نام هنگام تولد
کوین شاه
(۵۵۱ قبل از میلاد ـ ۴۷۹ قبل از میلاد)
(عمر: ۷۱–۷۲ سال)
درنگی
از
شین میم شین
کنفوسیوس
در
زندگی انسان سه راه دارد:
راه اول
از اندیشه میگذرد،
این والاترین راه
است.
راه دوم
از تقلید میگذرد،
این آسانترین راه است
و
راه سوم
از تجربه
میگذرد،
این تلخترین راه است.
کنفوسیوس
در این ادعا، بشریت را بر سر سه راهی تفکر ـ تقلید ـ تجربه می بیند.
کنفوسیوس
تفکر را والاترین راه می داند.
در اینکه تفکر مهمترین مشخصه بشر است، شکی نیست.
تفکر مهمترین فرق و تفاوت و تضاد بشر با نبات و جانور است.
تفکر اما به تنهایی وجود ندارد.
برای اینکه مغز نه خورجین افکار، بلکه ارگان تفکر است.
فرق مغز با کیسه صفرا همین است:
مغز
بر خلاف کیسه صفرا که صفرا تراوش می کند،
فکر تراوش نمی کند، نمی تواند هم تراوش کند.
کنفوسیوس
برای اینکه فکر از خارج، یعنی از جهان واقعی و عینی به مغز ارسال می شود.
مثال:
سیب میوه ای قابل خوردن است.
یک فکر است.
این فکر از عالم واقعی و عینی در اثر تجربه (خوردن) سیب نشئت می گیرد و به مدد حواس پنجگانه به مغز ارسال می شود.
مغز
بدون خوردن سیب (تجربه)، نمی تواند این فکر را بسازد.
تفکر
در روند کار و در اثر کار میسر می شود.
اگر نیاکان ما مجبور به کار نمی شدند، قادر به تفکر نیز نمی شدند.
امتحانش هم آسان است:
شروع به انجام کاری، همان
و
به کار افتادن مغز، همان.
در دیالک تیک حسی و عقلی
نقش تعیین کننده از آن حسی
و
در دیالک تیک تجربه و تفکر،
نقش تعیین کننده از آن تجربه است.
پراتیک
(تجربه، آزمون، آزمایش، عمل، تلاش، کار)
هم زادگاه فکر است و هم محک مطمئن عینی و علمی برای کشف حقیقت است.
در دیالک تیک پراتیک و تئوری، نقش تعیین کننده از آن پراتیک است.
راه سوم
از تجربه
میگذرد،
این تلخترین راه است. کنفوسیوس
تجربه را تلخ ترین راه می داند.
چرا و به چه دلیل؟
منظور کنفوسیوس از تجربه، نه تجربه (پراتیک)، بلکه به محک تجربه زدن افکار و اثبات بطلان آنها ست.
تلخی تجربه هم به همین دلیل است.
این اما فقط یک روی مدال به محک تجربه زدن افکار است.
روی دیگر