سرچشمه:
صفحه فیس بوک
نسرین فقیه نصیری
منبع صفحه فیس بوک کیتی زکی
میم
·
برداشت نسرین عزیز از مفهوم «هنر» در این بیت
چیست؟
نسترن مهیار
·
به نظر من هنر نیز نوعی مبارزه است.
·
بنا بر گفته موسیقیدان بزرگ ـ بتهوون ـ هنر باید
آتش آدمی را بر انگیزد.
·
هیچ چیز زیباتر از این نیست که انسان به حقیقت
نزدیک شود و پرتو آن را بوسیله هنر بر نوع انسان بتاباند.
·
در هنر نیز مانند زندگی، هدف اصلی آزادی و ترقی
است.
میم
·
تعریف نسترن گرامی و بتهون خیلی زیبا و ژرف و
اندیشیده است.
·
خیلی ممنون.
·
سؤال من اما به بیت شعر نوشته شده در زیر عکس
مربوط بود:
فرزند هنر باش نه فرزند پدر
فرزند هنر زنده کند نام پدر
نسرین
·
به نظر من منظور شاعر وطن خواهی است.
·
یعنی هر کشوری هنر و موسیقی سبک خودش را دارد.
·
من اینجوری معنی کردم، عزیزم.
·
نمی دونم تا چه حد درست باشد.
·
مرسی که گفتی نازنینم.
میم
·
هنر در این بیت، بنظر من به معنی حرفه و پیشه و
صنعت است.
·
ممنون از انتشار این بیت معنامند.
·
مفهوم «هنر» به این معنا اصلا به خاطرم خطور
نکرده بود.
·
منظور شاعر ـ به احتمال قوی ـ آموزش صنعت و کاردستی و کشت و کار و پیشه و
حرفه و غیره از قبیل نجاری، دباغی، آهنگری، چلنگری، بنائی و امثالهم است.
1
·
عجیب این است که منبع و منشاء هنر (استه تیک) هم کردوکار
مادی بوده است.
·
در روند کار است که انسان بطور اوتوماتیک شروع به
زمزمه شعری، آهنگی می کند.
·
کار بدین طریق شباهت غریبی به رقص پیدا می کند:
·
شاید بتوان گفت که سخنگوئی (زبان) در روند کار و
ببرکت کار تولد و توسعه می یابد.
2
· اکنون این سؤال پیش می آید که چراهنر هم به معنی
خلاقیت جسمانی است و هم به معنی خلاقیت روحانی؟
· چرا هم نجاری و حمالی و آهنگری و روفتگری هنر است
و هم شاعری و رقاصی و مطربی وخوانندگی؟
3
·
شاید دلیل این مسئله ماهیت
واحد هر دو کردوکار خلاقانه بشری باشد:
الف
·
نجاری و حمالی و آهنگری و روفتگری کردوکار جسم و روح است، با
سنگینی کفه ترازو به نفع کار جسمی.
·
این هنر ـ به زبان فلسفی ـ تجسم
دیالک تیک تن و جان است:
·
بسط و تعمیم دیالک تیک ماده
و روح به شکل دیالک تیک کار جسمانی و کار روحانی است.
·
تعیین کننده در این کردوکار،
کار جسمانی است، کار مادی است.
ب
·
شاعری و رقاصی و مطربی وخوانندگی و غیره نیز کردوکار جسم و روح است،
اما با سنگینی کفه ترازو به نفع روح.
·
به زبان فلسفی، این نیز تجسم
دیالک تیک تن و جان است:
·
بسط و تعمیم دیالک تیک ماده
و روح به شکل دیالک تیک کار جسمانی و کار روحانی است.
·
تعیین کننده در این کردوکار
اما کار روحانی است، کار معنوی است.
·
اکنون باید به این سؤال
بیانیدشیم که منظور شاعر از این اندرز چیست؟
فرزند
هنر باش نه فرزند پدر
فرزند
هنر زنده کند نام پدر
·
شاعر هنرمندی را به اصل و
نسب مندی ترجیح می دهد.
·
بنظر شاعر آموزش حرفه ای،
پیشه ای ـ خواه حرفه صنعتی و خواه حرفه استه تیکی ـ برتر و بهتر از تعلقات مثلا
اشرافی و یا درباری است.
·
اکنون باید به این پرسش سمج
پاسخ دهیم که به چه دلیل نجار و آهنگر بودن برتر از شاهزاده و اشراف زاده بودن
است؟
الف
·
دلیل اول که شاعر از ترس
جان بر زبان نمی آورد، این است که تعلقات طبقاتی ارزش حقیقی ندارند.
·
این ادعا که اشراف فئودال
رنگ خون شان آبی است و تبارشان چنین و چنان است، یاوه ای بیش نیست.
·
فرزندان توده های مولد و
زحمتکش نه تنها کم و کسری از فرزندان اشرافیت برده دار و فئودال و بورژوا ندارند،
بلکه چه بسا برتر از آنها هستند.
ب
·
دلیل دیگر این است که با
اصل و نسب نمی توان به تولید مایحتاج مادی و معنوی خویش نایل آمد.
·
اما پس از آموزش حرفه و
پیشه و صنعت و هنری می توان به تولید مایحتاج مادی و معنوی خود و دیگران نایل آمد
و روی پای خود ایستاد.
ت
·
شاعر اما مجاز به بیان این
حقیقت مبرهن نیز نبوده است.
·
از این رو، از در عقب وارد
خانه استدلال می شود:
·
بنظر شاعر، هنرمند بودن
دعای خیر توده را نصیب مادر ـ پدر می کند.
·
چرا و به چه دلیل؟
پ
·
دلیل شاعر دلیلی تجربی و
نظری است:
·
بدون وسیله کار نمی توان
کار کرد.
·
وسیله کار یکی از عناصر
تعیین کننده نیروهای مولده است.
·
آهنگری که گاوآهن و بیل و
کلنگ و خرمنکوب می سازد، کردوکار تولیدی توده های مولد و زحمتکش را تسهیل می کند و
توده های مولد و زحمتکش در هر فرصت یادی از مولد وسیله تولید می کنند و از اعماق
دل سپاس خود را نثار مادر ـ پدر آهنگر و هر مولد دیگر می سازند.
·
شرم مان باد، اگر نسبت به توده
های مولد و زحمتکش ناسپاس باشیم، که برای تولید
نان و آب و همه انواع مایحتاج مادی و معنوی ما از آسایش خویش صرفنظر می
کنند.
نسرین
·
مرسی عزیزم
·
از این که اینقدر با دقت همه چیز رو نگاه میکنی
·
زنده باشی نازنینم.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر