خواجه
نظامالدین عبیدالله زاکانی معروف به عبید زاکانی
(701 ـ
772 هجری قمری)
رساله دلگشا
فرزند
بزرگان
زن طلحك فرزندي زاييد.
سلطان محمود او را پرسيد كه چه زاده است؟
گفت:
« از
درويشان چه زايد؟
پسري يا دختري.»
گفت:
«مگر از بزرگان چه زايد؟»
گفت:
«چيزي زايد بي هنجار گوي و خانه برانداز.»
پایان
تحلیلی از یدالله سلطان پور
پیشکش به قلبم صابر محمد زاده
عنوان حکایت
فرزند
بزرگان
·
عنوان این طنز عبید حاوی مسئله اساسی مطروحه در این حکایت
است:
·
مقایسه فرزند توده تحت سلطه با فرزند طبقه حاکمه.
·
راجع به طلحک چیزی نمی دانیم، ولی از محتوای حکایت می توان
حدس زد که از بذله گویان دربار سلطان محمود بوده است.
·
طنز همیشگی تاریخ هم همین است، شاید:
·
در حالیکه در اقصا نقاط دور افتاده قلمرو سیطره سلاطین، حتی
ذره ای دموکراسی یافت نمی شود، در کانون اقتدار آنان، پیش چشمان درشت سلاطین مطلق
العنان، اجنه دموکراسی در کسوت دلقک و بذله گو سر برمی کشند و هر آنچه را که توده
در خفا بر زبان می راند، آشکارا و در نهایت گستاخی بر زبان می رانند.
·
شاید به همین دلیل بوده که هوشنگ تیزابی ـ دلیر تیزاندیش
توده ـ می گوید:
·
بالاتر از دست حقیقت عینی، دستی نیست!
عبید
زن طلحك فرزندي زاييد.
سلطان محمود او را پرسيد كه چه زاده است؟
گفت:
« از
درويشان چه زايد؟
پسري يا دختري. »
·
آنچه بظاهر بی محتوا جلوه می کند، حاوی دنیائی معنا ست.
·
چرا و به چه دلیل؟
1
·
به سلطان خبر رسیده که همسر طلحک زایمان کرده است.
·
عبید با ذکر سؤال سلطان از سطح شعور او پرده برمی دارد:
سلطان محمود او را پرسيد كه چه زاده است؟
·
برای سلطان ـ قبل از همه ـ نه سلامتی جسمی و روحی همسر طلحک،
بلکه چیستائی نوزاد مطرح است.
·
منظور سلطان از چیستائی، جنسیت نوزاد است.
·
سمتگیری طبقه حاکمه نسبت به جنسیت اعضای جامعه، بیانگر
گویای شعور اجتماعی حاکم بر جامعه است.
·
بدین دلیل است که آثار هنری به میراث مانده، آئینه شعور اجتماعی
حاکم بر جامعه در زمان تدوین و تألیف آن آثار است.
·
چرا سمتگیری طبقه حاکمه نسبت به جنسیت اعضای جامعه، بیانگر
گویای شعور اجتماعی حاکم بر جامعه است؟
2
·
برای اینکه شعور اجتماعی حاکم بر جامعه، روی هم رفته، شعور طبقه
حاکمه است.
·
چرا و به چه دلیل؟
3
·
برای اینکه انسان ها تحت مناسبات تولیدی معینی زاده می شوند
و مناسبات تولیدی هر جامعه تعیین کننده روبنای ایدئولوژیکی آن جامعه و از جمله
شعور اجتماعی حاکم است.
·
بدین سان است که نوزادی در فرماسیون برده داری، از همان اوان
کودکی به طبیعی و مشروع بودن خصلت طبقاتی جامعه ایمان می آورد و بسان طبقه حاکمه، توده
های مولد و زحمتکش موسوم به برده را نه آدم، بلکه «ابزار سخنگو» تلقی می کند.
·
این اما نه حتما طرز تفکر طبقاتی خاص خود او، بلکه طرز تفکر
طبقه حاکمه است که در جامعه وسیعا اشاعه یافته و فرم شعور اجتماعی حاکم را به خود
گرفته است.
·
کودک به جای شعور اجتماعی خاص خود، شعور اجتماعی طبقه را نه
تنها از آن خود می انگارد، بلکه بدان ایمان راسخ می آورد و به عمله داوطلب طبقه
حاکمه بدل می شود.
گفت:
« از
درويشان چه زايد؟
پسري يا دختري.»
·
طلحک پاسخی دندان شکن به سلطان می دهد و عملا بر برابری دختر
و پسر، زن و مرد تأکید می ورزد:
« از
درويشان چه زايد؟
پسري يا دختري.»
·
طلحک می داند که چه می گوید و چه واکنشی از سلطان باید
انتظار داشته باشد.
·
همین نکته دامی است بر سر راه سلطان قدر قدرت خونریزی.
گفت:
«مگر از بزرگان چه زايد؟»
·
همین سؤال سلطان، خود دال بر برابری بی چون و چرای توده تحت
سلطه و طبقه حاکمه است.
·
اما علاوه بر آن، به معنی رفتن داوطلبانه سلطان به منگنه ی
منطقی کوبنده، بیدارنده و افشاگر است.
· پاسخ طلحک به همین پرسش پیش برنامه ریزی شده، بسان تیری
آغشته به زهر طبقاتی بر سینه سلطان می نشیند و منقلبش می سازد:
گفت:
«چيزي زايد بي هنجار گوي و خانه برانداز.»
·
طلحک از ماهیت طبقه حاکمه نه در خفا، بلکه آشکارا پرده برمی
دارد:
·
از کوزه همان برون تراود که در او ست!
·
از طبقه حاکمه چیزی زاید، بی هنجار و خانه برانداز زاده می
شود.
·
·
این طنز عبید، اما علیرغم محتوای انتقادی و انقلابی اش،
حاوی نوعی اشتباه نظری است و لذا گمراه ساز است.
·
·
کدام اشتباه نظری؟
·
·
اینکه زاید، بی هنجار و خانه برانداز بودن فرزندان طبقه
حاکمه نه امری لدنی، جبلی و مادر زادی، بلکه امری اجتماعی، اکتسابی، طبقاتی و
تربیتی است.
·
اگر به قول احمد قاسمی، جای همان شاهزاده را با بچه فقیری
از اعماق جامعه عوض کنند، آنگاه در شاهزاده از زاید، بی هنجار و خانه برانداز بودن
حتی اثری نخواهد بود.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر