۱۳۹۱ آذر ۲۶, یکشنبه

هماندیشی با ناهید ناهیدی (3)

سرچشمه:
«تمرین تفکر مفهومی (108)» 
دایرة المعارف روشنگری 

ناهید

من سال های سال با شعر خوابیده ام و بیدار شده ام.

بردن شعر به مسایل دیالک تیک از حالت معنوی به مادیات، بفکر اندرم انداخت.

عشقم به شعر را خدشه دار نکرد، ولی برایم دو چهره اش کرد.

اگر ادامه دهید، حافظ می گوید:

بده ساقی آن آب اندیشه سوز

که گر شیر نوشد شود بیشه سوز

بده تا روم بر فلک شیر گیر

بهم بر زنم دام این گرگ پیر

خوب اگر او برود، تفسیر دیالک تیکی آن بچه شکل خواهد بود؟

ناهید
بده ساقی آن آب اندیشه سوز

که گر شیر نوشد شود بیشه سوز

·        مفاهیمی که حافظ در این بیت به خدمت می گیرد، به شرح زیرند:
·        «آب اندیشه سوز»، «شیر»، «بیشه سوز»

·        ما برای درک محتوای این بیت، چاره ای جز تأمل روی این مفاهیم نداریم.

الف
مفهوم «آب اندیشه سوز»
بده ساقی آن آب اندیشه سوز

·        مفهوم «می» یکی از مرکزی ترین مفاهیم  حافظ است که در فرم های مختلف همیشه و همه جا بسط و تعمیم می یابد.
·        ایکاش ناهید اگر فرصت داشت، ابیاتی را در دیوان حافظ گردآوری کند که مفهوم «می» در فرم های گوناگون بسط و تعمیم داده شده است.
·        این ابیات برای درک منظور اصلی حافظ از مفهوم «می» ارزش و اهمیت چشمگیری خواهد داشت.
·        آنگاه می توان به شناخت همه جانبه تر مفهوم «می» پی برد.

1
·        نقش و فونکسیون می در این مصراع، اندیشه سوزی است.

·        این به چه معنی است؟

2
·        این بدان معنی است که حافظ مفهوم «می» را به مثابه ضد مفهوم «اندیشه»  بکار می برد.
·        اگر ناهید در ابیات دیگر حافظ هم به دنبال مفهوم «می»  بگردد، به نقش و فونکسیون مشابهی که حافظ بدان محول می کند، پی خواهد برد.
·        به عنوان مثال، می در جای دیگر به آتش میخانه تشبیه می شود که خردسوز است.

·        این اما به چه معنی است؟

3
·        این اولا بدان معنی است که خواجه شیراز میانه خوبی با تفکر و خرد و شناخت ندارد.
·        به همین دلیل، از ساقی نه می اندیشه ساز، بلکه می اندیشه سوز می طلبد.
·        این همان می ئی است که در شعر بعدی و یا قبلی «کمال آور» و «کرامت فزا» ست:


حافظ
بده، ساقی آن می که حال آورد
کرامت فزاید، کمال آورد

·        این بدان معنی است که خردستیزی (اندیشه سوزی) معیار کرامت و کمال است.

4
·        حافظ بدین طریق، در نهایت تردستی به خردستیزی فخر می کند و همزمان بطور غیرمستقیم به اشاعه خردستیزی می پردازد.

·        مراجعه کنید به به پژوهش های مربوط به خردستیزی (ایراسیونالیسم)، خرد در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

5
·        اکنون این پرسش پیش می آید که چرا حافظ قرآن باید مبلغ خردستیزی باشد؟

·        تئولوژی به مثابه ایدئولوژی فئودالیسم تظاهر به خرد می کند و از محمد به عنوان خرافه ستیز و خردگرا نام می برد.

·        ما فکر می کنیم که خردستیزی حافظ دلیلش در مناسبات تولیدی خردستیز است.

·        این بلحاظ فلسفی به چه معنی است؟

6
·        این بدان معنی است که وجود اجتماعی، تعیین کننده شعور اجتماعی است.
·        فئودالیسم آغازین و انقلابی بدون تردید مبلغ خردگرائی بوده است و ایدئولوگ های آن نیز بی تردید مدافعان خرد بوده اند.
·        اگر ادبیات ایران بطرز دیالک تیکی ـ ماتریالیستی حلاجی می شد، امکان تعیین نمایندگان گرایشات خردگرا در فئودالیسم آغازین پدید می آمد.
·        ولی متأسفانه کمتر کسی به دنبال کردوکار بی مزد دمده است.

7
·        خردستیزی بی بند و بار حافظ و اشاعه مستمر خردستیزی به مثابه ایدئولوژی، ما را به این نتیجه می رساند، که مناسبات تولیدی حاکم به سدی در برابر توسعه نیروهای مولده بدل شده و برای حفظ و تحکیم مناسبات تولیدی پیشرفت ستیز نمی توان از ایدئولوژی خردگرا استفاده کرد.
·        خرد نمی تواند دشمن پیشرفت و ترقی و شناخت و خودمختاری باشد، اگر خرد باشد و نه خرافه با ماسک و نقاب فریبای خرد.
·        این بدان معنی است که حافظ در فئودالیسم واپسین بسر می برد و مدافع مناسبات تولیدی ارتجاعی و ضد بورژوائی است.

8
·        کشف ضدیت حافظ با خرد دشوار نیست.
·        سعدی خردسیتز نیم بند بوده است.
·        حافظ اما خردستیز پیگیر و آشتی ناپذیر است.


9
مفهوم «آب اندیشه سوز»
بده ساقی آن آب اندیشه سوز

·        اکنون این سؤال پیش می آید که این گرایش جهان بینانه (فلسفی) حافظ  در تئوری شناخت (معرفت) او چگونه بازتاب می یابد و نمایان می گردد؟
·         
·        ایدئولوگی که آب اندیشه سوز می خواهد، حداقل سه سودای مهم  بر سر دارد:

الف
·        سودای گریز از تفکر

ب
·        سودای ستیز با تفکر

ت
·        سودای اشاعه تفکر گریزی و تفکرستیزی

·        اگر بقیه ابیات حافظ را تحلیل کنیم به کشف نشانه های تفکر گریزی، تفکرستیزی و اشاعه تفکر گریزی و تفکرستیزی پی خواهیم برد:
·        ما در تحلیل ئئوری شناخت حافظ، جا به جا گرایشات معرفتی ـ نظری (گرایشات در زمینه تئوری شناخت) او را نشان داده ایم و استدلال و اثبات کرده ایم:
·        حافظ گرایشان معرفتی ـ نظری زیر را نمایندگی می کند:


1

·        اسکپتیسیسم (تردیدگرائی) را.



2

·        اگنوستیسیم (ندانمگرائی) را


پ
·        اتفاقا دیری است که ایدئولوژی بورژوازی واپسین و معاصر (ایدئولوژی امپریالیسم) نیز همین گرایشات معرفتی ـ نظری را با حدت و شدت بی نظیری نمایندگی می کند.
·        اگر کسی تعلقات طبقاتی فئودالی و یا بورژوائی «ملی» داشته باشد و یا با کسانی که این تعلقات طبقاتی را دارند، محشور باشد، به همه این عناصر ایدئولوژیکی در زندگی روزمره و در تفکر آنها پی خواهد برد، فرق هم نمی کند که حضرات داس و چکش بر پرچم خود دارند و یا عکس سکسی.

ث
·        گرایشات جهان گریزی، نیهلیسم، خوشباشی، غنیمت شماری دم، تحقیر حیات مادی، توده ستیزی، نخبه ستائی و غیره عناصر ایدئولوژیکی فئودالیسم واپسین اند که امروزه در ایدئولوژی بورژوازی واپسین در مقیاس ملی و بین المللی تبلیغ، توجیه، استدلال و اثبات می شوند و طبقات اجتماعی مربوطه بر اساس این ایدئولوژی سرتاپا ارتجاعی زندگی می کنند و در عرصه ایدئولوژیکی علیرغم پوز و افاده چپگرائی از نیچه و هایدگرو  سارتر و کامو و شاملو و جلال و این و آن تا آخرین نفس دفاع می کنند.

ادامه دارد

۳ نظر:

  1. درودمرادر ابتدا بپذیرید وپرسشم دراینست که این خردستیزی وجهان گریزی وخوشباشی تحقیر حیات وغنیمت شماری دم وتوده ستیزیونخبه ستایی وغیره ایا تعلقات طبقاتی وایدیوٌلوژی فیودالپسیم وا پسین اند وشامل همه شاعران ان دوران میشود؟

    پاسخحذف
  2. خیلی ممنون از هماندیشی
    همه نمایندگان طبقات واپسین (اشرافیت برده داری واپسین، اشرافیت فئودالی واپسین و بورژوازی واپسین)چه در عرصه زیست روزمره و چه در عرصه تفکر، ایدئولوژی، جهان بینی و تئوری شناخت این خصوصیات زیستی و فکری را از خود نشان می دهند. به همین دلیل است که میان نمایندگان ایدئولوژیکی فئودالیسم واپسین و بوژوازی واپسین تشابهات جدی در زمینه های فوق پدید می آید. همزمان با حافظ اما شعرای نماینده طبقه متوسط و یا زحمتکسان طرز زیست و طرز تفکر مخالف با ان دارند. شیوه زیست و تعلقات طبقاتی، شیوه تفکر را تعیین می کند. فردوسی رابا سعدی و یا حافظ مقایسه کنید و به تضاد عظیم فی مابین پی ببرید. حتی مولوی با سعدی به احتمال قوی تضاد فکری و جهان بینانه دارد. ما هنوز فرصت حلاجی اشعار مولوی را نداشته ایم.

    با امتنان مجدد

    پاسخحذف
  3. متشکر ازتوضیهات روشن کنندهتان درود بر شما ودانشتان

    پاسخحذف