۱۴۰۴ فروردین ۲۳, شنبه

درنگی در پژوهشی از احسان طبری راجع به ارزیابی و شناخت شخصیت انسانی (۳۰)

        


آذر و احسان طبری

طبری
لذا توضیح مى دهیم:
رفتار و رابطه نسبت به واقعیت و حقیقت
ادامه
“حقیقت” یعنى انعکاس درست و صحیح این واقعیت در اندیشه که عمل و تجربه صحت انطباق آنرا وارسى مى کند.
حقیقت یعنى آن طرز تفکر و تعقل انسانى که منعکس کننده موثق و صائب واقعیت خارجى باشد.
‍“دروغ” یعنى ساخته هاى ذهن که منطبق با واقعیت خارجى نیست.
 

حقیقت 

در قاموس طبری

طرز تفکر و طرز تعقلی (؟) است

و

نه مفهومی فلسفی.

طبری

بیگانه با تفکر مفهومی است.

اصلا نمی داند که مفهوم چیست، چه رسد به اینکه بداند که تفکر مفهومی چیست.

حقیقت به نظر طبری،

طرز تفکر و طرز تعقلی است که منعکس کننده موثق و صائب واقعیت خارجی است.

موثق و صائب؟

طبری با مفاهیم ادبی ـ مذهبی ( عهد بوقی ـ فئودالی «می اندیشد.»  

 برای اینکه با مفاهیم مارکسیستی ـ لنینیستی بیگانه است.

طبری حتی تعریف علمی و انقلابی از مفهوم انعکاس و درک درستی از تئوری انعکاس مارکسیستی ـ لنینیستی ندارد.

چه رسد به اینکه درک درستی از تئوری شناخت  مارکسیستی ـ لنینیستی داشته باشد.

تئوری شناخت

 (نظریه معرفت)

 

 http://mimhadgarie.blogfa.com/post/138

 

تئوری شناخت

(نظریه معرفتی)

 


شناخت

(معرفت)

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11286

 

آدم دلش اندک اندک به حال حزب توده می سوزد که چنین کسانی تئوریسینش بوده اند.

حقیقت

همیشه 

به صورت حکمی (اندیشه ای، جمله ای، قضاوتی) عرض اندام می کند و نه به صورت طرز تفکری و یا طرز تعقلی.

طبری

ضمنا

معنی طرز تفکر را هم نمی داند.

طرز تفکر = متد فکری

متد چیست؟

متد

 (روش و رویه و اسلوب)  

در دیالک تیک تئوری و متد وجود دارد.

مثال:

طرز تفکر و یا متد فکری مارکس و هگل دیالک تیکی است.

تفاوت طرز تفکر مارکس با طرز تفکر هگل در تئوری آندو ست:

دیالک تیک هگل

ایدئالیستی

است.

چون جهان بینی هگل ایدئآلیستی است.

دیالک تیک مارکس

اما

بر عکس،

ماتریالیستی

است.

چون جهان بینی مارکس ماتریالیستی است.

طرز تفکر افلاطون

 بر خلاف هگل، 

متافیزیکی (غیر دیالک تیکی) است .

اگرچه جهان بینی افلاطون هم همان جهانبینی هگل است:

ایدئالیستی ـ عینی است.


به همین دلیل

 ما از دیالک تیک ایدئالیستی به مثابه طرز تفکر و یا متد فکری هگل دم می زنیم

و

از دیالک تیک ماتریالیستی به مثابه طرز تفکر و یا متد فکری مارکس.

مفهوم طرز تعقل طبری

چیزی من درآوردی و خرافی است.

حقیقت یعنى آن طرز تفکر و تعقل انسانى که منعکس کننده موثق و صائب واقعیت خارجى باشد.
‍“دروغ” یعنى ساخته هاى ذهن که منطبق با واقعیت خارجى نیست.
  

طبری خیال می کند و وانمود می کند که حقیقت شبیه آیینه ای است.

آیینه ای که واقعیت عینی در آن عکس می اندازد.

این بدان معنی است

که

طبری ذهن و ضمیر و دل و مغز بشری را با حقیقت عوضی می گیرد.

طبری

بسان عوام الناس

خیال می کند که ضد دیالک تیکی حقیقت، دروغ است.

این تصور باطل

در رسانه های امپریالیستی هم به نیت عوامفریبی  

 شب و روز به خورد مردم داده می شود. 

ضد دیالک تیکی دروغ، راست است و نه حقیقت.

ضد دیالک تیک حقیقت، ناحقیقت و یا باطل است.

دروغ می تواند حقیقتی باشد و راست می تواند ناحقیقتی باشد.

مثال:

در اخبار می خوانیم و می شنویم

که پاسداری زن معترضی را به گلوله بست و کشت.

این خبر، خیر راستی است.

دروغ نیست.

واقعا هم پاسداری زنی را در خیابان به گلوله بسته است و کشته است.

حقیقت اما از قرار دیگری است.

حقیقت

از ماهیت طبقاتی ترور پرده برمی دارد

 و 

کمترین اعتنایی به پاسدار بدبخت چه بسا بیسواد و بی همه چیز حتی نمی کند.

برای اینکه پاسدار، مهره مزدوری بیش نیست.

به همین دلیل

لنین می گوید:

حقیقت

با ماهیت خویشاوند است.

یعنی

حقیقت مرئی و ملموس و محسوس نیست تا در دسترس هر ننه قمری باشد.

حقیقت 

در ذات پدیده ها ست و نه در ظاهر آنها.

اندیشه لنین را می توان حتی تصحیح و تکمیل و تدقیق کرد: 

حقیقت

با کلیت و ماهیت و عامیت خویشاوند است.

حقیقت در کل چیزها، پدیده ها، روندها و سیستم ها ست و نه در اجزاء آنها.

(به قول مولانا، در حکایتی

حقیقت فیل در کل اندام فیل است و نه در دم و خرطوم و عاج و پا و غیره فیل)


حقیقت در ماهیت و ذات چیزها، پدیده ها، روندها و سیستم ها ست و نه در نمود و ظاهر آنها.

حقیقت در عالم عام است و نه در خطه  خاص.

با یک گل (منفرد و خاص) که بهاران نمی شود. 

محمد زهری 

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر