سعدی
(دکتر
حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 116 )
چه خوش گفت، بهلول فرخنده خوی
چو بگذشت بر عارفی جنگجوی:
« گر این مدعی دوست
بشناختی
به پیکار دشمن نپرداختی»
شین میم شین
سعدی
سگ آخر، که باشد که خوانش نهند
بفرمای، تا استخوانش دهند
·
معنی تحت اللفظی این بیت:
·
برای سگ که نباید سفره پهن کرد.
·
جلوی سگ باید استخوانی انداخت و
بس.
·
سعدی در این بیت به صدور رهنمود
برای طبقه حاکمه می پردازد.
·
او اما بلحاظ فلسفی چه می کند؟
1
·
او قبل از هر کاری، موجودات
طبیعی را به خوب و بد، عالی و پست طبقه بندی می کند.
·
این کار همیشگی سعدی است.
·
این شیوه استدلال همیشگی سعدی
است.
·
بدین طریق، بدون وجود دلیلی
تجربی و یا عقلی گروهی از نباتات و جانوران و حتی جمادات در «طبقه» عالی جا می گیرند
و گروهی دیگر در «طبقه» پست.
·
معلوم نیست که چرا استثنائا الاغ
و سگ که خادم وفادار بنی بشر اند، به چرخش قلمی کثیف و بی مقدار و پست تلقی می شوند،
ولی اسب، نجیب و شریف و اشرافی.
·
فاجعه اصلی اما هنوز در راه است.
2
·
فاجعه اینجا ست که سعدی از
طبیعت وارد جامعه می شود و به همان سیاق بنی بشر را به عالی و پست طبقه بندی می
کند.
·
اکنون این سؤال پیش می آید که
چرا شیخ شیراز اینهمه زحمت به خود می دهد و مستقیما از جامعه آغاز نمی کند؟
·
چرا بی رو در بایستی نمی گوید
که توده های مولد و زحمتکش پست و فرومایه و بی مقدارند و طبقات انگل و مفتخور شریف
و عزیز؟
·
این کاری است که فریدریش نیچه و
همگنان بین المللی و وطنی اش بی شرمانه خواهند کرد.
3
·
ترفند سعدی درست همین جا ست:
·
سعدی نخست در طبیعت به تعیین
عالی و پست می پردازد تا طبقه بندی عناصر طبیعی به عالی و پست را امری طبیعی و حتی الهی جلوه دهد تا وقتی همان طبقه بندی را
به جامعه منتقل می کند، نیاز به اقامه دلیل نداشته باشد:
·
وقتی در طبیعت گوهر و خرمهره به
مثابه عالی و پست طبقه بندی شد، در جامعه هم به آسانی آب خوردن، می توان بشریت را
به عالی و پست طبقه بندی کرد و خصلت طبقاتی جامعه را امری طبیعی و الهی جا زد.
·
نیت اصلی سعدی را در ادامه همین
شعر خواهیم دید.
سعدی
چه نیکو زده است، این مثل پیر ده
ستور لگدزن، گرانبار به
·
بعد از سگ نوبت به ستور ـ یکی
دیگر از خادمین دیرین بشر ـ می رسد.
·
معنی تحت اللفظی این بیت:
·
پیر خردمند روستا چه خوب
فرمولبندی کرده است:
·
بار ستور نافرمان را باید
سنگینتر کرد.
·
·
آنچه بظاهر برای تعیین شیوه رفتار
بنی بشر با موجودات طبیعی جلوه می کند، در
حقیقت رهنمود رفتاری برای طبقه حاکمه با همنوعان است:
·
زحمتکشان خوداندیش خودمختار
باید تحت فشار هرچه بیشتر قرار گیرند.
·
این رهنمود شیخ شیراز به چه
معنی است؟
1
·
این چیزی جز توجیه سرکوب و ستم
نیست.
·
بر اساس این فتوای شیخ، برای
تنظیم روابط میان انسانی، دیگر نه قاعده و قانون، بلکه تصمیمگیری دلبخواهی و
واکنشی می نشیند:
·
هر کس ذره ای غرور انسانی در
کله داشت، بلافاصله سرکوب می شود تا عبرت دیگران گردد.
·
همین رهنمود سعدی هم در رژیم
شاه و هم در نظام شیخ مو به مو اجرا می شود.
·
هر خوداندیشی پس از عبور از پل صراط
جهنم سازمان های امنیتی به زندان و بعد چه بسا به اعدام محکوم می شود و اگر احیانا
تفاله اش از زندان «آزاد» شد، از حق کار و امرار معاش آبرومندانه محروم می شود.
2
گر این مدعی دوست بشناختی
به پیکار دشمن نپرداختی
·
این اما همان شیخی است که عارف
مبارز را از قول بهلول دانا مورد انتقاد قرار می دهد و به جرم مبارزه و مقاومت بر
ضد دشمن، به کفر و الحاد متهم می سازد.
·
در این جور موارد نیز حتی می
توان به طبیعت چنگ زد و دلیل آورد:
·
در طبیعت نیز نباتات و جانوران قوی
از قبل نباتات و جانوران ضعیف امرار معاش می کنند، چرا نباید قلدران قوی پنجه جامعه
و جهان از طریق چپاول توده های مولد و زحمتکش ضعیف و ناتوان امرار معاش کنند؟
3
·
همین تئوری سعدی را در عصر امپریالیسم،
فلاسفه امپریالیستی با توسل به بیولوژیسم، سوسیال ـ داروینیسم، نئوداروینیسم،
پراگماتیسم و غیره بسط و تعمیم خواهند داد.
·
آنگاه به چرخش قلمی مستعمره
کردن کشورهای «ضعیف» و شکار کودکان و جوانان این جوامع و برده کردن و خرید و فروش
و استثمار آنها توجیه تئوریک خواهد شد.
سعدی
نه هرکس سزاوار باشد، به مال
یکی مال خواهد، یکی گوشمال
·
معنی تحت اللفظی این بیت:
·
همه که شایسته تمول نیستند.
·
به یکی باید مال داد و به دیگری
گوشمال.
·
همه صغری و کبری چیدن های سعدی
برای همین نتیجه گیری نهائی بود:
1
نه هرکس سزاوار باشد، به مال
·
برای سگ نباید سفره انداخت،
بلکه استخوانی کافی است.
·
این یعنی بیگاری کشیدن از توده
های مولد و زحمتکش.
·
این یعنی چپاول بیرحمانه توده
های مولد و زحمتکش و محکوم کردن خود و خانواده شان به فقر مطلق است.
·
این همان سعدی است که تصادفا
شعر هومانیستی ماندگار «بنی آدم اعضای یکدیگرند» را خواهد سرود.
2
نه هرکس سزاوار باشد، به مال
یکی مال خواهد، یکی گوشمال
·
ستور لگدزن باید گرانبار باشد:
·
یعنی دو برابر ستوران معمولی
بار ببرد و ستم ببیند.
·
به افراد خوداندیش خودمختار (ستوران
لگد زن) باید به جای مال، مثلا مزد و اغذیه و البسه و سرپناه، گوشمال داد:
·
به فلکه شکنجه بست، شلاق زد،
اعدام کرد.
3
گر این مدعی دوست بشناختی
به پیکار دشمن نپرداختی
·
تا چشم کار می کند، احدی نیست
تا از شیخ شیراز بپرسد که بالاخره کدام؟
·
چرا عارف مبارز را به بهانه
دوست شناسی از مبارزه بر ضد دشمن منع می کنی، ولی طبقه حاکمه را به سرکوب توده های
مولد و زحمتکش فرامی خوانی؟
·
نمی شد دوست شناسی را برای
تقسیم عادلانه کار و محصول کار به خدمت گیری؟
4
·
همین جور جاها ست که ماهیت «دوست»
کذائی برملا می گردد:
·
دوست یعنی اعضای طبقه حاکمه (اشراف
بنده دار و فئودال) و یا انعکاس آسمانی ـ انتزاعی آنها.
·
خداشناسی ـ در تحلیل نهائی ـ به
معنی طبقه حاکمه شناسی است.
·
به همین دلیل است که در قاموس سعدی
و حافظ، مبارزه طبقاتی کفر و الحاد و محاربه با خدا ست.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر