نکات مهم در زمینه مفهوم رفتار
الف
۱
· وارد کردن تعین های جامعتی و تاریخی فراگیر در مفهوم رفتار، به ویژه نسبت دادن رفتار به ضد دیالک تیکی آن، مناسبات جامعتی نشان می دهند که رفتار را نمی توان به معنی رفتارشناسانه آن درک کرد و نباید آن را به مثابه امری مستقل و جدا از جامعه و تاریخ در نظر گرفت.
۲
· قالب های روابط متقابل مجرد، توخالی و غیرتاریخی باید منفجر گردند.
۳
· در کانون تجزیه و تحلیل رفتار باید اولا مناسبات جامعتی قرار گیرند:
· مناسبات جامعتی به مثابه فاکتورهای دترمیناسیون (فاکتورهای تعین)، به مثابه تعین فرم جامعتی و به مثابه نتیجه رفتار.
۴
· در کانون تجزیه و تحلیل رفتار باید ثانیا به دلیل مورد اول، کردوکار گروه ها و طبقات اجتماعی قرار گیرد.
۵
· تنها از این طریق است که نقاط محوری لازم برای درک تاریخی و جامعتی مشخص مسئله رفتار پدید می آیند.
ب
۱
· تئوری رفتار در ماتریالیسم تاریخی اصولا خصلت اکتیویستی (فعالانه ـ آگاهانه ـ داوطلبانه، رزمنده) و انقلابی کسب می کند.
۲
· مفهوم رفتار به کردوکار اجتماعی عملی نسبت داده می شود، که در روند کار، در مبارزه طبقاتی، در انقلاب سوسیالیستی و در توسعه و هدایت جامعه سوسیالیستی تحقق می یابد.
۳
· از این رو رفتار (بر خلاف تئوری های بیهیویوریستی (رفتارگرایی) نه به مثابه همرنگ سازی و تطبیق خود، بلکه به مثابه نوسازی اکتیو (فعال) روابط جامعتی تفسیر می شود.
۴
· تجزیه و تحلیل رفتار نباید بی اعتنا به کلیت مناسبات جامعتی صورت گیرد:
· بی اعتنائی به کلیت مناسبات جامعتی به معنی حفظ و تحکیم مناسبات جامعتی ارتجاعی خواهد بود.
۵
· درک رفتار به مثابه تحقق، از آن خود کردن و تحول این کلیت، به معنی تحول سوسیالیستی و به معنی سازماندهی مبتنی بر برنامه جامعه خواهد بود.
۶
· از این رو ست که علوم جمعتی و به ویژه جامعه شناسی وظیفه پژوهش امکانات توسعه جامعه و تحول مطلوب فرم های سازمان اجتماعی را به عهده می گیرند:
· فرم های سازمان اجتماعی که در آنها از آن خود کردن عملی، آگاهانه و فعال مناسبات جامعتی به وسیله افراد عمل کننده جامه عمل می پوشد.
پ
۱
· درک رفتار به مثابه سوبژکتیویته مناسبات، به مثابه رفتار انسان ها نسبت به نوع بشر ـ به مثابه ماهیت خویش (به قول مارکس) ـ باید در نهایت بر تئوری مارکسیستی ـ لنینیستی انسان متکی باشد.
۲
· انسان در تئوری رفتار بیهیوریستی (رفتارگرایی) بورژوائی به مثابه بندبازی جلوه می کند که تنها هنرش همرنگ سازی و تطبیق خویش با شرایط موجود است.
۳
· انسان اما از نقطه نظر ماتریالیسم تاریخی موجودی کوشنده است که در پراتیک او تغییر مناسبات، تغییر رفتار و تغییر اوضاع با تغییر خود انسان تطبیق پیدا می کند.
۴
· توسعه آزاد و همه جانبه انسان می تواند تنها از طریق از آن خود کردن و دگرگون کردن کلکتیو و آگاهانه مناسبات جامعتی در رفتار خود انسان ها جامه عمل پوشد.
۵
· توسعه و تکامل انسان سوسیالیستی و توسعه جامعه سوسیالیستی وحدتی ناگسستنی با یکدیگر تشکیل می دهند.
· مراجعه کنید به کردوکار، اوبژکت، سوبژکت، اوبژکتیویسم، سوبژکتیویسم، اوبژکتیو، سوبژکتیو، عمل، دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر