![]()
فاتح مغرور یا فاتح مقهور
ژاله اصفهانی
با نام اصلی اِطِل سلطانی
(زادهٔ ۱۳۰۰ خورشیدی – درگذشتهٔ ۷ آذر ۱۳۸۶)
بگفتش مرد نابینا:
«اگر دولت نبودی کور
نمی شد قسمت یک لنگ دنیا خوار، چون تیمور.»
«اگر دولت نبودی کور
نمی شد قسمت یک لنگ دنیا خوار، چون تیمور.»
ز وحشت چشم ها چون کاسه خون شد
سر شمشیرها خم شد به سوی او
سپهداری جوان از جرگه بیرون شد
کشید آن تیغ برّان را به روی او.
معنی تحت اللفظی:
با شنیدن سخن نوازنده نابینا،
سپاهیان تیمور لنگ به خشم آمدند و سپهدار تیمور به کشتن او اقدام کرد.
امیر آرام گفتش:
«ایست!
فضای معنویات آنقدر باز است و رنگارنگ
که حتی هیچ شیّادی از ان محروم مطلق نیست.»
تیمور
خطاب به سپهدار گفت:
«دست نگهدار.
آسمان معنویات به قدری باز و متلون است که حتی شیادان از آن بی بهره نیستند.»
معنویات
«گوهر ادیان»:
۱
معنویات «دینی»
۲
معنویات «خدامحور»
۳
معنویاتی که چارچوبی «عقلانی» دارند.
معلوم نیست که منظور تیمور لنگ و ژاله اصفهانی از این حرف چیست.
محتوای آن در هر صورت، پرهیز از ریختن خون نوازنده نابینا ست.
در شعر نظامی نیز که ذکرش گذشت، همین تأمل امیر خونریز مطرح می شود
و
به خلعت دادن به حریف گستاخ حقیقت گو منجر می شود.
نه بی بی خانم و عشق دل انگیزش
نه قصر و مسجد افسانه آمیزش
نه قصر و مسجد افسانه آمیزش
نه فتح هند و بغداد و نه پیروزیش در ایران
مناره ساختن از کله انسان
نه سلطان بایزیدی که اسیرش بود
نه قدرتها، نه شهرتها، نه ثروتهای خون آلود
در آن لحظه نکردش شاد.
تحت تأثیر این حرف نوازنده نابینا
همه عوامل و ارزش های شادی بخش
(اروتیک و سکس و جلال و شکوه قصور و مساجد و فتوح و جنایت و قدرت و شهرت و ثروت)
در نظر تیمور بی ارزش و بیهوده شدند.
سوار اسب خود شد،
فاتح مغرور
چو بادی در دل صحرا به راه افتاد.
چو بادی در دل صحرا به راه افتاد.
معنی تحت اللفظی:
تیمور لنگ سوار سمند تیز پای خود شد و بسان بادی در دل صحرا به تاخت و تاز پرداخت.
این تنها راهی است
که
تیمور برای آرامش روانی خود می یابد.
افراد
امروزه
به رانندگی بی هدف می پردازند.
حضرت علی
به نشستن بر لب چاهی کور و درد دل با چاه می پرداخت.
صدائی همچنان می آمد از آن دور:
«شکوه تاج سلطانی که بیم جان در او درج است
کلاهی دلکش است، اما به درد سر نمی ارزد.»
«شکوه تاج سلطانی که بیم جان در او درج است
کلاهی دلکش است، اما به درد سر نمی ارزد.»
معنی تحت اللفظی:
نوازنده نابیا
بالاخره
بیت بعدی شعر حافظ را از اعماق حافظه اش بیرون کشیده بود:
تاج پادشاهی خوف انگیز، کلاه فریبایی است،
ولی ارزش تحمل درد سر را ندارد.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر