کی گفته که مقولات
فلسفی به مقولات اجتماعی ربط نداره؟!!
چرا علم رو دچار
تحریف می کنید؟
وقتی که کوانتوم
فیزیک مباحث جدیدی رو در فلسفه وارد کرد چطور می گید فیزیک از فلسفه جداست؟
جامعه شناسی از هر
علم دیگری موجودیتش وابسته به فلسفه است.
جامعه شناسی دوران
یونان باستان، عمیقا به فلسفه ی افلاطون وابسته است.
غیر اینه.
عصیان زن
سرچشمه:
صفحه فیس بوک گروه
«رهائی زنان ـ نیمه دیگر از منظری دیگر»
میم حجری
·
خیلی
ممنون از هماندیشی.
·
هدف از
هماندیشی چیست؟
·
ناک اوت
کردن حریف و پیروز بیرون رفتن از صحنه؟
·
اگر خدا
نکرده چنین باشد، ما نه با بحث متمدنانه و فرهنگمند، بلکه با بحث اسکولاستیکی سر و
کار داریم.
·
در چالش
فکری اولا بهتر است که سوبژکتیف (عینی) برخورد کنیم، ثانیا طرفدار حقیقت عینی
باشیم.
·
به عبارت
دیگر، هدف از هماندیشی باید دستیابی حتی المقدور به حقیقت عینی و یا حداقل حقیقت تاریخی
باشد.
·
هماندیشی
نه خصومت، بلکه نوعی همکاری است، برای کشف حقیقت عینی و تحکیم دوستی و تفاهم میان انسان
ها.
·
ما جملات
شما را یک به یک مورد تأمل قرار می دهیم تا پرت و پلا نگوییم و از موضوع خارج
نشویم:
عصیان زن
کی گفته که مقولات فلسفی به مقولات
اجتماعی ربط نداره؟
·
ما گفته
بودیم:
·
«مقولات
اجتماعی به فلسفه بسته نیستند.
·
هر علمی
مقولات خاص خود را دارد.
·
مقولات مثلا
روانشناسی، جامعه شناسی، شیمی، فیزیک ربطی به مقولات فلسفی ندارند.»
·
منظور ما
این است که هر رشته علمی مثلا شیمی مقولات و قوانین خاص خود را دارد:
·
اکسیداسیون
یکی از آنها ست.
·
احیاء
یکی دیگر از آنها ست.
·
بود و نبود فلسفه نقشی در پیدایش این مقولات شیمی
ندارد.
عصیان زن
چرا علم را دچار
تحریف می کنید؟
·
این جمله
بندی شما معیوب است.
·
منظور
شما احتمالا این است که «چرا علم را تحریف می کنید؟»
·
باید
ببینیم که ما کجا به تحریف کدام علم مبادرت ورزیده ایم.
·
تمیز مفاهیم
و مقولات فلسفی از مقولات رشته های علمی مختلف در هر صورت، به معنی تحریف علم نیست.
عصیان زن
وقتی که کوانتوم
فیزیک مباحث جدیدی رو در فلسفه وارد کرد چطور می گید فیزیک از فلسفه جداست؟
·
«کوانتوم
فیزیک» به چه معنی است؟
·
منظور شما
بی شک و تردید، فیزیک کوانتومی (Quantenphysik) است
.
·
فیزیک
کوانتومی هرگز چیزی وارد فلسفه نکرده است.
·
وظیفه فلسفه
علمی (ماتریالیسم دیالک تیکی ـ تاریخی) اما به خدمت گرفتن دستاوردهای علمی برای
تدقیق جهان بینی خویش است.
·
رابطه فلسفه
با علوم رابطه عام با خاص و منفرد است.
·
فلسفه دستاوردهای
علمی را در همه زمینه های طبیعی، اجتماعی و فکری ـ معرفتی ـ نظری مورد تجرید قرار
می دهد و ضمنا تئوری و اسلوب مطمئن خویش را در اختیار رشته های مختلف علوم قرار می
دهد.
عصیان زن
جامعه شناسی از هر علم دیگری موجودیتش
وابسته به فلسفه است.
·
موجودیت جامعه
شناسی ـ قبل از همه ـ به روندهای عینی جاری در جامعه بشری وابسته است.
·
شعور
همیشه انعکاس وجود است:
·
جامعه شناسی
ـ به مثابه علم منفرد ـ انعکاس روندهای اجتماعی است.
·
اما همه
علوم بلحاظ تئوری عام و اسلوب (متد) بررسی به فلسفه علمی نیاز دارند، اگر بخواهند
سرگیجه نگیرند و سر به در و دیوار نکوبند.
·
این اما
به معنی یکسانی مقولات فلسفی و مقولات علمی، مثلا مقولات جامعه شناسی نیست.
·
استقلال
و عامیت مفاهیم و مقولات و قوانین فلسفی به جای خود می ماند، ولی تأثیر متقابل میان
علوم و فلسفه همیشگی است.
عصیان زن
جامعه شناسی دوران
یونان باستان، عمیقا به فلسفه ی افلاطون وابسته است.
·
در یونان
باستان، علوم به معنی امروزی آن هنوز کسب استقلال نکرده بودند.
·
فلسفه شامل
حال همه علوم انگشت شمار موجود بود.
·
فیلسوف درآن
زمان همه فن حریف (allrounder) بود:
·
پزشک بود
و منجم بود.
·
استراتژ
نظامی بود، مشاور اسکندر بود.
·
معلم
اخلاق بود، دولتمدار بود و الی اخر.
پایان
ویرایش:
پاسخحذفدر چالش فکری اولا بهتر است که اوبژکتیف (عینی) برخورد کنیم، ثانیا طرفدار حقیقت عینی باشیم.