هر چيزي که در زندگي من يافت مي شود نتيجه همکاري و صيميت زن من است.
کنفوسیوس
در این ادعا، حرفی می زند که خیلی های دیگر هم زده اند و می زنند.
مثلا
احمد شاملو در خیلی از اشعارش.
ماهی
هرگز نبوده قلبِ من
اینگونه
گرم و سُرخ:
احساس میکنم
در بدترین دقایقِ این شامِ مرگزای
چندین هزار چشمهی خورشید
در دلم
میجوشد از یقین؛
احساس میکنم
در هر کنار و گوشهی این شورهزارِ یأس
چندین هزار جنگلِ شاداب
ناگهان
میروید از زمین.
□
آه ای یقینِ گمشده، ای ماهیِ گریز
در برکههای آینه لغزیده توبهتو!
من آبگیرِ صافیام، اینک! به سِحرِ عشق؛
از برکههای آینه راهی به من بجو!
□
من فکر میکنم
هرگز نبوده
دستِ من
این سان بزرگ و شاد:
احساس میکنم
در چشمِ من
به آبشرِ اشکِ سُرخگون
خورشیدِ بیغروبِ سرودی کشد نفس؛
احساس میکنم
در هر رگم
به هر تپشِ قلبِ من
کنون
بیدارباشِ قافلهیی میزند جرس.
□
آمد شبی برهنهام از در
چو روحِ آب
در سینهاش دو ماهی و در دستش آینه
گیسویِ خیسِ او خزهبو، چون خزه بههم.
من بانگ برکشیدم از آستانِ یأس:
«ــ آه ای یقینِ یافته، بازت نمینهم!»
۱۳۳۸
این اما به چه معنی است؟
محتوای این ادعای تعارف واره چیست؟
شاید
منظور کنفوسیوس این باشد
که همسرش ضمنا هماندیش او بوده است و در توسعه و تحلیل و تصحیح افکارش نقش جدی داشته است.
شاید
منظور کنفوسیوس این باشد
که همسرش به طورغیر مستقیم به او مدد رسانده و موجب موفقیت او شده است.
مثلا
تغذیه و تنظیف و استحمام و رفع حوایج عاطفی و جنسی و تحریر و تنظیم افکارش و غیره.
خیلی ها
به نیت استثمار جنسی بیشتر و داوطلبانه تر زنان
از این هندوانه ها زیر بغل زنان می چپانند.
چون زنان
اگر هم «ضعیفه» باشند، هیچکاره نیستند.
زنان می توانند خانه را به شکنجه خانه ای برای شوهران تبدیل کنند، عملیات جنسی را بر آنها کوفت کنند.
زنان می توانند «خیانت» کنند و دمار از روزگار شوهران در آورند و آبروی شان را ببرند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر