دزد بي تقصير
استر طلحك بدزديدند.
يكي ميگفت:
« گناه توست كه از پاس آن اهمال ورزيدي!»
ديگري گفت:
«گناه مهمتر آن است كه در طويله بازگذاشته است.»
گفت:
«پس در اين صورت، دزد را گناه نباشد.»
پایان
عنوان حکایت
دزد بی تقصیر
استر طلحك بدزديدند.
يكي ميگفت:
« گناه توست كه از پاس آن اهمال ورزيدي!»
ديگري گفت:
«گناه مهمتر آن است كه در طويله بازگذاشته است.»
گفت:
«پس در اين صورت، دزد را گناه نباشد.»
پایان
عنوان حکایت
دزد بی تقصیر
·
منظور عبید از این عنوان برای حکایت خویش چیست؟
1
·
این عنوان ـ بلحاظ منطقی ـ تناقض مند است:
·
دزد بی تقصیر به معصیتکار معصوم شباهت دارد!
·
وحدت اضداد است.
·
حتما حریفی خواهد گفت:
·
«چه ایرادی دارد؟
·
شما که مرتب از وحدت اضداد، از دیالک تیکیت چیزها، پدیده ها
و سیستم ها دفاع می کنید.»
2
·
درست است که در عالم واقع، یعنی در طبیعت و جامعه همه چیزها،
پدیده ها و سیستم ها تضادمند و در عین حال وحدتمند اند، یعنی جولانگاه وحدت اضداد
اند، ولی این امر در عالم منطق ممنوع است.
·
بنابرین مقصر هرگز نمی تواند بی تقصیر باشد.
·
اکنون این سؤال پیش می آید:
·
«اگر چنین است، پس چرا عبید آن را به خدمت می گیرد؟»
3
·
برای اینکه طنز عبید بر همین وحدت ممنوع تناقضات مبتنی است.
·
عبید با این وحدت تناقضات قصد آموزش دیالک تیک هستی اجتماعی
را به خواننده و شنونده دارد.
عبید
استر طلحك بدزديدند.
استر طلحك بدزديدند.
·
عبید با این حکم، از انجام کردوکاری گزارش می دهد:
·
استر طلحک دزدیده شده است.
·
این کردوکار بلحاظ فلسفی با بسط و تعمیم کدام دیالک تیک
تحقق یافته است؟
·
برای پاسخ به این پرسش، کافی است که نظری بر حکم (جمله)
عبید بیاندازیم:
·
استر را دزدی دزدیده است.
·
پس می توان گفت که عبید دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت را به شکل دیالک تیک
دزد ـ استر بسط و تعمیم می دهد و عملا نقش تعیین کننده را از آن سوبژکت (دزد) می
داند.
عبید
يكي ميگفت:
« گناه توست كه از پاس آن اهمال ورزيدي!»
يكي ميگفت:
« گناه توست كه از پاس آن اهمال ورزيدي!»
·
اکنون روند و روال دزدی مورد تحلیل قرار می گیرد:
·
یکی بدرستی ایراد می گیرد، بر اینکه طلحک در پاسداری از
استر کوتاهی ورزیده است.
·
بدین طریق علت دزدیده شدن استر کوتاهی صاحب استر تلقی می
شود.
·
ادعای این صاحب نظر نیز درست است:
·
اگر طلحک از استر پاسداری می کرد، استر دزدیده نمی شد.
·
پس می توان گفت که یکی از علل دزدیده شدن استر عدم هشیاری
طلحک بوده است.
عبید
ديگري گفت:
«گناه مهمتر آن است كه در طويله بازگذاشته است.»
ديگري گفت:
«گناه مهمتر آن است كه در طويله بازگذاشته است.»
·
ایراد فرد دوم نیز درست است.
·
اگر در طویله چفت و بست می داشت، دزدی دشوارتر می گشت و به
احتمال قوی صورت نمی گرفت.
·
چون دزد در آن صورت می بایستی، زحمت گشودن قفل را به خود
دهد، تازه اگر فوت و فن لازم را داشته باشد.
·
بنابرین، می توان گفت که یکی از دیگر علل دزدیده شدن استر کوتاهی
طلحک در بستن در طویله بوده است.
عبید
گفت:
«پس در اين صورت، دزد را گناه نباشد.»
گفت:
«پس در اين صورت، دزد را گناه نباشد.»
·
طلحک برآشفته به پرخاش می گوید:
·
حالا که همه تقصیرات را به گردن من انداختید، پس نتیجه
نهائی را نیز بگیرید و دزد را از هر تقصیری تبرئه کنید!
·
حق با طلحک است.
·
اما چرا؟
·
به عبارت دیگر، ایراد استدلال دو منتقد طلحک کجا ست؟
1
·
ایراد اول دو منتقد اینجا ست که دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت را،
یعنی دیالک تیک دزد و استر را بکلی نادیده می گیرند.
·
بدون سوبژکت عمل، یعنی بدون دزد، عمل دزدی هرگز نمی توانست
صورت گیرد.
·
نقش تعیین کننده در وقوع دزدی نه کوتاهی در پاسداری از استر
و نه در قفل نداشتن طویله، بلکه وجود دزد بوده است، اگر چه عوامل و علل دیگر نیز
در این امر دخیل بوده اند.
2
·
آنچه دو منتقد طلحک نادیده می گیرند، این حقیقت امر است که
هر فعلی به علل متعددی صورت می گیرد، ولی همه علل هموزن و همتراز نیستند.
·
از این رو باید میان علل اصلی و علل فرعی تفاوت گذاشته شود.
·
کوتاهی در پاسداری از استر و قفل نکردن در طویله جزو علل
فرعی است.
·
وجود دزد اما علت اصلی دزدی است.
3
·
انتقادات بحق دو منتقد اما از ارزش نسبی خاص خود
برخوردارند.
·
چون به سبب وجود این کوتاه اندیشی ها و کوتاهی ها دزدی
تسهیل شده است.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر