۱۴۰۴ آبان ۱۷, شنبه

خود آموز خود اندیشی (۱۳۲۸)

   

شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شور

حکایت شانزدهم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۹۳ ـ ۹۴ )

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم 
 

ندانی که شوریده حالان مست

چرا برفشانند در رقص، دست؟

 

گشاید دری بر دل از واردات

فشاند سر و دست بر کاینات

 

حلال اش بود رقص بر یاد دوست

که هر کآستینی اش جانی در او ست

 

گرفتم که مردانه ای در شنا

برهنه توانی زدن دست و پا

 

بکن خرقه نام و ناموس و زرق

که عاجز بود مرد با جامه غرق

 

تعلق حجاب است و بی حاصلی

چو پیوندها بگسلی، واصلی.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر