۱۳۹۲ بهمن ۱۸, جمعه

نقل قول هائی از این و آن (82)

سقراط و سرکشیدن جام شوکران 
گاف سنگزاد

مقوله طبقات اجتماعی واپسین مرزهای فرماسیونی را در می نوردد 
و طبقات واپسین همه فرماسیون های اجتماعی ـ اقتصادی (برده داری، فئودالی و سرمایه داری)    
را به هم نزدیک می سازد و چه بسا حتی از موضع ایدئولوژیکی واحد آنها پرده بر می دارد.
مقوله طبقات اجتماعی واپسین، گرهگاه همه طبقات اجتماعی (ارتجاعی) واپسین است.  
ما اخیرا به این مقوله رسیده ایم و باید روی آن کار کنیم. 
آنچه بی تردید وجود دارد، تشابه ایدئولوژیکی میان   
طبقه برده دار واپسین 
با طبقه فئودال واپسین و طبقه بورژوازی واپسین است. 
در این تردید نیست. 
خطوط اصلی فلسفه مثلا نیچه و دیگر فلاسفه فاشیسم و امپریالیسم 
(اگزیستانسیالیسم، قلسفه حیات، پوزیتیویسم و غیره) را می توان 
با فلاسفه فئودالیسم واپسین مقایسه کرد و به خطوط ماهوی یکسان رسید: 
تحقیر زندگی 
پوچی زندگی
تجلیل از مرگ
ستایش دیوانه وار از انتحار
طبقه بندی دوئالیستی همه چیز به عالی و پست
مثلا ابربشر و آشغالبشر (نیچه، شاملو، حافظ، هدایت، هیتلر...)   
تئوری نخبگان
(ستایش افراطی از شخصیت ها، روشنفکران، قهرمانان، رهبران، زبدگان) 
عوامفریبی بی شرمانه: 
سوسیالیست نامیدن خود از سوی فاشیست ها 
طرفدار مستضعفین نامیدن خود از سوی فوندامنتالیست ها و غیره   

این مسئله ولی با بغرنجی و پیچیدگی خارق العاده ای همراه است. 
باید روی آن کار عرقریز صورت بگیرد.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر