کاریکاتوری از کودکان خیابانی
(کودک کارتن خواب)
سرچشمه:
صفحه فیس بوک
احمد قدرتی پور
تحلیلی از شین میم شین
افسر
نادرشاهی
«مادر (هنرمند) مانند همه مادران، فکرش نگران کودکان
کارتن خوابی است که در این دنیای از خود بیگانه و به خود شیفته، فراوانند و جز با
تلاش بی امان خلق های رسته از بند سامان نمی یابند.»
·
اگر فاجعه از این قرار است که افسر تشریح می
کنند، اگر کاریکاتور دخشید نمایش هنری ـ استه تیکی ذلت تمام ارضی مشخص و ملموس کودکان
جهان از خودبیگانه است، دلیلش چیست؟
·
کارتن خوابی کودکان جهان در مقایسه با فرم های
گونه گون ذلت فراگیر، تازه چیزی نیست.
·
حریفی از پاوپریسم معنوی حاکم بر جهان زیر سلطه سرمایه سخن می گفت.
·
پاوپریسم را شاید بتوان به «بی همه چیزی» ترجمه کرد.
·
به نهایت فقر و ذلت مادی، فکری، روحی، روانی و
فرهنگی.
·
اکنون این سؤال پیش می آید که چرا جامعه بشری ضمن
حیف و میل میلیاردها دلار باید این چنین به سرنوشت نسل فردا بی اعتنا باشد؟
·
دلیل این خودستیزی بی بند و بار بی پروا چیست؟
1
احمد
قدرتی پور
این
بیانگر تراژدی ای است انسانی و نشان می دهد که بی عدالتی پیش و بیش از هر چیز
فاجعه ای در ذهن .
این جا ست مارکسیسم حقانیت خود را در نفی از خود
بیگانگی به اثبات می رساند.
·
احمد این ذلت اجتماعی را که تیشه بر ریشه جامعه بشری
می زند، بدرستی «تراژدی انسانی» محسوب می دارند.
·
در تراژدی وارگی (تراژدیت) این فاجعه شکی نیست.
·
مسئله اما پی بردن به ریشه های درد است، اگر
سودای غلبه بر آن در سر باشد.
2
·
احمد این پدیده تراژیک را نشانه بارز بی عدالتی
می دانند و حق هم دارند.
·
چون در مقیاس ملی، ثروت ملی در این مدت سی سال به
طرز بی برگشتی چپاول و حیف و میل شده است.
·
ثروتی که اصولا می بایستی برای آینده این جامعه جهنمین
سرمایه گذاری شود و پایه های بهزیستی نسل های بعدی پی ریزی گردد.
3
·
احمد به احتمال قوی از انعکاس بی عدالتی عینی در
ذهن سخن می گویند:
·
این اثر هنری ژرفکاو نیز ـ در تحلیل نهائی ـ انعکاس
واقعیت عینی ملموس در آئینه ضمیر هنرمند توده ها ست.
·
همین واقعیت عینی اجتماعی اما در آئینه ضمیر
هنرمندان فئودالی و یا بورژوائی هرگز به این طریق و با این غنا و ژرفا و محتوا
منعکس نمی شود و نمی تواند منعکس شود:
·
دیالک تیک وجود اجتماعی ـ شعور اجتماعی همین است
و نه چیزی دیگر.
4
·
وقتی از هفتصد خوان سر بر کشیده بر سر راه انعکاس
عین در ذهن (اوبژکت در سوبژکت) سخن می رود، منظور همین است.
·
شاعره نیچه ئیستی اخیرا در گوشه کافه ای در فرنگ
به مریدش می گفت که تصمیم دارد، شعری از جنس «آرش کمانگیر» بسراید.
·
مریدش نیز ـ عرقریزان ـ هندوانه پشت هندوانه زیر
بغلش می چپاند.
·
شاعری نیمه فئودال ـ نیمه بورژوا حتی آرش
کمانگیرش را سروده است.
·
مشکلش فقط این است که خواننده ندارد.
·
درد بی درمان حضرات این است که نمی دانند که آرش
کمانگیر سیاوش نه تراوش محض ذهن خلاق او، بلکه انعکاس انتزاعی آرش های واقعا موجود
در آئینه ضمیر شاعری سرتاپا آرش بوده است:
·
دیالک تیک اوبژکت و سوبژکتی از خمیره ی خروشان
آرش بوده است.
·
اینجا ست که می توان از رشگ انگیزی توده های مولد
و زحمتکش سخن گفت:
·
از رشگ انگیزی کسانی که اگر نان به سفره ندارند، در
عوض نمایندگان زلال بی بدیلی دارند، الماس گونه انسان هائی که طبقات غیر پرولتری
حتی به خواب هم نمی توانند، ببینند.
5
احمد
این جا ست
که مارکسیسم حقانیت خود را در نفی از خود بیگانگی به اثبات می رساند.
·
احمد هم بسان افسر، البته هر کدام بنا بر تحلیل
خاص خود، از مفهوم «از خود بیگانگی» استفاده می کنند.
·
افسر از جهان از خود بیگانه سخن می گویند و احمد
از غلبه بر «از خود بیگانگی» بطور کلی.
·
اما منظور از جهان از خود بیگانه و از خود
بیگانگی بطور کلی چیست؟
6
·
بیگانگی به رابطه اجتماعی و یا به وضع کلی تاریخی ـ اجتماعی اطلاق
می شود که در آن، روابط میان انسان ها بمثابه مناسباتی میان اشیاء و چیزها جلوه گر
می شوند و فراوده های حاصل از کردوکار مادی و معنوی انسان ها، مناسبات اجتماعی، نهادها،
مؤسسات و ایدئولوژی ها در مقابل انسان ها بمثابه قدرت های بیگانه و مسلط برآنها قد
علم می کنند.
فرم های
بیگانگی
·
این امر
تاریخی ـ اجتماعی ـ قبل از همه ـ در فرم های زیر بروز می کند:
1
·
در فرم بیگانگی اقتصادی
·
برای مثال، کالا پرستی
2
·
در فرم بیگانگی سیاسی
3
·
در فرم بیگانگی ایدئولوژیکی
4
·
در فرم بیگانگی مذهبی
·
مراجعه
کنید به مذهب، فتیشیسم در تارنمای دایرة المعارف
روشنگری
7
·
منظور افسر از «جهان از خود بیگانه»، به احتمال
قوی جهانی است که سکنه آن ایندیویدوئالیزه
شده اند، اتمیزه (اتم واره) شده اند و پیوند نوعی میان شان بر باد رفته است.
·
دیگر کسی ککش هم حتی نمی گزد، وقتی فلوجه به
خمپاره های رادیواکتیو بسته می شود، وقتی میلیون ها زن عراقی، افغانی، ایرانی،
لیبیائی، سوری، اروپائی ـ شرقی در بدر می شوند تا در دیار غربت از طریق فروش جسم و
روح خویش امرار معاش کنند.
·
کارتن خوابی که هنوز چیزی نیست.
·
درد بی درمان نه یکی، نه دوتا، بلکه لاتحد و لا
تحسی است.
·
اگر سکنه چنین جهانی را نتوان از خود بیگانه، از
نوع خویشتن بیگانه نامید، چه باید نامید؟
·
ولی هر چیزی علتی دارد.
·
علت این گسست نوعی میان سکنه جامعه و جهان ما
چیست؟
ادامه
دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر