مانا نیستانی (زادهٔ ۱۳۵۲ در تهران)
تبسم
سرچشمه
صفحه فیس
بوک
هواداران
مانا نیستانی
Mana Neyestani Fan Page
·
عنوان این اثر مانا تبسم
است.
·
تبسم اما ـ بطور کلی ـ به
چه معنی است؟
تبسم
·
تبسم واکنش احساسی ـ مادر زادی بنی بشر است.
·
تبسم اما در همبود با همنوعان توسعه یافته و
شکوفا می شود.
1
·
تبسم واکنش طبیعی هر فرد تندرست نسبت به شرایط
مضحک و شادی بخش است.
2
·
تبسم ضمنا واکنش طبیعی پس از غلبه بر خطر است.
3
·
تبسم در ضمن در حالات تدافعی به هنگام تشدید
تضادهای تهدید کننده اجتماعی صورت می گیرد.
4
·
تبسم ضمنا مکانیسم تدافعی در حالات ترس خودپو ست.
·
رشته علمی ئی که تبسم را مورد بررسی قرار می دهد،
ژئوتولوژی (Gelotologie) نام دارد.
·
تبسم در این اثر مانا اما به
معنی دیگری است که در کشورهای متروپول سرمایه داری معروف خاص و عام است.
تبسم
Face-smile
·
تبسم نماد گرافیکی حالت معینی
از چهره است که اغلب برای نشان دادن احساسات مورد استفاده قرار می گیرد.
·
مفهوم «تبسم» به معنی احساسات
نیز بکار می رود.
1
·
تبسم در این اثر مانا می
تواند نشانه و نوید روزهای بهتر باشد.
2
·
تبسم می تواند نشانه رضایت
خاطر قهرمان اثر مانا باشد.
ناوی انوشه
از سرداران حزب توده
3
·
تبسم می تواند نشانه غلبه
معنوی مغلوبی بر غالبی باشد.
·
تبسم ناوی انوشه بر جوخه
اعدام در میدان تیرباران، تبسمی از این نوع بوده است.
4
·
تبسم در این اثر مانا نیز
همان تبسم دیرآشنا در غرب و شاید هم در شرق است که مثلا نوجوانان تنیس باز بر راکت
تنیس خویش نصب می کنند تا تحت تأثیر آن احساس شادی و شعف کشکی و الکی کنند.
·
تبسم در این اثر مانا اما بلحاظ
فرم و محتوا تبسمی دیگر است:
·
تبسم در این اثر مانا
بوسیله محکوم دست از پشت در دست بند، مضروب و بظاهر مغلوبی بر سنگفرش شکنجه گاهی ترسیم می شود و فی نفسه
خارق العاده، تکاندهنده و غول آسا ست.
·
حریفی این اثر مانا را به
شرح زیر تشریح می کند:
·
«همه کسانی که می اندیشند و می رزمند و به دنبال
آزادی اند و از جان خود حتی مایه می گذارند، در آرزوی جامعه ای ایدئال اند، جامعه
ای بهتر ـ در بدترین حالت ـ برای نسل های بعدی.
·
در این
اثر مانا همین ایدئال و آرزوی متعالی که مبارزان تا آخرین لحظات زندگی دشوار خویش در دل دارند، با قطرات خون، تجسم مادی می یابد و
به رشته تبیین در می آید .
·
می توان
گفت که در این اثر مانا، همین هدف و آمال متعالی انسانی با سماجتی خارائین به
جوهری از خون سر، بر سنگفرش شکنجه گاه ترسیم می شود.»
5
·
ربابه پس از شنیدن نظر حریف
به پوزخندی گفت که هر برداشت دیگری غیر از برداشت حریف را می توانست تصور کند.
·
پرسیدیم :
·
«چرا
و به چه دلیل؟»
·
جواب داد:
·
«دلیل
من ـ قبل از همه ـ دلیلی سوبژکتیف است.
·
مانا بنظر من ـ بلحاظ
پایگاه طبقاتی ـ نه هنرمندی انقلابی و آرمانگرا، بلکه تا مغز استخوان محافظه کار و
کنسرواتیو است.
·
مانا نه هنرمند توده های
مولد و زحمتکش، بلکه هنرمند طبقات مرفه و سیر و به اصطلاح «لیبرال» است.
·
مانا هنرمند جناح دیگری از
هیئت حاکمه و یا اقشار دیگری از طبقه حاکمه است.
·
از این رو با ده من سریش
نیز نمی توان چنین محتوائی را به اثر مانا چسباند.
·
اما احتمال این می رود که
مانا در این اثر خویش نه همگنان طبقاتی خود را، بلکه مبارزان متعلق به توده های
مولد و زحمتکش را تصور و تصویر کرده باشد.
·
چون آنها و فقط آنها می
توانند آرمانگرا باشند و تصور آرمانی و ایدئال از فردا در سر پرورانده باشند.
·
اوپوزیسیون همطبقه مانا از
آرمان و ایدئال ـ بطور کلی ـ بی بهره است و چه بسا آرمان توده ها را به سخره می گیرد
و از ریشه می زند.
·
مانا اما می تواند از کیسه
خلیفه ببخشد:
·
مثلا شهادت کسانی از تبار ستار
بهشتی را برای تضعیف هیئت حاکمه مورد استفاده قرار دهد.
·
ستاران بهشتی دشمن طبقاتی دشمن
مانا هستند و از این رو می توانند مورد استفاده تبلیغاتی مانا و همگنان شان قرار
گیرند.
·
امروزه کم نیستند وابستگان
به سیاه ترین جناح های امپریالیسم که تابلوی حزب کمونیست اله و بله بر سر دکه و
دکان پر مشتری خود آویخته اند.
·
عکس چه گوارا را ساواکی های
دیروز هم حمل می کنند.
·
دیوار اینترنتی خود را هر
ننه مرده راستگرائی نیز به جملات ضد مذهبی از مارکس و انگلس و لنین آذین بسته است.
·
امروز تمیز چریکیسم از پلی
بوئیسم کار آسانی نیست.»
·
پرسیدیم که خود ربابه علاوه
بر این، چه برداشتی از این اثر مانا دارند؟
·
جواب داد:
·
«برداشت من این بود که مانا
در این اثر خویش، شاید به شوهای تلویزیونی فوندامنتالیسم حاکم اشاره دارد:
·
نخست هر مخالف بالقوه و
بالفعل را به فتوائی آش و لاش می کنند.
·
بعد برای اثبات حقانیت و
مشروعیت حاکمیت خود از آنها به عنوان بلندگوی تبلیغاتی بهره برمی گیرند:
·
طبری و یارانش ـ به عنوان
مثال ـ در تلویزیون ظاهر می شوند و با قطرات خونی که از کله کج و کوله از ضرب و
شتم وحشیانه شان می چکد، نماد تبسم را ترسیم می کنند:
·
مثلا به اثبات برتری «قوانین»
اسلامی عهد حجر بر قوانین جوامع سوسیالیستی می
پردازند و از «هومانیسم» قصابان، شکنجه گران و جلادان فوندامنتالیستی حرف ها می
زنند و خاطره های شورانگیز تبسم آور بر زبان می آورند.
·
تصور من از تصویر تبسم بر
سنگفرش شکنجه گاه همین بود.»
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر