۱۳۹۱ آذر ۲۷, دوشنبه

تمرین تفکر مفهومی (109)

سعدی
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 116 )  
چه خوش گفت، بهلول فرخنده خوی
چو بگذشت بر عارفی جنگجوی:
« گر این مدعی دوست بشناختی
به پیکار دشمن نپرداختی»   

شین میم شین

سعدی
جفاپیشگان را بده سر به باد
ستم، بر ستمدیده عدل است و داد

·        معنی تحت اللفظی این بیت:
·        جفاپیشگان را گردن بزن!
·        چون ستم برای ستمدیده به معنی عدل و داد است.

·        جفا در فرهنگ واژگان فارسی به معنی ستم، بی وفایی و بی مهری آمده است.
·        اگر این بیت را تحت اللفظی معنی کنیم، به معنی صدور حکم اعدام در حق ستمگرو بی وفا و بی مهر خواهد بود.
·        ولی منظور سعدی حتما فقط ستمگر بوده است.

·        اکنون این سؤال پیش می آید که جفاپیشه بر اساس کدام معیار عینی تعیین می شود؟

1
جفاپیشگان را بده سر به باد

·        ظاهرا معیار عینی ئی در بین نیست، ولی سؤالات بیشمار بر لب ها ست:
·        آیا جفاپیشه حتما باید به قتل رسد؟
·        قاعده و قانونی در بین نیست؟
·        نمی شود جفاپیشه را تبعید کرد، جریمه مالی کرد، به زندان انداخت؟
·        حتما باید خونش ریخته شود؟
·        به چه دلیل منطقی و تجربی؟

2
جفاپیشگان را بده سر به باد

·        دود از سر هر اندیشنده ای بلند می شود:
·        این همان کسی است که  در جای دیگر ادعا می کند:

سعدی
گر این مدعی دوست بشناختی
به پیکار دشمن نپرداختی

·        کسی پیکار با دشمن را کفر می داند، به آسانی خوردن آب حکم اعدام جفاپیشه را صادر می کند.
·        خوب اگر دشمن یادشده در بیت فوق، جفاپیشه بوده باشد، چرا عارف نباید به مبارزه برخیزد و گردن زدن که هیچ، احیانا زخمی بر او وارد آورد؟

·        این یک بام و دو هوا چگونه قابل توضیح است؟

·        چگونه می توان عارفی را به جرم پیکار بر ضد دشمن، کافر و محارب با خدا قلمداد کرد و همزمان فرمان اعدام جفاپیشگان را  صادر کرد؟

·        علت این یک بام و دو هوائی چست؟
3

·        حریفی اخیرا همین سؤال را راجع به شعری از حافظ مطرح کرده بود.
·        وقتی ما از رسالت ایدئولوژیکی ـ طبقاتی سعدی و حافظ سخن می گوییم، منظورمان همین است.
·        همان شعرائی که توده های مولد و زحمتکش را به تسلیم و تحمل و تمکین و رضا دعوت می کنند، درست همان شعرائی اند که طبقه حاکمه را به اعمال استبداد طبقاتی خونین فرامی خوانند.

4
ستم، بر ستمدیده عدل است و داد

·        سعدی در این مصراع به تعریف داد و بیداد می پردازد:
·        ستم بر ستمگر مساوی است با داد بر ستمدیده.

·        ایراد تئوری و اسلوب سعدی کدام است؟

·        ایراد اصلی تئوری و اسلوب سعدی در این مصراع این است که او برای تعریف مفهوم «ستم» معیار عینی عرضه نمی کند.
·        بدین طریق ستم به مثابه کردوکاری سوبژکتیف می ماند تا هر کس به دلخواه خود آن را به خدمت گیرد و مخالفین خود را ستمگر بنامد.
·        این شیوه برخورد سعدی بلحاظ معرفتی ـ نظری سوبژکتیویسم نامیده می شود.

5
ستم، بر ستمدیده عدل است و داد

·        سعدی همزمان به تعریف مفهوم «داد» می پردازد:
·        داد بزعم شیخ شیراز عبارت است از ستم بر ستمگر.
·        سعدی بدین طریق، برای داد نیز معیار عینی عرضه نمی کند:
·        معلوم نیست که داد فی نفسه چیست.
·        فقط می دانیم که داد یعنی ستم بر ستمگر.

·        سوبژکتیوسیم را بهتر از این نمی توان نمایندگی کرد:
·        بدین طریق، داد و بیداد نه بر اساس معیار عینی، بلکه بسته به سوبژکت تعریف می شود و در واقع تحریف می شود:
·        چون ستم در آن واحد معلوم نیست که چیست:
·        ستم از نقطه نظر ستمگر ستم است و از نقطه نظر ستمدیده داد.

6
·        این بدان معنی است که چیزها، پدیده ها و سیستم ها فاقد هویت اند، یعنی بسته به سوبژکت وارونه می شوند و به ضد خود استحاله می یابند.

·        عمق فاجعه با توجه به بیت سعدی برملا می گردد:

سعدی
جفاپیشگان را بده سر به باد
ستم، بر ستمدیده عدل است و داد

·        ستمی که تعریف اوبژکتیف (عینی) ندارد، ستمی که در واقع تعریف ندارد، دلیل کافی برای اعدام همنوع است.
·        توحش و بربریت فئودالی به همین می گویند.
·        سعدی می توانست در عصر جاهلیت بسر برد.
·        چون در آن شرایط نیز جز این نبوده است.
·        اول همنوعان خود را گردن بزنیم، بعد به عواقبش بیاندیشیم.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر