۱۴۰۴ اردیبهشت ۶, شنبه

درنگی در شعری از هوشنگ ابتهاج (سایه) (۲)

 

درنگی 

از

شین میم شین

  

هوشنگ ابتهاج 

(سایه)
 
۱

خاموشم اما
دارم به آواز ِ غم خود می دهم گوش
وقتی کسی آواز می خواند
خاموش باید بود.

معنی تحت اللفظی:

دلیل سکوتم، گوش دادن به ترانه اندوه دل خویش است.

قاعده هم بر این است که وقتی کسی آواز می خواند، بقیه باید سکوت کنند.

الهه 

همرزم و همسنگر سایه

را

خرپولان نیمه فئودال ـ نیمه سرمایه دار

به مجالس خود دعوت می کردند تا برای شان ترانه بخواند.

الهه هم می خواند،

حضرات اما همان رفتاری را پیش می گرفتند که وقتی الهه از رادیو ترانه می خواند.

یعنی

بی اعتنا به ترانه و ترانه خوان، گرم گفتگو با یکدیگر می شدند.

اتفاقا

بر خلاف تصور و دستور سایه، 

کمتر کسی موقع پخش ترانه و آواز،  سکوت می کند.

خلایق چه بسا در هماهنگی با آهنگ ترانه و آواز به کار خود ادامه می دهند.

زمزمه و ترنم و ترانه و آواز هم اصولا و اساسا در روند کار پدید آمده اند.

یعنی

از نتایج جنبی روند کار اند.

یعنی

از حوایج روحی و روانی کارگر در روند کار اند.

شروع به کاری، همان

و

ترنم خود به خودی و اوتوماتیک، همان.

خاموشم اما
دارم به آواز ِ غم خود می دهم گوش
وقتی کسی آواز می خواند
خاموش باید بود.

سایه در این بند شعر

دیالک تیک  سخن و سکوت

را

به شکل دیالک تیک آواز دل و خاموشی صاحبدل (خودش)

 بسط و تعمیم می دهد.


دیالک تیک  سخن و سکوت

 یکی از فرم های بسط و تعمیم دیالک تیک حرکت و سکون است

 که از دیالک تیک های مهم ماتریالیسم دیالک تیکی است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر