۱۳۹۲ فروردین ۳۰, جمعه

مکثی و بحثی روی کلمات قصار این و آن (138)

 
 
سرچشمه:
پیج حریفی حراف

·        نخست به ترجمه این چرند چرچیل نظری بیاندازیم:

در ملل های عقب مانده، آنانکه با مشت های گره کرده انقلاب می کنند، روزی با مشت های از هم گسیخته گدائی خواهند کرد.
چرچیل

·        عیرانیانی که به کمتر از کوروش خیلی خیلی کبیر تمکین نمی کنند، بی شک بی سوادترین «نخبه های» روزگارند.
·        مترجم خیلی خیلی محترم هنوز نمی دانند که واژه «ملل» اسم جمع است و به معنی ملت ها ست و هر کس که چند ساعتی سر کلاس اکابر نشسته باشد، مرتکب چنین خطائی نمی شود.
·        واژه من درآوردی «ملل ها»، به معنی ملت هاها خواهد بود.

·        اما راجع به چرند چرچیل:

1
در ملل های عقب مانده، آنانکه با مشت های گره کرده انقلاب می کنند، روزی با مشت های از هم گسیخته گدائی خواهند کرد.

·        ظاهرا حضرت چرچیل ملل جهان را به دو طبقه تقسیم می کنند:

الف
·        ملل پیشرفته
ب
·        ملل عقب مانده

·        بیشک بنظر ایشان، عقب ماندگی و پیشرفت لدنی و مادرزادی و خدا دادی اند.
·        یکی را داده خالق مرغ بریون، یکی را نان جو آلوده بر خون.

2

·        بعد ملل عقب مانده را نیز مجددا به دو طبقه تقسیم می کنند:

الف

·        اقلیت انگل و مفتخوری که مشت خونین در جیب دارد و فقط برای سرکوب اکثریت مولد بیرون می آورد و ماهیتا دشمن سرسخت هر جنبش انقلابی است.
·        منافع این اقلیت انگل ایجاب می کند که در همیشه به همان لولای سابق بگردد و وضع همیشه همان باشد که بوده است.

ب

·        اکثریت مولد و زحمتکش که مادام العمر زیر بار مادی و معنوی مبارزه طبقاتی از بالا قرار دارد و در هر 50 یا 60 سال یکبار، وقتی کارد به استخوانش برسد، تنها دارائی ئی که در اختیار دارد، یعنی جان خود را در مشت می گیرد و بر ضد تانک و توپ و مسلسل و چوب و چماق اقلیت حاکم شلیک می کند:
·        به قول حکیم توده ها «تیری از جان» در کمان خویش می نهد.

2
در ملل های عقب مانده، آنانکه با مشت های گره کرده انقلاب می کنند، روزی با مشت های از هم گسیخته گدائی خواهند کرد.

الف

·        بزعم حضرت چرچیل اکثریت مولد و زحمتکش اگر در کشورهای پیشرفته دست به انقلاب زند، به زندگی گداواره خویش پایان می دهد.
·        یعنی طبقه حاکمه را، یعنی اقلیت انگل را به عقب نشینی وامی دارد و از حداقل امکانات مادی و معنوی برخوردار می گردد.
·        و اگر احیانا از انقلاب اجتماعی صرفنظر کند، مارگاریت تاچر خونخواری بر سرش آوار می شود و به روزگاری بدتر از گدائی دچارش می سازد.

ب

·        اما بزعم حضرت چرچیل، مسئله در کشورهای عقب مانده فرق می کند.
·        اگر اکثریت تحت استثمار و ستم احیانا هر 50 یا 60 سال یک بار مشت گره کند و دست به انقلابی بزند، آنگاه طبقه حاکمه بین المللی دست به کار می شود و هر بلای زمینی و آسمانی ممکنه را بر سرش می آورد.
·        از جنگ داخلی چندین ساله بگیر تا تجاوز نظامی و تحریم و بایکوت و هرچه دلت خواست.
·        تا اینکه انقلاب بی رمق نقش بر آب می گردد و ملت طالب آزادی و خودمختاری به گدائی می افتد تا توبه کند و حرف انقلاب اجتماعی را حتی بر زبان نیاورد.

ت

·        جان کلام حضرت چرچیل را «روشنفکران» دیروز چپ و امروز راست، دیری است که فهمیده اند و به همین دلیل جز رفرم و اصلاحات ملت خرکن، نسخه نجاتی نمی پیچند و بر ضد انقلاب و مارکس و  لنین و غیره «مقاله» پشت مقاله می نویسند و حسابی همه چیز را به سلیقه چرچیل «تحلیل» می کنند.
·        مثلا طرح تعویض آخوند بی عمامه با آخوند با عمامه را ـ آنهم فقط و فقط از طریق انتخابات و «مبارزه» منفی ـ صلاح می دانند و توصیه می کنند.

پ

·        آنچه حضرت چرچیل نمی خواهند به یاد بیاورند، این حقیقت امر تاریخی است که خود بورژوازی هم از طریق انقلاب خشن و خونین اجتماعی بر ضد فئودالیسم و روحانیت روی کار آمده است.
·        خود همین بورژوازی مشت خونین در جیب، به عنوان مثال در انقلاب کبیر بورژوائی فرانسه، گردن تر و تمیز شاهان را به گیوتین سپرده است و شطی از خون کثیف آخوندها در خیابان های پاریس به راه انداخته است و در آلمان جنگ های سی ساله دهقانی را بر ضد فئودالیسم و روحانیت مرتجع مورد حمایت قرار داده است.
·        ایکاش عیرانیان چرچلیست از چپ و راست به زیارت گور چرچیل مشرف می شدند و یادآوری اش می کردند.
پایان

۱ نظر: