۱۴۰۴ فروردین ۱۹, سه‌شنبه

درنگی در پژوهشی از احسان طبری راجع به ارزیابی و شناخت شخصیت انسانی (۲۷)

       

آذر و احسان طبری

طبری
لذا توضیح مى دهیم:

رفتار و رابطه نسبت به واقعیت و حقیقت
“واقعیت” یعنى آنچه که مستقل از ذهن ما و قائم بذات خود وجود دارد و بر حسب قوانین خویش سیر مى کند و هستى آن عینى است.
“حقیقت” یعنى انعکاس درست و صحیح این واقعیت در اندیشه که عمل و تجربه صحت انطباق آنرا وارسى مى کند.


طبری

اکنون به توضیح معیار و ملاک به اصطلاح عینی اش برای تمیز شخصیت و در واقع شخص نیک از شخص بد می پردازد.

طبری

اما معیارها و ملاک های دوگانه اش را فراموش می کند:

۱
 در کردار نمونه وار حیاتى 
(نه در گفتار یا کردار استثنا و غیر تیپیک)
جست.
 
۲
در روش فرد مورد قضاوت ما نسبت به واقعیت و حقیقت و  جامعه چیست.

انگار خواننده و شنونده پژوهشش 

نیازی به توضیح مفهوم «در کردار نمونه وار حیاتى (نه در گفتار یا کردار استثنا و غیر تیپیک)»

ندارد.

طبری

از توضیح «رفتار و رابطه نسبت به واقعیت و حقیقت» آغاز می کند

و نه از «رفتار و رابطه نسبت به واقعیت و حقیقت و جامعه.»

سؤال این است که رابطه واقعیت و حقیقت و جامعه چیست؟

در سلسله مراتب (هیرارشی) مفهومی،

واقعیت عینی

کلی تر از جامعه است.

واقعیت عینی

شامل طبیعت هم می شود.

 

واقعیت

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/4582

 

پایان

 


واقعیت عینی

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/4594

 

پایان


یعنی

میان جامعه و واقعیت عینی، دیالک تیک جزء و کل برقرار است.

یعنی

دیالک تیک جامعه و واقعیت عینی، فرمی از بسط و تعمیم دیالک تیک جزء و کل است که یکی از مهم ترین دیالک تیک های ماتریالیسم دیالک تیکی (که موضوعش کل هستی است) است.

رابطه دیگر، در این معیار طبری، رابطه حقیقت با واقعیت است.

میان حقیقت و واقعیت هم رابطه دیالک تیکی برقرار است.


دیالک تیک حقیقت و واقعیت،

 فرمی از بسط و تعمیم دیالک تیک سوبژکت و اوبژکت است.


دیالک تیک سوبژکت و اوبژکت

یکی از دیالک تیک های مهم هم  ماتریالیسم تاریخی است و هم تئوری شناخت مارکسیستی ـ لنینیستی.

نکته مهم این است

که

نقش تعیین کننده در جامعه (که موضوع ماتریالیسم تاریخی است)، یعنی در دیالک تیک سوبژکت جامعتی و اوبژکت جامعتی

از آن سوبژکت جامعتی است.

بدون اینکه اوبژکت جامعتی هیچ واره باشد.

 

سوبژکت

 

https://hadgarie.blogspot.com/2020/12/blog-post_80.html


 

درنگی در سوبژکت تاریخی و سوبژکتیویته تاریخی

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11463

 

پایان

 

درنگی در سوبژکت تاریخ

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/10032

 

پایان

 

در
تئوری شناخت مارکسیستی ـ لنینیستی

اما

دیالک تیک سوبژکت شناخت و اوبژکت شناخت

وارونه می شود.

یعنی

نقش تعیین کننده در دیالک تیک سوبژکت شناخت و اوبژکت شناخت

  از آن اوبژکت شناخت است، 

بی آنکه سوبژکت شناخت هیچ واره و هیچ کاره باشد.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر