سعدی
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 116 )
چه خوش گفت،
بهلول فرخنده خوی
چو بگذشت بر
عارفی جنگجوی:
« گر این مدعی دوست بشناختی
به پیکار دشمن
نپرداختی»
شین میم شین
سعدی
چو گرگ خبیث
آیدت در کمند
بکش، ورنه دل بر
کن از گوسفند
·
معنی تحت اللفظی این بیت:
·
اگر گرگ پلید به کمندت افتاد، بکش.
·
در غیر اینصورت باید از گوسفند دل برکنی.
·
کسی که در جامعه بشری، عارف مبارز را به اتهام مبارزه طبقاتی
دوست ناشناس، یعنی کافر تلقی می کرد، فرمان قتل بی چون و چرای گرگ را صادر می کند
و ضمنا به توجیه تئوریک فرمان خود مبادرت می ورزد:
·
جرم گرگ این است که خبیث است.
·
این طرز تفکر سعدی اما به چه معنی است؟
·
این بدان معنی است که سعدی خیر و شر را سرشتی و ذاتی
تلقی می کند.
·
در قاموس سعدی و بعد حافظ خوبی و بدی صفاتی مادر زادی
اند.
·
و به همین دلیل امکان تربیت و تصحیح آنها محال است:
·
عاقبت گرگ زاده گرگ شود، حتی اگر با آدمی بزرگ شود.
·
این به معنی صدور فرمان بی چون و چرای اعدام است.
·
سعدی همانطور که موجودات طبیعی را به خیر و شر طبقه بندی
کرده، به همان سان نیز انسان ها را به گرگ
و میش طبقه بندی می کند و شیوه رفتار با آنها را پیشاپیش تعیین می کند.
سعدی
از ابلیس هرگز
نیاید سجود
نه از بدگهر،
نیکوئی در وجود
·
معنی تحت اللفظی این بیت:
·
انتظار سجده از ابلیس بیهوده است.
·
به همان سان که انتظار نیکی از بدگوهر بیهوده است.
·
سعدی در این بیت با تک تیری چندین نشان می زند:
1
·
او اولا تن در ندادن به بندگی را، یعنی خود داری از سجود
را امری ابلیسی جا می زند.
·
این کردوکار سعدی معنائی جز تقدیس و توجیه بندگی و
سرسپردگی ندارد.
2
·
سعدی ضمنا خودداری از سجود را، یعنی شخصیت مندی و خودمختاری
را امری بنیادین و ذاتی و جبلی و لدنی تلقی می کند و به مثابه صفتی ابلیسی مورد تقبیح
قرار می دهد.
·
وقتی از نقش تربیتی و پداگوژیکی منفی آثار سعدی سخن می
رود، منظور همین است.
·
مکتب سعدی مکتبی بنده پرور و نوکرپرور است.
3
نه از بدگهر،
نیکوئی در وجود
·
سعدی در این مصراع ضمنا تئوری فاشیستی بنیاد نیک و بد را
تبلیغ می کند:
·
این تئوری یکی از خطرناک ترین و شرم انگیزترین تئوری های
سعدی و حافظ است که مستقلا مورد بررسی قرار گرفته و قرار خواهد گرفت.
·
سعدی در این بیت، ابلیسیت (ابلیس وارگی) ابلیس را امری
بنیادی (سرشتی، گوهرین) تلقی می کند.
·
این تصور سعدی حتی با تئولوژی اسلامی در تضاد قرار دارد:
·
برای اینکه ابلیس قبلا جزو ملائکه مقرب الهی بوده است و
پس از «خلق آدم» و سرپیچی ابلیس از سجود طرد می شود.
سعدی
محال است، اگر
سفله قارون شود،
که طبع لئیمش
دگرگون شود
·
معنی تحت اللفظی این بیت:
·
فرومایه حتی اگر قارون شود، طبیعت و سرشت پلیدش عوض نمی
شود.
·
سعدی در این بیت نیز تئوری بنیاد نیک و بد را تبلیغ می
کند:
·
در قاموس سعدی و حافظ، چیزها، پدیده ها و سیستم ها، مثلا
انسان ها تغییرناپذیر وهمیشه همان اند.
·
تغییر موقعیت اقتصادی و اجتماعی انسان ها بنظر سعدی
تغییری در سرشت آنها نمی دهد:
·
فرومایه کذائی محکوم به فرومایگی است و شریف کذائی محکوم
به شرافت مندی و شرف مندی و نجابت.
·
این همان تئوری ئی است که در قرن نوزدهم و بیستم فلاسفه
فاشیسم و امپریالیسم از قبیل فریدریش نیچه و غیره تئوریزه و نمایندگی خواهند کرد.
·
خوب حالا این سؤال پیش می آید:
·
اگر دشمن عارف مبارز، فردی فرومایه باشد، چرا او حق
مبارزه بر ضد او را ندارد، ولی طبقه حاکمه حق اعدام کودکان راهزنی را حتی دارد؟
·
کودکانی که تنها گناه شان بزعم شیخ شیراز، گرگ زاده بودن
و نتیجتا تربیت ناپذیر بودن است.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر