۱۳۹۲ بهمن ۱۳, یکشنبه

دایرة المعارف فلسفه بورژوائی واپسین (102)

خردستیزی
اثری از پابلو پیکاسو
فصل پنجم
 ایدئالیسم
پروفسور دکتر اندراس گدو
برگردان شین میم شین

بخش سوم
تاریخ پیدایش فلسفه حیات و پوزیتیویسم:
خردستیزی

قسمت نهم
نسبیت شناخت
سر ویلیام هامیلتون

·        تأثیر فلسفه عقل سلیم اسکاتلند و تأثیر آثار کوزین که به زبان فرانسوی تألیف می یافت و ـ قبل از همه ـ تأثیر سر ویلیام هامیلتون بر پوزیتیویسم در حال تشکیل، نه تنها از منشاء ایدئالیستی آن پرده برمی دارد، بلکه همچنین از ریشه های مشترک پوزیتیویسم و فلسفه حیات.

1
 ویکتور کوزین (1792 ـ 1867)
فیلسوف و تئوریسین فرهنگ فرانسوی
 از نمایندگان اکلکتیسیسم

·        وقتی کوزین مقام تاریخی و اهمیت نظری فلسفه عقل سلیم اسکاتلند را بطرز مبالغه آمیزی می ستاید، ضمنا تکیه گاهی برای اکلکتیسیسم خود فراهم می آورد.
        
·        (اکلکتیسیسم به شیوه عمل اکلکتیسین ها اطلاق می شود.
·        اکلکتیسیسم ـ بطور کلی ـ عبارت است از آمیختن مکانیکی عناصر فکری مختلف با هم.
·        ما زمانی با اکلکتیسیسم فلسفی سر و کار داریم که کسی تئوری ها، نظرات و قبل از همه عناصر و تزهای سیستم ها و جریانات فلسفی مختلف را بدون تلاش در جهت ترکیب خلاقانه آنها و بدون بر طرف کردن تناقضات منطقی موجود، با هم مخلوط کند و سیستم من در آوردی «جدیدی» را بوجود آورد. مترجم)  

2
·        بزعم کوزین، راید «متافیزیک را نوسازی کرده است.
·        آری.
·        راید در چشم ما نابغه ای است.
·        بنی نوع بشر ساز و کار فلسفی را از دست داده بود و راید   آن را دوباره به بنی بشر برمی گرداند.»
·        (کوزین، «تاریخ عمومی فلسفه»، ص 509، 1884)

3
·        کوزین ضمنا می گوید که چرا او به فلسفه راید ارج و ارزش عظیمی قائل است.
·        دلیل کوزین، نگرش راید است:
·        «حقیقت از این قرار نیست که اندیشه ها، بی تردید بیانگر چیزهای خارجی اند و شبیه چیزهای خارجی اند.
·        ضمنا به همان سان، حقیقت از این قرار نیست که ما به این تبیین و به این تشابه اصلا نمی اندیشیم، وقتی که چیزهای خارجی را از نظر می گذرانیم.»
·        (همانجا، ص 512)   

4

 سر ویلیام همیلتون  (1788 ـ 1856)
فیلسوف اسکاتلندی 
  
·        سر ویلیام هامیلتون ـ مؤثرترین متفکر انگلیسی در اواخر قرن 19 که بعدها فراموش می شود ـ خود فیلسوفی دوچهره بوده است:

الف
·        سر ویلیام هامیلتون نماینده پوزیتیویسم بنیادی بوده است.
·        هربرت اسپنسر نیز منبع اصلی درک خود را پوزیتیویسم بنیادی می دانست.
·        (اسپنسر، «مقالات علمی، سیاسی و گمانورزانه»، ص 125، 1891)

ب
·        سر ویلیام هامیلتون اما این پوزیتیویسم را در ایدئالیسم ته ئیستی ـ اینتوئی سیونیستی (ایدئالیسم ایمانی ـ الهی ـ الهامی) ذوب می کند.  

5
·        بنابر قوانین اساسی ایدئالیسم هامیلتون، اولا فهم در «نظام وجود مطلق» تقدم کسب می کند.
·        ثانیا «کاینات تحت حکومت قوانین اخلاقی» قرار داده می شود.
·        (هامیلتون، «درس هائی راجع به متافیزیک و منطق»، جلد 1، ص 27، 1877)   

6
·        سر ویلیام هامیلتون اما در عین حال، فلسفه خود را به مثابه غلبه بر «ایدئالیسم مطلق» تصور می کند.

7
·        هامیلتون بر ضد «خطاهای تضاد آمیز» «ایدئالیسم مطلق» و «ماتریالیسم مطلق»، ثنویت (دوئالیته) شعور را قرار می دهد، ثنویتی که در آن، «غیر من» به دلیل حضور سوبژکتیف در شناخت، به نفی ماده مبادرت نمی ورزد.
·        اما «همترازی مطلق» «من» و «غیر من»، روح و ماده اعلام می شود.        

8
·        به قول هامیلتون، «یکی (مثلا ماده)  جلو نمی افتد و دیگری (مثلا روح)  به دنباله روی از او نمی پردازد.
·        ماده و روح در رابطه متقابل شان هر دو همزمان هم وابسته یکدیگرند و هم مستقل از یکدیگر.»
·        (همانجا، ص 292)   

9
·        اگرچه هامیلتون بر آن بوده که از «ایدئالیسم مطلق» اجتناب می ورزد، ولی علیرغم آن، سر جنگ با ماتریالیسم داشته تا نقاب از چهره اش برگیرد:
·        «اگر ماتریالیسم پسیکولوژیکی تا آخر به مورد اجرا گذاشته شود، به همان سان که دکتر هنری مور، بدرستی اعلام کرده، ناگزیر به آته ئیسم تئولوژیکی منتهی می شود.»
·        (همانجا، ص 31)    
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر