۱۳۹۲ اردیبهشت ۷, شنبه

سیری در جهان بینی عمر خیام (35)

عمر خیام
(427 ـ 510) (1048 ـ 1131)
تحلیلی از شین میم شین
تحلیل رباعی چهل و ششم   
می لعل مذاب است و صراحی کان است
جسم است پیاله و شرابش جان است
آن جام بلورین که ز می خندان است
اشکی است که خون دل در او پنهان است

·        معنی تحت اللفظی بیت:
·        می بسان لعل مذاب است و تنگ شراب بسان معدن.
·        پیاله بسان تن است و شراب بسان جان.
·        جام شیشه ای (کریستال) که ببرکت می خندان است، اشکی است که حاوی خون دل است.

·        این رباعی خیام که بظاهر در وصف می و جام می است، بلحاظ اسلوب (متد) نگرش، یکی از بهترین رباعی ها او ست.

·        خیام برای تشریح و تفهیم تصور خویش از می و جام می، یکی از مهمترین و دیرآشناترین شناخت افزارهای دیالک تیکی را در فرم های مختلف بسط و تعمیم می دهد.
·        به همین دلیل تحلیل این رباعی برای تمرین تفکر مفهومی از ارزش فوق العاده ای برخوردار است.

می، لعل مذاب است و صراحی کان است
 
1

·        خیام در این مصراع، دیالک تیک فرم و محتوا را به شکل دیالک تیک صراحی و می و بعد به شکل دیالک تیک لعل و کان بسط و تعمیم می دهد.
·        بزعم خیام، به همان سان که معدن حاوی لعل است، صراحی نیز حاوی می است.

2

·        این همان دیالک تیک دیرآشنای موسوم به ظرف و مظروف است.
·        خیام با مفهوم «لعل» از رنگ سرخ شراب پرده برمی دارد.

3

·        دیالک تیک فرم و محتوا را سعدی چندین دهه پس از خیام به صدها فرم مختلف بسط و تعمیم خواهد داد تا خواننده و شنونده را با تفکر مفهومی آشنا سازد.
·        یکی از معروف ترین بسط و تعمیم دیالک تیک فرم و محتوا از سوی شیخ شیراز بیت زیر است:

سعدی
صورت زیبای ظاهر هیچ نیست
تا توانی سیرت زیبا بیار!

·        معنی تحت اللفظی بیت:
·        صورت و ظاهر چیزها، حتی اگر در نهایت زیبائی باشد، از کمترین اهمیتی برخوردار نیست.
·        سعی کن که سیرت زیبا عرضه کنی.
4

·        سعدی هم بسان خیام، دیالک تیک فرم و محتوا را به شکل دیالک تیک صورت و سیرت بسط و تعمیم می دهد.
·        سعدی اما دیالکتیسینی خبره و کارکشته است.
·        از این رو بلافاصله قطب تعیین کننده در این دیالک تیک را تعیین می کند و به نام می نامد:

الف

·        در قاموس سعدی، نقش تعیین کننده در دیالک تیک فرم و محتوا (صورت و سیرت) از آن محتوا (سیرت) است.
·        اگر مارکس و لنین هم در این زمینه نظر می دادند، در نهایت حیرت سرشته به ستایش از شیخ شیراز، همین نظر سعدی را نمایندگی می کردند.

ب

·        می توان ساده لوحانه به سعدی ایراد گرفت و گفت که در دیالک تیک فرم و محتوا (صورت و سیرت)، فرم (صورت) هیچ واره و هیچکاره نیست.
·        بدون فرم، اصولا محتوائی و بدون صورت، سیرتی نمی تواند وجود داشته باشد.
·        رابطه دیالک تیکی چیزها نیز به همین معنی است.
·        هیچکدام از اقطاب دیالک تیکی به تنهائی وجود ندارند.

·        مثلا فرم بی محتوا و یا محتوای بی فرم یاوه ای بیش نیست.
·        به همان سان که صورت بی سیرت و سیرت بی صورت یاوه ای بیش نیست.

·        در حالیکه سعدی صریحا از هیچ وارگی صورت دم می زند:

سعدی
صورت زیبای ظاهر هیچ نیست

ت

·        درست است که سعدی صریحا از هیچ وارگی صورت (فرم) دم می زند، ولی منظورش نه انکار نقش صورت (فرم)، بلکه تأکید مؤکد بر تعیین کنندگی و اهمیت خارق العاده محتوا (سیرت) است.

پ

·        اتفاقا همین برخورد را مارکس ـ انگار در سنت شیخ شیراز ـ انجام می دهد:
·     او در چالش نظری با طرفداران تز موسوم به «درک ایدئالیستی تاریخ»، اعلام می دارد که «وجود اجتماعی انسان ها تعیین کننده شعور اجتماعی آنها ست و نه برعکس.»


·        حکیم دیگری به نام فویرباخ قبلا گفته است که «طرز تفکر (شعور اجتماعی) در کاخ و کوخ (وجود اجتماعی) متفاوت و چه بسا حتی متضاد است!»
·        شیوه زیست تعیین کننده شیوه تفکر است.

·        مارکس اما در گرد و غبار کارزار ایدئولوژیکی فرصت نمی یابد تا بگوید که علیرغم تعیین کنندگی، وجود اجتماعی، هرگز نباید شعور اجتماعی را دست کم گرفت.


·        بعدها انگلس در توضیح این مسئله مفهوم «در آخرین تحلیل» را پیشنهاد می کند تا از بسط و تعمیم دیالک ها به شکل دیالک تیک هیچ و همه چیز ممانعت به عمل آید:
·        وجود اجتماعی ـ در تحلیل نهائی ـ موجد شعور اجتماعی است!

·        در دیالک تیک فرم و محتوا نیز در تحلیل نهائی نقش تعیین کننده از ان محتوا ست.
·        محتوا در تحلیل نهائی، تعیین کننده فرم درخور خویش است.

جسم است پیاله و شرابش جان است

·        خیام در این مصراع نیز دیالک تیک فرم و محتوا را به شکل دیالک تیک جسم و جان و ضمنا به شکل دیالک تیک پیاله و شراب  بسط و تعمیم می دهد.


·        دهه ها بعد، مولانا همین دیالک تیک جسم و جان را به شکل دیالک تیک قفس و مرغ بسط و تعمیم خواهد داد:
مولانا

اجل قفس شکند، مرغ را نیازارد
اجل کجا و پر مرغ جاودان ز کجا

چون بخسبد در لحد، قالب مردار ما
رسته گردد زین قفس طوطی طیار ما

هر مرغ جان چون فاخته در عشق، طوقی ساخته
چون من، قفس پرداخته، سوی سلیمان می‌ رود

لاجرم چنبر دل جز به رسن می ‌نرود
مرغ جان از قفس قالب من سیر شده است

رحمتش نامه فرستاد که این جا بازآ
که در آن تنگ قفس، جان تو بسیار طپید

جان‌ های جمله مستان، دل ‌های دل پرستان
ناگه قفس شکستند، چون مرغ بر پریدند

مرغ جان را عشق گوید:
« میل داری در قفس»
مرغ گوید:
« من تو را خواهم، قفس را بر دران!»

·        مولانا نیز در همه این ابیات، دیالک تیک فرم و محتوا را به شکل دیالک تیک جسم و جان و یا دیالک تیک قفس و مرغ بسط و تعمیم می دهد.
·        ما باید در فرصتی آثار مولانا را نیز مورد تأمل و تحلیل قرار دهیم.

آن جام بلورین که ز می خندان است
اشکی است که خون دل در او پنهان است

·        خیام در این بیت نیز، دیالک تیک فرم و محتوا را اولا به شکل دیالک تیک جام و می و سپس به شکل دیالک تیک اشک و خون بسط و تعمیم می دهد.
·        اشک بسان ظرفی حاوی مظروفی به نام خون است.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر