۱۳۹۲ فروردین ۱۳, سه‌شنبه

سیری در گلستان سعدی (20)


 شین میم شین
(گلستان سعدی. دیباچه)
گل خوشبوی، در حمام روزی
رسید از دست مخدومی به دستم

بدو گفتم که مشکی یا عبیری
که از بوی دلاویز تو مستم

بگفتا:
«من گل نا چیز بودم
ولیکن مدتی با گل نشستم

کمال همنشین در من اثر کرد
و گرنه من همان خاکم که هستم.»


معنی تحت اللفظی :
• روزی در حمام، خدمتکاری گلی (آمیزه خاک و آب) خوشبوئی به دستم داد.
• از گل پرسیدم:
• «مشکی و یا عبیری؟
• برای اینکه بوی دلاویز تو مستم می سازد.»
• گل در جواب سؤالم گفت:
• «من قبلا گل ناچیزی بودم.
• ولی مدتی همنشین گل شدم.
• کمال همنشین در من اثر کرد.
• وگرنه من همان خاکم که بوده ام.»


• این یکی از معروف ترین اشعار سعدی است که در کتب درسی هم وجود داشته است.
• در این شعر اما هم طرز تفکر سعدی تبلور یافته و هم ایدئولوژی او.
• از این رو تحلیل همه جانبه آن ضرورت مبرم دارد:

 
1
• سعدی در این شعر، به مقایسه خود با دربار و شخص شخیص سعدبن زنگی می پردازد.
• او برای به اوج رساندن چاپلوسی، دیالک تیک فراز و فرود را، به شکل دیالک تیک عالی و پست به قول فلاسفه فاشیسم و طرفداران تئوری نخبگان، دیالک تیک ابربشر و آشغالبشر و نهایتا به شکل دیالک تیک گل و گل را، دیالک تیک خاک بی ارزش و پست و گل معطر و خوشبو بسط و تعمیم می دهد و ضمنا بطور مسکوت، نقش تعیین کننده را از آن فراز (عالی، ابربشر، گل) می داند.

2
• سعدی و بعدها حافظ، تاریخیت تشکیل و دوام دیالک تیک فراز و فرود را آگاهانه و یا نا خودآگاه انکار می کنند.
• بنظر آنها، میان فراز و فرود، مثلا گل و گل تفاوت ماهوی وجود دارد و دیوار قطور نفوذ ناپذیری آندو را از هم جدا می کند و تبدیل آندو به یکدیگر و تساوی آغازین و ماهوی و نهائی آنهارا انکار می کنند.
• بزعم آنها فراز و فرود، عالی و پست، گل و گل بطور مادر زادی، جبلی، لدنی، فطری و موروثی چنین بوده اند و همیشه همان بوده اند و خواهند بود.

3
بگفتا:
«من گل نا چیز بودم
ولیکن مدتی با گل نشستم

کمال همنشین در من اثر کرد
و گرنه من همان خاکم که هستم.»



• تنها راهی که برای فرود باقی می ماند، همنشینی با فراز و تأثیرپذیری از کمال فراز و خوشبو گشتن نمودین و ظاهری است.
• بدین ترتیب، با دور افتادن از فراز و قطع همنشینی، فاتحه ای هم بر خوشبوئی خوانده می شود و گل خوشبو به نمود و ظاهر قبلی برمی گردد و همان خاک بی بو و بی خاصیت و پست می گردد.

4
• سعدی در این شعر، البته در واقع فروتنی کشکی از خود نشان می دهد و خرد و دانش و فضایل بی نظیر خود را نتیجه همنشینی آباء و اجدادی خود با درباریان می داند.
• البته هم خود سعدی و هم درباریان خنگ و خرفت می دانند که قضیه از قراری دیگر است.

5
• سعدی و بعدها حافظ اما ضمنا زهر ایدئولوژیکی خود را در کپسول این فروتنی کشکی فروشی بسته بندی می کنند و به خورد جمعیت زحمتکش کشور می دهند.
• تا آنها به پستی خدا دادی و جبلی خود ایمان بیاورند و گرده خویش داوطلبانه به یوغ سنگین طبقه حاکمه دهند.

6
• بدین طریق است که وقتی فرود ـ در هیئت پرولتاریا ـ  فراز ـ در هیئت تزار ـ با به زیر می کشد و حاکمیت توده های کارگر و دهقان را برقرار می سازد، از فاجعه تاریخی و بلای آسمانی سخن می رود.
• طبقه حاکمه اصلا به یاد نمی آورد که جامعه طبقاتی عمری دو هزارساله دارد و دهها هزار سال قبل از آن، بشریت در برابری بسر برده است.
• تاریخیت چیزها در هستی عینی، مطلق است.
• برای اینکه حرکت و تغییر هر چیز از ذره تا کهکشان، مطلق است.
• چیزی همیشه همان و همه جا همان وجود ندارد.
• لایتغیر، قانون تغییر است و لاغیر.

7
• سعدی همیشه برای اثبات تئوری های اجتماعی درست و نادرست خویش، از طبیعت و چیزهای طبیعی سوء استفاده به عمل می آورد.
• گل و گل هر دو از عناصر شیمیائی واحد و یکسانی تشکیل می یابند، فراز و فرود هم فرق ماهوی با هم ندارند.
• فرق گل و گل در ساختار ترکیب عناصر شیمیائی است.
• فرق فراز و فرود، طبقه حاکمه و توده هم در ساختار اجتماعی ـ اقتصادی جامعه بشری است.
• با تغییر ساختار جامعه (مناسبات تولیدی) دیده می شود که از تفاوت ماهوی میان طبقه حاکمه و توده خبری نبوده است.
• این حقیقت امر مارکسیستی ـ لنینیستی هم در طول تاریخ در روند تحولات فرماسیونی جامعه بشری اثبات شده، یعنی در تعویض طبقه حاکمه برده دار با فئودال و هم در تعویض طبقه حاکمه فئودال با بورژوازی و هم در تعویض طبقه حاکمه سرمایه دار با پرولتاریا در انقلاب کمون پاریس و انقلاب اکتبر و غیره.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر