اثری از مجله ارجمند هفته
یدالله سلطان
پور
با سپاس از
روزبه مهرگان
خصلت حزب لنینیستی
اثر لنین تحت عنوان «چه باید کرد؟»
·
تئوری فقط بازتولید و تفسیر صرف وضع موجود نیست.
·
تئوری طرحریزی برنامه عمل متناسب با مدل های سیستماتیک
واقعیت و متناسب با دورنماهای آماجگرا ست، که بر شالوده امکانی استوار می شوند، که
در مدل ها بمثابه عوامل واقعی، یعنی بمثابه عوامل ذاتی واقعیت، قابل بازخوانی اند.
·
جنبش کارگری، تنها زمانی می تواند به آماج خود، یعنی
برچیدن بساط جامعه طبقاتی بطور کلی، جامه عمل بپوشاند، که این آماج را بکمک علم
دیالک تیکی تعیین کند و راه نیل بدان را بشناسد.
·
از این رو ست که دست یابی به شناخت درست، برای سازمان
پرولتری، به وظیفه مهم حیاتی بدل می شود.
·
سازمان های پرولتاریا بر بنیان منافع مشترک کارگران رشد
می کنند.
·
کارگران برای مقابله با استثمار و ستمی که با گوشت و
پوست خود تجربه می کنند، متشکل می شوند.
·
مشاهدات، تجارب و احساس ها، اما همواره یا با
موردی مفرد در پیوند اند و یا با مجموعه موارد مفرد، مواردی که محتوای آنها را
تشکیل می دهند.
·
هرجا که تئوری تمام اجتماعی راهنما وجود نداشته باشد،
عمل منطقی ـ فکری تعمیم نمی تواند صورت گیرد و لذا افراد هر کدام برای درد و رنج
مفرد به دنبال راه حل می گردند.
·
نتیجه این امر رفرمیسم، اوپورتونیسم و ترید ـ
یونیونیسم است.
·
خصلت جنبش کارگری بسته به سطح انتزاع تعریف می
شود و بر این مبنا منافع کارگران درک و تبیین می گردد.
·
به این دلیل است که انگلس، طبقه کارگر را وارث
فلسفه کلاسیک آلمان می نامد.
پیش شرط انتزاعات تئوری، تجربه استثمار و ستم است.
چون به قول کانت،
نگرش ها بدون مفاهیم کور اند و مفاهیم بدون نگرش ها،
توخالی!
http://hadgarie.blogspot.de/2012/02/17_04.html
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر