۱۳۹۱ آذر ۲۲, چهارشنبه

سیری در کاریکاتوری از دخشید قدرتی پور (1)

کاریکاتوری از کودکان خیابانی

(کودک کارتن خواب)   
سرچشمه: 
صفحه فیس بوک 
احمد قدرتی پور
تحلیلی از شین میم شین
 
·        این اولین اثر از دخشید قدرتی پور است که ما تصادفا، ولی خوشبختانه می بینیم.
·        درد ما این است که با هنر کاریکاتور تازگی ها آشنا شده ایم و کمترین توشه ای از کاریکاتورآگاهی در سر نداریم.

·        ولی چه باک.
·        حریفی را می شناسیم که از همه چیز خبر دارند و تنها چیزی که ندارند، تنگ چشمی است.

·        پیران قوم ما بر این باور ابلهانه بوده اند که «رزق و روزی جغد را خدای رزاق و روزی رسان هر صبحدم دم در لانه اش می گذارد.»
·        دیری است، می دانیم که جماعت جغد مولدند و نه طفیلی و انگل تا بیگانه ای از هر نوع، رزق شان را دم در لانه شان نهد.
·        جماعت جغد در روند توسعه و تکامل نوع خویش، استراتژی های شکار شگفت انگیزی توسعه داده اند تا رزق خود را خود تولید کنند و وابسته و محتاج احسان این و آن نباشند.

·        حکایت ما در زمینه کاریکاتور اما شباهت غریبی به حکایت جغد در پندار پیران قوم ما دارد.
·        اصل اندیشه به خداواره ای بخشنده تعلق دارد و ما حمال ایده و اندیشه ایشانیم و بس.

·        از حریف محتوای این کاریکاتور را هم پرسیدیم.
·        ایشان بلافاصله جواب دادند که کودکی در کارتن مندرسی خوابیده و غرق رؤیا ست.
·        تنها چیزی که به ذهن کرخت مان نرسیده بود، همین بود.

1
·        دخشید در این اثر زیبا، همان کاری را می کنند که هر مولدی در روند تولید و هر کارگری در روند کار می کند.
·        دخشید ـ به قول هگل رسول بزرگ دیالک تیک ـ به تجسم (جسمیت بخشی) روح مبادرت می ورزند.
·        دخشید در این اثر، پدیده ها و روندهای روحی را به اعجاز قلم جامه مادی می پوشانند.
·        روندهای درونی نامرئی را برونی و مرئی می کنند.
·        تخیل و آرزو و رؤیا را ببرکت قلم جامه واقعی ـ عینی می پوشانند.
2
·        وقتی فرید می نویسند:
·        «چندین دیالکتیک را در این اثر می توان همزمان تصور کرد»، منظورشان بی تردید همین است.

·        این اثر دخشید و نه تنها این اثر ایشان، انعکاس استه تیکی دیالک تیک عینی است.

·        اگر هراکلیت ـ پدر پیر دیالک تیک ـ به جای ما می بود، بی کمترین تردید و تأملی می گفت:
·        دخشید راهی را دوبار طی کرده اند:
·        رفته اند و برگشته اند.

·        این کاریکاتور اما بنظر ما، در روندی بمراتب پیچیده تر و بیشتر از رفت و برگشت راهی واحد تکوین یافته است.

·        چرا و به چه دلیل ما چنین تصور می کنیم؟

3
·        برای اینکه قبل از تولید و تشکیل این اثر، کودکی بوده که در گوشه خیابان در کنار بشکه های زباله، در کارتن مندرسی خفته بود.
·        کودک کارتن خواب را ما اوبژکت شناخت می نامیم.
·        شاید هزاران نفر دست بر دماغ و دهن از کنار زباله های متعفن گذشته اند و اوبژکت شناخت را در همسایگی موش ها و گربه ها و سگ ها و سوسک ها ندیده اند.
·        چرا که دیدن، خود حدیث دیگری است.
·        برتولت برشت ـ جانشین بلافصل مارکس ـ   پیشاپیش گفته است که نگریستن و حتی «زل زدن را هرگز نباید با دیدن عوضی گرفت.»

4
·        وجود اوبژکت شناخت اما بلافاصله سوبژکت شناخت را الزامی می سازد.
·        چون اوبژکت شناخت تنها زمانی می تواند اوبژکت تلقی شود که در سوبژکت شناخت انعکاس یابد.

·        حریفی خیرخواه می گفت:
·        چرا واژه های خارجی بکار می برید، در حالیکه از دیرباز واژه های عین و ذهن رواج داشته اند و جا افتاده اند.

·        حق با حریف است، ولی واژه «ذهن» ـ بنظر ما ـ ظرفی بغایت تنگ  برای مفهوم و مقوله «سوبژکت» است.
·        سوبژکت علاوه بر ذهن آدمی، معانی بیشتر و وسیعتر دارد.

·        سوبژکت تاریخ به عنوان مثال یکی از مقولات اساسی مارکسیسم ـ لنینیسم است.

·        اگر کسی از ذهن تاریخ سخن گوید، قبل از همه، خودش از شنیدن گفته خودش، از خنده روده بر خواهد شد.
·       سوبژکت می تواند انسان کنشگر، انسان شناسنده، طبقه، توده و ضمنا ضمیر و ذهن فردی، طبقاتی، توده ای و الی آخر باشد.

5
·        کودک کارتن خواب به مثابه اوبژکت شناخت در آئینه ضمیر دخشید به مثابه سوبژکت شناخت منعکس شده است.
·        یکی از دیالک تیک های مورد نظر فرید، بدین طریق تشکیل شده است:
·        دیالک تیک اوبژکت و سوبژکت که از شناخت افزارهای غول آسای مارکسیسم ـ لنینیسم است.

·        در عرصه تئوری شناخت، نقش تعیین کننده در دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت، از آن اوبژکت شناخت (کودک) است.
·        اگرچه سوبژکت شناخت (دخشید) نقش چشمگیری در روند شناخت به عهده می گیرد.

·        ولی چرا باید نقش تعیین کننده از آن کودک باشد و نه دخشید؟

6
·        دلیلش این است که محتوای شناخت در اوبژکت شناخت (کودک کارتن خواب) است و نه سوبژکت شناخت (دخشید)
·        سیبیت سیب در خود سیب است و نه در چیننده و بوینده و خورنده و شناسنده سیب.

الف
·        اولین دور انعکاس عبارت است از انعکاس اوبژکت شناخت (کودک) در آیئنه ضمیر سوبژکت شناخت (دخشید)
·        بار اولی که به قول هراکلیت، راه شناخت کودک طی می شود.
·        این انعکاس هنوز انعکاسی کال و فقیر و تصادفی است.
·        شاید در آئینه ضمیر خیلی ها نیز همین انعکاس تصادفی صورت گرفته است.

ب
·        دخشید ببرکت این انعکاس به شناخت حسی کودک نایل آمده است.
·        شناخت حسی هر چیز از اهمیت شالوده ای چشمگیری برخوردار است، ولی هنوز شناخت به معنی واقعی کلمه نیست.

·        چرا و به چه دلیل ما با یقین مندی ئی از این دست، به قول حریفی حکم صادر می کنیم؟

ت
·        دلیل ما این است که هر چیز باید در چارچوبی دیالک تیکی قرار گیرد تا چیزی تلقی شود.
·        شناخت حسی نیز تنها زمانی شناخت نامیده می شود که با جفت دیالک تیکی خود، یعنی با شناخت عقلی همبستر شود.

·        مراجعه کنید به دیالک تیک حسی و عقلی در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

پ
·        دخشید احتمالا پس از بارها دیدن کودکان کارتن خواب (شناخت تجربی) از مرحله حسی شناخت به مرحله عقلی شناخت و از مرحله تجربی شناخت به مرحله نظری شناخت فرا رفته اند و این اثر ایشان نتیجه نهائی همین کش و قوس دیالک تیکی میان اوبژکت و سوبژکت شناخت بوده است.

·        منظور فرید از چندین دیالک تیک بیشک همین نیز بوده است:
·        دیالک تیک تجربی ـ نظری.

 مراجعه کنید به دیالک تیک تجربی ـ نظری (امپیریکی ـ تئوریکی)  در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر