میم حجری
ناجی
به چه معنی است؟
ناجی به کسی اطلاق می شود که نجاتش می دهند.
من ـ زور عبدالوحید خرم
منجی است که به معنی نجات دهنده است.
ناجی را جماعت بیسواد
به تقلید از حامی و ساری و قاضی و غیره ساخته اند و آبرو برده اند.
در حالیکه حامی بر مبنای حمایت و ساری بر مبنای سرایت و قاضی بر مبنای قضاوت است
ناجی
را
حضرات
اما بر مبنای نجات ساخته اند
آره.
خاتمی و جنتی و سیدعلی و پزشکیان و غیره
صدهزار بار متفکرتر و مترقی تر و متمدن تر از سران امپریالیسم هستند.
جنتی شخصیتی ستایش انگیز دارد.
جنتی
حکم اعدام پسرش را حتی امضا کرده است.
اوباما و هلری کلبه تین دست شان به خون قذافی ها آلوده است
که مترقی ترین افسران عرب بوده اند.
حضرات
لیبی را به روزی انداخته اند که در هر وجب خاکش بمبی و مینی خرناسه می کشد.
می خواهند کشور نرگس را هم لیبی واره سازند و نرگس را بسان جولانی رئیس خرابات شام کنند.
اریش شناس نئی
مشد علی
خطا اینجا ست.
بس جار ها زدند
ولی روز آزمون
یک از هزارشان نشد آن بی نظیر ما
سران جمهوری اسلامی
صدهزار بار مترقی تر و متفکرتر و متمدن تر از سران امریکا و اسرائیل و اروپا و غیره اند
که به نرگس ها جایزه می دهند
زنی که می نویسد، قدرتمند است
زنی که می خواند، قدرتمند است
آن که قدرتمند است خیلی ها را می ترساند
پس به چشم دنیا، ما هیولاهای ترسناکی هستیم !
گلوریا_آنزالودا
اولا
زن = مرد
نه کمتر و نه بیشتر
ثانیا
زن انتزاعی وجود ندارد.
زن مشخص وجود دارد.
هم هلری کلنتون زن است و هم کلفت او.
نوشتن
فقط یکی از فرم های تبیین نظرتوسط بشر است
نوشتن فرقی با خواندن و رقصیدن و نقاشی کردن و تندیس ساختن و عیره ندارد
کسی به خاطر نویسندگی زنی و یا مردی
به خود نمی لرزد
تعیین کننده
اندیشه ای است که تبیین و یا تحریر می یابد و نه نفس نویسندگی
«روزی، پس از آنکه مدتها از دنیا رفتم، مرا به یاد خواهید آورد و خواهید گفت، ما باید برنامه هستهای اسرائیل را متوقف میکردیم، فدرال رزرو را منحل میکردیم و همه انجمنهای مخفی، غیبگرایان، غاصبان و صهیونیستها را از سرزمین خود بیرون میکردیم. اما هیچ وقت دیر نیست، فقط این را به یاد داشته باشید»
جان اف کندی
نتیجه این موضعگیری کندی
ترور او و برادرش رابرت کندی بوده است.
اخیرا هم چارلی کیرک
موضع انتقادی از اسرائیل گرفت
و
ترور شد.
مخالفت با اسرائیل
شوخی بردار نیست.
مخالفت که جای خود را دارد
نوابغ غلمی ایران
حتی بدون موضع ضد اسرائیلی
ترور می شوند.
وای اگر سران اسرائیل
سرمشق بشر باشند.
در آن صورت
در سراسر زمین
اندیشنده ای باقی نخواهد ماند.
آگاهی
فقط و فقط
مفهومی سوسیولوژیکی است.
مفهوم فلسفی ئی که حاوی آگاهی هم است،
شعور (روح) است
که عالی ترین مفهوم فلسفی است
و
جفت دیالک تیکی وجود (ماده) است
کمترین تفاوت ماهوی بین حزب دموکرات و جمهوری خواه وجود ندارد.
مبارزات شان زرگری است
فریدون مشیری
========
بیا ز سنگ بپرسیم
=========
درون آینه ها درپی چه می گردی ؟
بیا ز سنگ بپرسیم
که از حکایت فرجام ما چه می داند
بیا ز سنگ بپرسیم
زانکه غیر از سنگ
کسی
حکایت فرجام را نمی داند
همیشه از همه نزدیک تر به ما سنگ است
نگاه کن
نگاه ها همه سنگ است و قلب ها همه سنگ
چه سنگبارانی ! گیرم گریختی همه عمر
کجا پناه بری ؟
خانه خدا سنگ است
به قصه های غریبانه ام ببخشایید
که من که سنگ صبورم
نه سنگم و نه صبور
دلی که می شود از غصه تنگ می ترکد
چه جای دل که درین خانه سنگ می ترکد
در آن مقام که خون از گلوی نای چکد
عجب نباشد اگر بغض چنگ می ترکد
چنان درنگ به ما چیره شد که سنگ شدیم
دلم ازین همه سنگ و درنگ می ترکد
بیا ز سنگ بپرسیم
که از حکایت فرجام ما چه می داند
از
آن که عاقبت کار جام با سنگ است
بیا ز سنگ بپرسیم
نه بی گمان همه در زیر سنگ می پوسیم
و نامی از ما بر روی سنگ می ماند ؟
درون آینه ها در پی چه می گردی ؟
چپِ انقلابیِ دههی پنجاه چه میخواست؟
فانی یزدی
منظور از چپ و انقلابی چیست؟
تنها حزب انقلابی
حزب توده بوده است
و
بقیه دار و دسته های چپ
تربچه های پوک به قول حزب توده
و
فئودالی
بنا بر تحلیل مارکسیستی بوده اند.
دار و دسته های چپ و چپ نما (فدایی و مجاهد و دیمدام و لیملام و غیره)
نمیاندگان آوانتوریسم چپ بودند و بدترین دشمنان مارکسیسم و حزب توده و اردوگاه سوسیالیستی بودند.
بخش اعظم سران دارو دسته های چپ
فئودال زاده و بازاری زاده بوده اند
و
ضمنا
نه سواد دارند
و
نه صداقت .
دارو دسته های چپ
در حرف
سوسیالیسمگرا و ضد امپریالیستی
به ظاهر پیرو چه گوارا و رژی دوبره و غیره
و
در عمل
ضد کمونیست و راستگرا بوده اند.
هنوز هم همانند که بوده اند
یزدی ها
ظاهر بین اند و بی اعتنا به ذات
به سوی یک علم اجتماعی انقلابی: یادگیری از انگلس و لنین برای دگرگونی آینده
هنریک هرناندز
ترجمه مجله جنوب جهانی
آیا انقلاب سوسیالیستی در زمان حاضر ممکن است؟ آیا میتوان سوسیالیسم را در جهانی از «سرمایهداری الگوریتمی و انباشت کامل» ساخت؟ در این مقاله، با اتکا به آثار انگلس و لنین، به بررسی ضرورت بهروزرسانی سوسیالیسم و توسعه یک مدل عملی برای آینده میپردازیم.
مقدمه
مبارزه برای جهانی بدون استثمار مراحل مختلفی را پشت سر گذاشته است، هر یک از این مراحل با تحول در روابط تولید و ساختارهای قدرت مشخص شدهاند. فریدریش انگلس در کتاب «از سوسیالیسم آرمانشهری (تخیلی) تا سوسیالیسم علمی»، چارچوب نظری کلیدی را برای درک چگونگی پیشرفت تاریخ از طریق مبارزه طبقاتی و چگونگی ساخت سوسیالیسم بر پایههای علمی به جای آرمانگراییهای آرمانشهری ارائه کرد. پس از آن، لنین در کتاب «دولت و انقلاب» این اصول را بسط داد و تأکید کرد که «مسئله اساسی هر انقلاب، مسئله مالکیت است».
با این حال، در قرن بیستویکم با چالشهای بیسابقهای مواجه هستیم: دیجیتالیسازی تولید، کنترل دادهها، هژمونی فرهنگی سرمایهداری در جهانی فوقالعاده متصل و تجزیه آگاهی طبقاتی. امروز، با تحلیل شرایط فعلی، تکرار اصول کلاسیک کافی نیست؛ باید یک علم اجتماعی انقلابی بسازیم که واقعیت جدید را تفسیر کند و استراتژیهای مشخصی برای دگرگونی سیستم ترسیم نماید.
مسئله اساسی: مالکیت و انقلاب
لنین در کتاب «دولت و انقلاب» تأکید کرد که «مسئله اساسی هر انقلاب، مسئله مالکیت است». این بدان معناست که محور واقعی تضاد بین سرمایهداری و سوسیالیسم این نیست که آیا باید برنامهریزی یا بازار وجود داشته باشد، بلکه این است که چه کسی ابزار تولید را کنترل میکند و اقتصاد به نفع چه کسانی سازماندهی میشود.
در سرمایهداری کنونی، مالکیت ابزار تولید در دست اقلیتی است که ثروت تولید شده توسط طبقه کارگر را تصاحب میکند و از طریق کالاییسازی تمام جنبههای زندگی، پولیسازی دادهها و دستکاری عادات مصرفی با استفاده از استراتژیهای کنترل دیجیتالی و روانی، ارزش افزوده بیشتری از مصرفکنندگان استخراج میکند.
این موضوع نشان میدهد که سرمایهداری فراتر از استثمار مستقیم کار مزدبگیر، به اشکال جدیدی از تصاحب ارزش از طریق مصرف، دادهها و دیجیتالیسازی اقتصاد تکامل یافته است.
سوسیالیسم، در ذات خود، باید اطمینان حاصل کند که مالکیت جمعی باشد، چه به شکل دولتی، تعاونی یا جامعهای، و تضمین کند که تولید در خدمت جامعه باشد و نه منافع خصوصی.
با این حال، بحث فعلی درباره بحران اقتصادی در کشورهای سوسیالیستی این محور اصلی را از دست داده و به یک دوگانگی کاذب بین اقتصاد بازار و اقتصاد برنامهریزیشده منحرف شده است. این انحراف ایدئولوژیک سوسیالیسم را خلع سلاح میکند و منجر به پذیرش بازسازی سرمایهداری تحت پوشش اصلاحات ضروری میشود.
فراتر از انگلس: تکامل سرمایهداری و مبارزه طبقاتی
انگلس سه مرحله در تولید را توصیف کرد: صنایع دستی، تولید کارگاهی و صنعت مدرن، که هر یک با تغییراتی در سازماندهی کار و ساختار طبقاتی همراه بود. امروز، سیستم به اشکال جدیدی پیشرفت کرده است:
سرمایهداری دیجیتال: کارخانههای بزرگ با شبکههای جهانی تولید جایگزین شدهاند، جایی که دادهها و اتوماسیون کار را دگرگون کردهاند.
اقتصاد پلتفرمی: شرکتهایی مانند اوبر و آمازون اشتغال را ناامن کردهاند، حقوق کارگری را از بین بردهاند و هویت طبقاتی را تضعیف کردهاند.
سرمایهداری الگوریتمی: استثمار دیگر فقط در کارخانهها اتفاق نمیافتد، بلکه در استخراج دادهها و کنترل اطلاعات توسط شرکتهای بزرگ رخ میدهد.
این موضوع برای مبارزه سوسیالیستی چه معنایی دارد؟ این که اشکال قدیمی سازماندهی باید بهروزرسانی شوند. پرولتاریا هنوز وجود دارد، اما در اشکال جدید، و مبارزه باید با عصر دیجیتال سازگار شود.
استثمار سرمایهداری در عصر دیجیتال و ایجاد ارزش افزوده
در سرمایهداری کلاسیک که مارکس توصیف کرد، ارزش افزوده مستقیماً از کار مزدبگیر استخراج میشد: کارگر ارزش بیشتری از آنچه به عنوان دستمزد دریافت میکرد تولید میکرد، که به سرمایهدار اجازه میداد این تفاوت را تصاحب کند. با این حال، امروز منطق استثمار با توسعه سرمایهداری دیجیتال گسترش و تنوع یافته است.
امروز، ارزش افزوده نه تنها از استثمار مستقیم کارگر، بلکه از استثمار مصرفکننده و تصاحب دادهها نیز ایجاد میشود. این موضوع به چندین شکل اتفاق میافتد:
استثمار کارگری تشدید شده توسط الگوریتمها: کارگران پلتفرمهایی مانند اوبر، راپی یا آمازون نه تنها تحت شرایط ناامن کار میکنند، بلکه تلاشهای آنها توسط هوش مصنوعی بهینهسازی میشود تا سود شرکتها را به حداکثر برساند، حاشیه سود آنها را کاهش دهد و نرخ استثمار را افزایش دهد.
تصاحب دادهها به عنوان شکل جدیدی از ارزش افزوده: شرکتهایی مانند گوگل و فیسبوک اطلاعات کاربران را بدون پرداخت هزینه استخراج میکنند و آن را از طریق تبلیغات هدفمند و کنترل بازار دیجیتال پولیسازی میکنند. در اینجا، مصرفکنندگان نه تنها مشتری هستند، بلکه تولیدکنندگان ارزش نیز هستند بدون این که هیچ گونه جبرانی دریافت کنند.
کالاییسازی کامل زندگی روزمره: از خدمات استریمینگ تا برنامههای سلامت، همه چیز به کالا تبدیل میشود. مردم برای ابزارهای استثمار خود پول میپردازند، مانند شبکههای اجتماعی که رفتار آنها را ثبت میکنند و به تبلیغکنندگان میفروشند.
خصوصیسازی دانش و فناوری: در حالی که علم و نوآوری محصول تحقیقات جمعی هستند (که اغلب با بودجه عمومی تأمین میشوند)، منافع آنها از طریق ثبت اختراعات و انحصارات دیجیتالی خصوصیسازی میشوند.
در این مدل، سرمایهداری راههای جدیدی برای استخراج ارزش افزوده هم از کارگران و هم از مصرفکنندگان یافته است و ساختاری از استثمار ایجاد کرده که پیچیدهتر از قبل است و نیازمند استراتژیهای جدید مقاومت و دگرگونی است.
تناقض گسترشیافته سرمایهداری: تولید و مصرف اجتماعی در مقابل تصاحب خصوصی
انگلس تشخیص داد که تناقض اساسی سرمایهداری در این است که تولید اجتماعی است، اما تصاحب آن خصوصی است. به عبارت دیگر، کارگران به صورت جمعی کالاها و خدمات تولید میکنند، اما منافع این تولید به دست اقلیتی از سرمایهداران میافتد. این تناقض هنوز پابرجاست، اما امروز بعد جدیدی به خود گرفته است: مصرف نیز اجتماعیتر شده، در حالی که تصاحب سرمایهدارانه گستردهتر شده است.
در سرمایهداری کلاسیک، تولید جمعی در کارخانهها و شرکتها به این معنا بود که کارگران ارزش ایجاد میکردند، اما نمیتوانستند آن را تصاحب کنند. امروز، با دیجیتالیسازی اقتصاد، این الگو به مصرف نیز گسترش یافته است. مصرفکنندگان نه تنها برای محصولات و خدمات پول میپردازند، بلکه دادهها تولید میکنند، محتوا ایجاد میکنند و در شبکههای دیجیتالی مشارکت میکنند که توسط شرکتهای بزرگ پولیسازی میشوند.
مثال:
– در قرن نوزدهم، یک کارخانه نساجی کارگران خود را با پرداخت دستمزدی کمتر از ارزش واقعی تولیدشان استثمار میکرد.
– در قرن بیستویکم، یک پلتفرم مانند فیسبوک یا تیکتاک ارزش افزوده را هم از کار کارمندان خود و هم از فعالیت کاربرانش به دست میآورد، کاربرانی که محتوا تولید میکنند، دادهها را ارائه میدهند و امکان فروش تبلیغات هدفمند را فراهم میکنند بدون این که چیزی در ازای آن دریافت کنند.
این تناقض جدید چگونه عمل میکند؟
– تولید اجتماعی: ماهیت جمعی کار در کارخانهها، ادارات و پلتفرمهای دیجیتالی حفظ شده است. با این حال، تولید دادهها، تعاملات و محتوای دیجیتالی نیز به منبعی از ارزش تبدیل شده است.
– مصرف اجتماعی: پلتفرمهایی مانند نتفلیکس، اسپاتیفای، آمازون و شبکههای اجتماعی مدلی ایجاد کردهاند که در آن مصرفکنندگان دیگر فقط خریدار نیستند، بلکه خالقان ارزش نیز هستند، زیرا با تعامل، اشتراک محتوا و ایجاد روندها ارزش تولید میکنند.
– تصاحب خصوصی گسترشیافته: سرمایهداری نه تنها ابزار تولید را کنترل میکند، بلکه اکنون ارزش تولید شده توسط فعالیت مصرفکنندگان را نیز تصاحب میکند. به عبارت دیگر، سرمایه ارزش افزوده را نه تنها از کار مزدبگیر، بلکه از مصرف و فعالیت دیجیتالی افراد نیز استخراج میکند.
میتوانیم مرحله کنونی سرمایهداری را به عنوان «سرمایهداری الگوریتمی و انباشت کامل» تعریف کنیم، جایی که استثمار دیگر محدود به حوزه کار سنتی نیست، بلکه به طور فراگیر به زندگی روزمره از طریق دیجیتالیسازی، کالاییسازی دادهها و کنترل عادات مصرف و رفتار گسترش یافته است.
پیامدها برای سوسیالیسم
گسترش تصاحب سرمایهدارانه چالشهای جدیدی برای مبارزه سوسیالیستی ایجاد میکند. اگرچه کنترل اجتماعی ابزار تولید همچنان یک هدف مرکزی است، امروز لازم است که در دموکراتیکسازی دسترسی، مدیریت فناوری و حاکمیت بر دادهها نیز پیشرفت کنیم.
– کنترل اجتماعی ابزار تولید دیگر کافی نیست. همچنین لازم است که زیرساختهای دیجیتالی، پلتفرمهای فناوری و مدیریت دادهها دموکراتیک شوند.
– مصرف باید بخشی از تحلیل انقلابی باشد، زیرا امروز سرمایهداری حتی از نحوه استفاده مردم از وقت آزاد و ارتباطات دیجیتالیشان نیز ارزش استخراج میکند.
– مبارزه طبقاتی باید به حوزه دیجیتال گسترش یابد و اطمینان حاصل کند که دادهها، اطلاعات و هوش مصنوعی توسط شرکتهای بزرگ انحصاری نشوند، بلکه برای منفعت جامعه استفاده شوند.
گسترش تصاحب سرمایهدارانه تأیید میکند که سیستم مکانیسمهای استثمار خود را تکمیل کرده است، اما در عین حال تناقضهای داخلی جدیدی ایجاد کرده است که میتوان از آنها برای پیشبرد بحران خود سیستم استفاده کرد. سؤال این است: سوسیالیسم چگونه میتواند این واقعیتهای جدید را به فرصتهای انقلابی تبدیل کند؟
بحران سوژه انقلابی: از دست دادن آگاهی طبقاتی
مشکل کلیدی برای دگرگونی سوسیالیستی در قرن بیستویکم، فقدان عامل ذهنی انقلابی است. مشکل فعلی این است که پرولتاریا خود را به عنوان سوژه انقلابی نمیشناسد. طبقه کارگر تکهتکه و بیحرکت شده است، و هژمونی فرهنگی سرمایهداری توانسته است میل به تغییر را در لایههای گستردهای از جامعه خنثی کند.
با بازگویی گفته انگلس در کتاب «از سوسیالیسم آرمانشهری تا سوسیالیسم علمی»، میتوانیم بگوییم که سوسیالیسم محصول تفکر منزوی روشنفکران نیست، بلکه یک ضرورت تاریخی ناشی از مبارزه بین طبقات استثمار شده و نخبگان سرمایهداری در قرن بیستویکم است. دیگر این تنها تضاد بین پرولتاریا و بورژوازی به شکل کلاسیک صنعتی نیست، بلکه یک تضاد گسترشیافته است که در آن کارگران ناامن، بیکاران ساختاری، استثمارشدگان اقتصاد دیجیتال و جوامع حاشیهنشین در مقابل سرمایه مالی جهانی، شرکتهای بزرگ فناوری و انحصارات دادهها قرار میگیرند.
برای بازسازی آگاهی طبقاتی و سازماندهی انقلابی، پیشنهاد میکنیم:
– بازسازی آگاهی طبقاتی در عصر دیجیتال، شامل کارگران ناامن، غیررسمی و استثمارشدگان پلتفرمها.
– ایجاد فضاهای جایگزین برای آموزش و ارتباطات سوسیالیستی، شکستن هژمونی رسانهای سرمایه.
– سازماندهی جامعهای به عنوان پایه انقلاب، بازسازی همبستگی و قدرت جمعی.
– افشای فتیش دموکراسی لیبرال، نشان دادن این که دولت بورژوایی همیشه از منافع سرمایه دفاع میکند.
– استفاده از تناقضهای سرمایهداری دیجیتال، استفاده از فناوری به عنوان ابزار رهایی.
ایجاد یک روایت آیندهنگرانه، که سوسیالیسم را به عنوان یک جایگزین عملی و مطلوب ارائه دهد، به جای این که آن را به عنوان یک قربانی دائمی نشان دهد.
انقلاب سوسیالیستی غیرممکن نیست، اما نیازمند بازسازی سوژه انقلابی است. بدون یک استراتژی روشن برای بازیابی عامل ذهنی، هیچ دگرگونیای ممکن نخواهد بود.
دوگانگی کاذب بین برنامهریزی و بازار در بحث کوبا
علائم عقبگرد اجتماعی و انقلابی در کوبا
کوبا با تناقضهایی روبرو است که میتوان آنها را به عنوان نشانههایی از عقبگرد در پروژه سوسیالیستی خود تفسیر کرد، نه به این دلیل که مدل برنامهریزیشده شکست خورده است، بلکه به این دلیل که تصمیمات استراتژیک اصل اساسی اجتماعیسازی مالکیت را از دست دادهاند.
برخی از نشانههای این عقبگرد عبارتند از:
1. گسترش اشکال مالکیت خصوصی بدون کنترل اجتماعی مؤثر، که منجر به نابرابریهای اقتصادی و امتیازات طبقاتی میشود.
2. کمبود دموکراتیکسازی در مدیریت شرکتهای دولتی، که همچنان به عنوان ساختارهای بوروکراتیک عمل میکنند، نه به عنوان شرکتهای اجتماعیشده با کنترل کارگری.
3. رشد بخش غیررسمی و وابستگی به حوالههای مالی، که به این معناست که بخش فزایندهای از جمعیت در یک اقتصاد موازی مبتنی بر پول و نه تولید اجتماعی زندگی میکنند.
4. تضعیف نقش تعاونیها و دیگر اشکال مالکیت اجتماعی، که جایگزینهایی برای دولتیسازی و خصوصیسازی را محدود میکند.
5. تمرکز گفتمان بر روی «مدل» به جای مبارزه طبقاتی و مالکیت، که سوسیالیسم کوبایی را از نظر ایدئولوژیک خلع سلاح میکند.
اگر این روند بدون اصلاحات پیش برود، کوبا خطر دنبال کردن مسیر چین و ویتنام را دارد، جایی که سوسیالیسم به نام سوسیالیسم به سرمایهداری انحصاری دولتی تبدیل شد.
بازیابی جوهره انقلابی: راهی جدید برای کوبا
برای جلوگیری از این عقبگرد و پیشبرد تجدید سوسیالیسم کوبایی، ضروری است که بحث را به سمت مسئله مالکیت و کنترل مردمی بر اقتصاد بازگردانیم. برخی از استراتژیها عبارتند از:
– تعریف مجدد برنامهریزی سوسیالیستی: برنامهریزی نباید بوروکراتیک باشد، بلکه باید مشارکتی باشد، با شوراهای کارگری و جامعهای که تصمیمات اقتصادی کلیدی را بگیرند.
– تقویت مالکیت اجتماعی و تعاونی: دولتیسازی نباید با اجتماعیسازی اشتباه گرفته شود. شرکتها باید به طور دموکراتیک توسط کارگران مدیریت شوند.
– متوقف کردن بازسازی پنهانی سرمایهداری: این به معنای حذف بازار نیست، بلکه جلوگیری از تسلط منطق سرمایه خصوصی بر اقتصاد است.
– درگیر کردن جمعیت در تصمیمگیریهای اقتصادی: بدون کنترل واقعی بر تولید، سوسیالیسم به یک مدیریت بوروکراتیک ناکارآمد تبدیل میشود.
مشکل مدل برنامهریزی یا وجود بازار نیست، بلکه رها کردن اصل اساسی سوسیالیسم است: کنترل جمعی و دموکراتیک مالکیت. اگر این اصل بازیابی نشود، سوسیالیسم کوبایی خطر تبدیل شدن به یک شکل ترکیبی از سرمایهداری دولتی را دارد و جوهره انقلابی خود را از دست میدهد.
نتیجهگیری: سوسیالیسم عملی برای آینده
اگر میخواهیم جهانی بدون استثمار بسازیم، باید ابزارهای نظری و عملی برای ممکن ساختن آن ایجاد کنیم. انگلس و لنین نقطه شروع را به ما دادند؛ اکنون نوبت ماست که مبارزه را ادامه دهیم.
به سوی یک علم اجتماعی انقلابی:
یادگیری از انگلس و لنین برای دگرگونی آینده
هنریک هرناندز
من ـ زور هنریک هرناندز
از
علم اجتماعی انقلابی
چیست؟
عوضی گرفتن مارکسیسم ـ لنینیسم با علم
نشانه نادانی و نادان پروری است.
فرق هم نمی کند پالان انقلابی بر پشتش بگذارند ویا نگذارند.
علم چیست؟
موضوع علوم
جزئیات است:
موضوع شیمی
اتم است.
موضوع فیزیک
مولکول
و
موضوع فیزیک کوانتومی
ذره است
و
موضوع بیولوژی سلول.
موضوع فلسفه علمی ( مارکسیسم ـ لنینیسم)
نه جزء، جزئیات و اجزاء،
بلکه کل است:
موضوع فلسفه علمی ( مارکسیسم ـ لنینیسم)
کل هستی است (ماتریالیسم دیالک تیکی)
کل جامعه و کلی ترین قوانین و قانونمندی های آن
(ماتریایلسم تاریخی)
تفکر بشری
(تئوری شناخت مارکسیستی ـ لنینیستی)
مارکسیسم ـ لنینیسم
علوم اجتماعی خاص خود را هم توسعه داده است
روانشناسی مارکسیستی
جامعه شناسی مارکسیستی
اقتصاد سیاسی مارکسیستی و ....
چون زهران ممدانی اعلام کرده که نتانیاهو اگر بیاد نیویورک دستگیر میشه ، اسراییل تصمیم داره سفارتش در نیویورک رو ببنده و البته نخست وزیر کانادا هم گفته نتانیاهو اگه بیاد کانادا دستگیر میشه.
و همه اینها پیروزی مردمه و مقاومت
پیروزی زهران ممدانی، جوان عدالتخواه و سوسیالیست در انتخابات نیویورک، نه فقط نشانهای از امید در سیاست آمریکا، بلکه ضربهای است بر پیکر جریانهای راست و اقتدارطلب.
نوید
این جور پیروزی ها و شکست ها
را
تباید جدی گرفت.
کسی «انتخاب» نمی شود که اولیگارشی مالی و یا بانکی (مرتجع ترین قشر سرمایه داران انحصاری ـ دولتی) نخواسته باشد.
باشد اندر پرده
بازی های پنهان
گول مخور
شهرداری ممدانی و یا همدانی
درمان هیچ درد بی درمانی نیست.
«یوتوپیا» به اینجا تغییرمسیر دارد. برای موضوعات با این نام، آرمانشهر (ابهامزدایی) را ببینید.
باغ عدن اثر هیرونیموس بوش
بخشی از سلسله موضوعات حول
آرمانشهرها
افسانه و دین
آرکادیا شهر قیصرها سرزمین کوکو در ابرها
کوکین عدن الیزیوم جزایر خوشبخت باغ خدایان عصر طلایی وحدت بزرگ کِتومَتی پادشاهی خدا لیبرتاچیا ماگ مل ماهورویا انگلستان شاد مزورامیا صلح اعظم کوه پنگلای اورشلیم جدید اوپونا ساتیا یوگا شانگریلا ایوی مارا اِیی صهیون
ادبیات
ایدئولوژی و آرمانشهر فهرست جمهوری اتوپیا سفرهای گالیور
فهرست ادبیات دیستوپیایی
تئوری
کومونیتاس پرفکتا جامعه کمونیستی هتروتوپی شهر ایدهآل
اسفورزینا پنتیسوکراسی نظریه سوم جهانی جامعهشناسی آرمانشهری واقعی آرمانشهر برای واقعگرایان مطالعات آرمانشهری
مفاهیم واصول
آرکولوژی کشاورزیگرایی فرارگرایی هزارهگرایی انسان جدید هماهنگی اجتماعی آرمانشهر فناوری
آرمانشهر سایبری اقتصاد فراوانی ترابشریت سوسیالیسم آرمانشهری
نتیجهها و پیادهسازیها
معماری آرمانشهری خدمات مهماننوازی مرز باز Pirate utopia درآمد پایه همگانی
کمون
آتاراشیکی مورا جامعه برابرخواه روستای هوآکسی نانجی جامعه پایدار
آمریکا فنلاند آلمان
اتحادیه آمریکایی اتحادگرایان انجمن آنتروپوسوفیک انجمن لیندیسفارن هزاره WSF روح زمان گرایی
نبو
آرمانشهر یا مدینه فاضله (به انگلیسی: Utopia) برای نخستین بار توسط تامس مور در سال ۱۵۱۸ در کتابی به همان عنوان برای توصیف یک نظام سیاسی بیعیب و نقص از این واژه به کار گرفته شد، اما بهتدریج دامنه کاربرد اصطلاح آرمانشهر از مباحث سیاسی اجتماعی فراتر رفت.[۱]
پیشتر مفهومهای مشابهی از این واژه در آرای فلاسفه یونان باستان (افلاطون و ارسطو) عرضه شده و در فلسفهٔ اسلامی از آن به عنوان «مدینهٔ فاضله» یاد شده است.
آرمانشهرخواهی (به انگلیسی: utopianism) عبارت است از دلبستگی به ایجاد یا خیالپردازی دربارهٔ یک نظم اجتماعی آرمانی. از روزگار افلاطون تاکنون بسیاری از نویسندگان طرح جامعههای آرمانی ریختهاند و همچنین بسیاری از گروههای دینی و بهبودخواهان سیاسی در اروپا کوششهایی برای برپا کردن جامعههای آرمانی کردهاند.[۲]
نقطهٔ مقابل و وارونهٔ این مفهوم، یک جامعهٔ پاد-آرمانی (ویرانشهر) است.
ریشهٔ واژه
اصل واژه utopia یونانی است و معنی آن «جایی که وجود ندارد» یا «ناکجاآباد» است. اتوپیا Utopia واژهای است مرکب از OU (او) یونانی، به معنای «نفی»، و کلمهٔ TOPOS (توپوس) به معنای «مکان»؛ بنابراین utopia از نگاه لغوی به معنای «بیمکان» است.[۳]
ویژگی
آرمانشهر نمادی از یک واقعیت آرمانی و بدون کاستی است. همچنین میتواند نمایانگر حقیقتی دستنیافتنی باشد. از افلاطون بهعنوان نخستین فیلسوف آرمانگرای اندیشهً غرب نام میبرند. در واقع آرمانشهر با مفهوم ایدهٔ افلاطون هماهنگی کامل دارد. این اندیشهٔ وی را میتوان در رسالهٔ جمهوریاش یافت. در رسالهٔ جمهوری، افلاطون سیاست را به عرصههای گستردهتری همچون دولت و قانون اساسی بسط میدهد. افلاطون خطوط اصلیای که برای سازماندهی یک شهر آرمانی لازم است را به تصویر میکشد. به همین سبب است که بسیاری او را بنیانگذار این اندیشه میدانند
احمد سعدات در سال ۱۹۵۳ در شهر البیره نزدیک رامالله در کرانه باختری به دنیا آمد. او با فعالیت در «جنبش محصلان فلسطین» بیشتر به سیاست علاقمند و در سال ۱۹۶۹، تنها دو سال پس از تأسیس «جبهه خلق برای آزادی فلسطین» به رهبری جورج حبش، به آن پیوست. سعدات در گفتگویی با سایت «مبارزه کنید» چنین روایت میکند:
«زندگیام در مقاومت ملی از سال ۱۹۶۷ آغاز شد، همان سالی که کرانه باختری و نوار غزه به اشغال صهیونیستها درآمد. همان زمان به "اتحادیه محصلان فلسطین" وابسته به جبهه خلق پیوستم و سپس در سال ۱۹۶۹ رسماً عضویت جبهه را به دست آوردم. انگیزهام برای رو آوردن به مبارزه ملی، جنگیدن علیه اشغال صهیونیستی بود. در آن دوره فضای عمومی فلسطین به شدت زیر تأثیر اندیشههای ناسیونالیستی ناصر قرار داشت و همین امر مرا به انتخاب جبهه خلق بر سایر سازمانها سوق داد.
روسیه با کمک نظامی -سلاح های مدرن به ونزوئلا به تقویت حضور نظامی آمریکا در کارائیب پاسخ میدهد!
این بیانیه از سوی یک مقام عالیرتبه روسی، واکنشی مستقیم به افزایش حضور نظامی آمریکا و آنچه «تهدید» در منطقه کارائیب توصیف شده، است می باشد.
یک مقام ارشد دفاعی روسیه امروز سهشنبه، چهارم نوامبر اعلام کرد که مسکو هیچ مانع قانونی یا سیاسی برای عرضه سیستمهای تسلیحاتی پیشرفته، از جمله موشک جدید مافوق صوت «اورشنیک» به ونزوئلا نمیبیند.
بیشتر مطالعه کنید:
الکسی ژوراولف، معاون اول رئیس کمیته دفاع دومای دولتی، تأیید کرد که روسیه آماده است تا قابلیتهای دفاعی ونزوئلا را با برخی از مدرنترین فناوریهای نظامی خود تقویت کند و هشدار داد که ایالات متحده ممکن است با «غافلگیریهایی» در صورت حمله به ونزویلا روبرو شود.
ژوراولف در بیانیه خود به جزئیات روابط نظامی-فنی قوی بین مسکو و کاراکاس پرداخت.
او اعلام کرد: «روسیه در واقع یکی از شرکای کلیدی نظامی-فنی ونزوئلا است؛ ما تقریباً تمام طیف سلاحها را به این کشور عرضه میکنیم - از سلاحهای سبک گرفته تا سلاحهای هوایی.»
این نماینده مجلس بر ماهیت محرمانه این عملیات تأکید کرد و لایهای از ابهام استراتژیک را به آن افزود. ژوراولف خاطرنشان کرد: «اطلاعات مربوط به حجم و نام دقیق آنچه از روسیه ارسال میشود، محرمانه است، بنابراین آمریکاییها ممکن است غافلگیر شوند.»
از همه مهمتر، او تصریح کرد که هیچ معاهده بینالمللی مانع از تحویل پیشرفتهترین سیستمهای روسیه نخواهد شد.
او ادامه داد: «من هیچ مانعی برای تأمین پیشرفتهای جدید مانند «اورشنیک» یا مثلاً موشکهای «کالیبر» که به خوبی آزمایش شدهاند، برای یک کشور دوست نمیبینم؛ حداقل هیچ تعهد بینالمللی روسیه را در این زمینه محدود نمیکند.»
«اورشنیک» یک موشک مافوق صوت جدید است، در حالی که خانواده «کالیبر» از موشکهای کروز پیشرفته تشکیل شده است که هر دو نشاندهنده جهش تکنولوژیکی قابل توجهی در ظرفیت بازدارندگی هستند.
سخنان ژوراولف صرفاً لفاظی نیست. او تأیید کرد که همکاری نظامی فعال و مداوم است و گزارش داد که یک هواپیمای ترابری Il-76 اخیراً سیستمهای دفاع هوایی "Pantsir-S1" و "Buk-M2E" را به کاراکاس تحویل داده است.
این سیستمها برای ایجاد قابلیت قوی ضد دسترسی/انکار منطقهای (A2/AD) طراحی شدهاند و به طور قابل توجهی حریم هوایی مستقل ونزوئلا را در برابر تهدیدات احتمالی تقویت میکنند.
پانتسیر-اس۱ یک سامانه موشکی زمین به هوا و توپخانه ضدهوایی با برد کوتاه تا متوسط است، در حالی که بوک-ام۲ای یک سامانه پیشرفتهتر و میانبرد است که قادر به درگیری با انواع اهداف هوایی، از جمله هواپیما و موشکهای کروز است.
این جریان مداوم سختافزار نظامی، تعهد ایجاد شده توسط کمیسیون عالی بین دولتی،بین دو کشور را که بیش از دو دهه همکاری در زمینههای کلیدی، از جمله انرژی، امور مالی و دفاعی را تقویت کرده است، برجسته میکند.
اعلامیه روسیه در خلاء اتفاق نمیافتد. این یک سیگنال ژئوپلیتیکی مستقیم در پاسخ به اقدامات اخیر فرماندهی جنوبی ایالات متحده (SOUTHCOM) است که حضور فزاینده آن در کارائیب توسط کاراکاس به عنوان عملی ارعابآمیز محکوم شده است.
مانورهای نظامی ایالات متحده، به ویژه در همکاری با گویان در بحبوحه اختلاف ارضی بر سر جزیره اسکیبو، و تحریمهای اقتصادی غیرقانونی مداوم علیه ونزوئلا، فضایی از تنش ایجاد کرده است.
دولت ونزوئلا بارها این اقدامات را به عنوان نقض حاکمیت ملی خود و تهدیدی برای ثبات منطقهای محکوم کرده است.
کلامپایانی:
بیانیه روسیه به عنوان یک پیام قدرتمند بازدارندگی تجاوز امپر بالیسم امریکا عمل میکند و به واشنگتن نشان میدهد که هرگونه تجاوزی علیه متحد استراتژیکش در آمریکای لاتین با پاسخی هماهنگ و از نظر فناوری پیشرفته روبرو خواهد شد.
این امر جایگاه ونزوئلا را تثبیت میکند و سلطه تاریخی ایالات متحده در این نیمکره را که بمثابه حیاط خلوت خود استفاده میکرد،به چالش میکشد و نشاندهنده تغییر گستردهتر به سمت نظم جهانی چندقطبی است.
پایان.
تهیه کننده : عارفه ایماق
۴ نوامبر ۲۰۲۵
كدام پل در كجای جهان شكسته است؟
كه هیچ كس به خانه اش نمی رسد...
كه همه سرگردانند در جای خویش...
كه همه سرگردانند در پی هیچ...
" شفیعی کدکنی "
دلیلش این است
که
اردوگاه سوسیالیستی
منهدم شده است
و
طبقه کارگر
در حال فرار از سنگرها ست
یشم بر مرمر
======
نصرت رحمانی
======
خودکار بیک من
وقتی میان بالش انگشت
آرام میگرفت
انگار خون ز صاحب خود وام میگرفت
هی مینوشت
هی مینوشت
هی...
گویی کلاف دار خودش را
هی... میسرشت
هی میسرشت
هی...
به پهن دشت صفحهی کاغذ
گردنکشی میانهی میدان بود
از سلطه در گریز
و با سریر سلطنت سنگ در ستیز
و با سلیطههای سیاست
چنگی خشن به خِفت گریبان بود
خودکار بیک من چون سمندی
در زیر گردن ران سرانگشتهای من
میتاخت
میشتافت
هی شعر میسرود
هی شعر
هی...هات...
راه میانبُری
از شام تیره بر صبحگاهِ تابان بود
کوته کنم فسانه به یک پارهی سخن
آئینهدار عصمت انسان بود
باری بسیار میسرود
از بود ، از نبود
از پودهای تار ، از تارهای پود
آنقدر او سرود که دیگر
در مغز _یعنی که در رگش_ خونی به جا نبود
از من یعنی ز صاحبش سریعتر تمام شد و این بنا نبود
ققنوسوار
وقتی که بر زیر شعلههای شعر
میگستراند بال
چونان لهیب بر پردهی حریر قلمکار
گُر میکشید
گر میکشید
گر
باشد که ابر دیدهی من موید
شاید ز رنج کوهکن روی پردهها
افسانههای دگر گوید
امروز خودکار بیک من
جز لولهای تهی بجای نمانده است
و با آن
هی میکشم
خطی ز دود یشم بر مرمر روان
روزان من شبان
روزان من شبان
بهترین خبر این روزها در زندگی، ممدانی پیروز شد. تبریک به همه نیروهای مترقی
جهان.
نقطه عطفی است در تاریخ ما در امریکا، در نیویورک شهری که بیست سال پیش اسلام ستیزی همه جای آن را گرفته بود،
این معجزه قدرت مردم است.
فانی یزدی
چون تیز بنگری
فرق ماهوی بین ممدانی و همدانی وجود ندارد.
توده
از نعمت حزب توده در مقیاس جهانی محروم شده است
به همین دلیل دل به بند تنبان بسته است.
به بالا رود کار افتادگان
لنینی کند چون در عالم ظهور
این پیروزی های اجامر رنگارنگ پر رنگ و نیرنگ طبقه حاکمه امپریالیستی
برای فاطی تنبان نمی شوند.
لنین چه ربطی به لنینیسم و استالین چه ربطی به استالینیسم دارد؟
ما میتوانیم کل مقاله را تحلیل کنیم
ولی مگر خواننده ای هست؟
شما به سؤالات ما جواب بدهید.
ما را به دنبال مقاله ها و منابع خود نفرستید؟
چه بهتر.
اسرائیل که جای ماندن نیست.
بخش مهمی از سکنه اسرائیل
به عوض قرار
دست به فرار زده اند.
اگر کسی دنبال یهودی ستیز می گردد
باید به سراغ سران اسرائیل برود.
آبروی خلق یهود را
سران اسرائیل می ریزند.
سران اسرائیل
شبیه حجیتیه اند
برای تسریع ظهور آقا
جامعه
را
مبدل به جهنم می کنند
استلبداد به چه معنی است؟
استبداد
فرمی از حکومت است.
نقش تعیین کننده در دیالک تیک حاکمیت و حکومت (طبقه حاکمه و هیئت حاکمه) از آن حاکمیت (طبقه حاکمه) است.
همه دول جهان
ابزار استبدادند.
تفاوت در حاکمیت است
حاکمیت
طبقاتی است.
فقر را نمیتوان در چارچوب سرمایهداری درمان کرد
«برای از بین بردن فقر، باید نظام سرمایهداری را از میان برد، نه اینکه برای اصلاح آن به خواب و خیال متوسل شد.»
کارل مارکس
در ج خ چین
در عرض ۱۰ ـ ۲۰ سال
بر فقر ۸۰ میلیون نفر غلبه شده است.
مگر سیستم ج خ چین
کاپیتالیستی نیست؟
سیاست اقتصادی نوین (نپ)، بدیل استالینیسم بود؟
مجری طرح نپ مگر خود استالین نبود؟
ضمنا طرحی اقتصادی چگونه می تواند بدیلی برای ایسمی باشد؟
استالینیسم اصلا چیست؟
تفاوت و تضاد مارکسیسم ـ لنینیسم با استالینیسم چیست؟
اصرار ثابتی بر ادعاهای ثابت نشده اش در حمایت از چین و روسیه
روسیه و چین هیچ خط قرمزی در سلاح برای ما نگذاشتند و گفتند هر چی بخواهید به شما می دهیم
در روز چهارم جنگ یک سری سامانههای هوایی از چین تحویل گرفتیم.
دل دریا زده ی من.
———-
حمید مصدق
—————-
نفس سوخته تاکستان
آه ٬هیهات٬ که در این برهوت
واندر این سوخته دشت فرتوت
برگی و باری نیست
چه توانسوز کویری که در آن
از کران تا به کران
حتی
دیاری نیست
آری نیست
همتی هست اگر
با من وتوست
تا در این خشک کویر
از دل سنگ برآریم آبی
کسی از غیب نخواهد امد
در من و توست اگر مردی هست
با توام
ای دلبند
سوی ابری که نخواهد آمد
ونخواهد بارید
چشم امید مبند
آه٬هیهات
چه و قت این برهوت
بر سر هر تاکش
می نشیند یاقوت
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر