کاریکاتوری از کودکان خیابانی
(کودک کارتن خواب)
سرچشمه:
صفحه فیس بوک
احمد قدرتی پور
تحلیلی از شین میم شین
تحلیلی از شین میم شین
·
این اولین اثر از دخشید قدرتی پور است که ما تصادفا،
ولی خوشبختانه می بینیم.
·
درد ما این است که با هنر کاریکاتور تازگی ها
آشنا شده ایم و کمترین توشه ای از کاریکاتورآگاهی در سر نداریم.
·
ولی چه باک.
·
حریفی را می شناسیم که از همه چیز خبر دارند و
تنها چیزی که ندارند، تنگ چشمی است.
·
پیران قوم ما بر این باور ابلهانه بوده اند که «رزق
و روزی جغد را خدای رزاق و روزی رسان هر صبحدم دم در لانه اش می گذارد.»
·
دیری است، می دانیم که جماعت جغد مولدند و نه طفیلی
و انگل تا بیگانه ای از هر نوع، رزق شان را دم در لانه شان نهد.
·
جماعت جغد در روند توسعه و تکامل نوع خویش،
استراتژی های شکار شگفت انگیزی توسعه داده اند تا رزق خود را خود تولید کنند و
وابسته و محتاج احسان این و آن نباشند.
·
حکایت ما در زمینه کاریکاتور اما شباهت غریبی به
حکایت جغد در پندار پیران قوم ما دارد.
·
اصل اندیشه به خداواره ای بخشنده تعلق دارد و ما
حمال ایده و اندیشه ایشانیم و بس.
·
از حریف محتوای این کاریکاتور را هم پرسیدیم.
·
ایشان بلافاصله جواب دادند که کودکی در کارتن
مندرسی خوابیده و غرق رؤیا ست.
·
تنها چیزی که به ذهن کرخت مان نرسیده بود، همین بود.
1
·
دخشید در این اثر زیبا، همان کاری را می کنند که هر
مولدی در روند تولید و هر کارگری در روند کار می کند.
·
دخشید ـ به قول هگل رسول بزرگ دیالک تیک ـ به
تجسم (جسمیت بخشی) روح مبادرت می ورزند.
·
دخشید در این اثر، پدیده ها و روندهای روحی را به
اعجاز قلم جامه مادی می پوشانند.
·
روندهای درونی نامرئی را برونی و مرئی می کنند.
·
تخیل و آرزو و رؤیا را ببرکت قلم جامه واقعی ـ
عینی می پوشانند.
2
·
وقتی فرید می نویسند:
·
«چندین دیالکتیک را در این
اثر می توان همزمان تصور کرد»، منظورشان بی تردید همین است.
·
این اثر دخشید و نه تنها این اثر ایشان، انعکاس استه تیکی دیالک
تیک عینی است.
·
اگر هراکلیت ـ پدر پیر دیالک تیک ـ به جای ما می
بود، بی کمترین تردید و تأملی می گفت:
·
دخشید راهی را دوبار طی کرده اند:
·
رفته اند و برگشته اند.
·
این کاریکاتور اما بنظر ما، در روندی بمراتب
پیچیده تر و بیشتر از رفت و برگشت راهی واحد تکوین یافته است.
·
چرا و به چه دلیل ما چنین تصور می کنیم؟
3
·
برای اینکه قبل از تولید و تشکیل این اثر، کودکی بوده
که در گوشه خیابان در کنار بشکه های زباله، در کارتن مندرسی خفته بود.
·
کودک کارتن خواب را ما اوبژکت شناخت می نامیم.
·
شاید هزاران نفر دست بر دماغ و دهن از کنار زباله
های متعفن گذشته اند و اوبژکت شناخت را در همسایگی موش ها و گربه ها و سگ ها و
سوسک ها ندیده اند.
·
چرا که دیدن، خود حدیث دیگری است.
·
برتولت برشت ـ جانشین بلافصل مارکس ـ پیشاپیش
گفته است که نگریستن و حتی «زل زدن را هرگز نباید با دیدن عوضی گرفت.»
4
·
وجود اوبژکت شناخت اما بلافاصله سوبژکت شناخت را
الزامی می سازد.
·
چون اوبژکت شناخت تنها زمانی می تواند اوبژکت تلقی
شود که در سوبژکت شناخت انعکاس یابد.
·
حریفی خیرخواه می گفت:
·
چرا واژه های خارجی بکار می برید، در حالیکه از
دیرباز واژه های عین و ذهن رواج داشته اند و جا افتاده اند.
·
حق با حریف است، ولی واژه «ذهن» ـ بنظر ما ـ ظرفی
بغایت تنگ برای مفهوم و مقوله «سوبژکت» است.
·
سوبژکت علاوه بر ذهن آدمی، معانی بیشتر و وسیعتر
دارد.
·
سوبژکت تاریخ به عنوان مثال یکی از مقولات اساسی مارکسیسم
ـ لنینیسم است.
·
اگر کسی از ذهن تاریخ سخن گوید، قبل از همه،
خودش از شنیدن گفته خودش، از خنده روده بر خواهد شد.
· سوبژکت می تواند انسان کنشگر، انسان شناسنده،
طبقه، توده و ضمنا ضمیر و ذهن فردی، طبقاتی، توده ای و الی آخر باشد.
5
·
کودک کارتن خواب به مثابه اوبژکت شناخت در آئینه
ضمیر دخشید به مثابه سوبژکت شناخت منعکس شده است.
·
یکی از دیالک تیک های مورد نظر فرید، بدین طریق
تشکیل شده است:
·
دیالک تیک اوبژکت و سوبژکت که از شناخت افزارهای
غول آسای مارکسیسم ـ لنینیسم است.
·
در عرصه تئوری شناخت، نقش تعیین کننده در دیالک
تیک اوبژکت ـ سوبژکت، از آن اوبژکت شناخت (کودک) است.
·
اگرچه سوبژکت شناخت (دخشید) نقش چشمگیری در روند شناخت
به عهده می گیرد.
·
ولی چرا باید نقش تعیین کننده از آن کودک باشد و
نه دخشید؟
6
·
دلیلش این است که محتوای شناخت در اوبژکت شناخت (کودک
کارتن خواب) است و نه سوبژکت شناخت (دخشید)
·
سیبیت سیب در خود سیب است و نه در چیننده و
بوینده و خورنده و شناسنده سیب.
الف
·
اولین دور انعکاس عبارت است از انعکاس اوبژکت شناخت
(کودک) در آیئنه ضمیر سوبژکت شناخت (دخشید)
·
بار اولی که به قول هراکلیت، راه شناخت کودک طی می
شود.
·
این انعکاس هنوز انعکاسی کال و فقیر و تصادفی
است.
·
شاید در آئینه ضمیر خیلی ها نیز همین انعکاس تصادفی
صورت گرفته است.
ب
·
دخشید ببرکت این انعکاس به شناخت حسی کودک نایل
آمده است.
·
شناخت حسی هر چیز از اهمیت شالوده ای چشمگیری
برخوردار است، ولی هنوز شناخت به معنی واقعی کلمه نیست.
·
چرا و به چه دلیل ما با یقین مندی ئی از این دست،
به قول حریفی حکم صادر می کنیم؟
ت
·
دلیل ما این است که هر چیز باید در چارچوبی دیالک
تیکی قرار گیرد تا چیزی تلقی شود.
·
شناخت حسی نیز تنها زمانی شناخت نامیده می شود که
با جفت دیالک تیکی خود، یعنی با شناخت عقلی همبستر شود.
·
مراجعه کنید به دیالک تیک حسی و عقلی در تارنمای
دایرة المعارف روشنگری
پ
·
دخشید احتمالا پس از بارها دیدن کودکان کارتن
خواب (شناخت تجربی) از مرحله حسی شناخت به مرحله عقلی شناخت و از مرحله تجربی شناخت
به مرحله نظری شناخت فرا رفته اند و این اثر ایشان نتیجه نهائی همین کش و قوس دیالک
تیکی میان اوبژکت و سوبژکت شناخت بوده است.
·
منظور فرید از چندین دیالک تیک بیشک همین نیز
بوده است:
·
دیالک تیک تجربی ـ نظری.
مراجعه کنید به دیالک تیک تجربی ـ نظری (امپیریکی
ـ تئوریکی) در تارنمای دایرة المعارف
روشنگری
ادامه
دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر