رام
كنندگان حیوانات سیرك برای مطیع كردن فیل ها از ترفند ساده ای استفاده می كنند.
زمانی كه
حیوان هنوز بچه است، یكی از پاهای او را به تنه درختی می بندند.
حیوان
جوان هر چه تلاش می كند نمی تواند خود را از بند خلاص كند.
اندك اندك این عقیده كه تنه درخت خیلی
قوی تر از او ست در فكرش شكل می گیرد.
وقتی حیوان بالغ و نیرومند شد ، كافی است شخصی
نخی را به دور پای فیل ببندد و سر دیگرش را به شاخه ای گره بزند. فیل برای رها
كردن خود تلاشی نخواهد كرد.
پای ما نیز ، همچون فیل ها، اغلب با رشته های ضعیف و شكننده ای بسته شده است ، اما از آنجا كه از بچگی قدرت تنه درخت را باور كرده ایم، به خود جرأت تلاش كردن نمی دهیم، غافل از اینكه برای به دست آوردن آزادی ، یك عمل جسورانه كافی است.
پائولو کوئیلو
پای ما نیز ، همچون فیل ها، اغلب با رشته های ضعیف و شكننده ای بسته شده است ، اما از آنجا كه از بچگی قدرت تنه درخت را باور كرده ایم، به خود جرأت تلاش كردن نمی دهیم، غافل از اینكه برای به دست آوردن آزادی ، یك عمل جسورانه كافی است.
پائولو کوئیلو
میم
·
با پوزش پیشاپیش.
·
این ادعای پائولو کوئیلو یاوه ای بیش نیست و فقط به درد عوامفریبی می خورد.
·
قید و بندها در جامعه بشری
مناسباتی نامرئی اند، ولی مناسباتی مادی، واقعی، بسیار مستحکم و ناگسستنی اند.
·
مناسباتی اند که نام مناسبات
تولیدی (زیربنای جامعه، ساختار جامعه) به آنها داده شده است و تعیین کننده تمامت
روبنای ایدئولوژیکی (حقوق و دولت و هنر و مذهب و اخلاق و غیره) هر جامعه اند.
·
پائولو کوئیلو یا ابله است و یا عوامفریب.
·
با پوزش مجدد
میترا
·
دوست
عزیز
·
این
کامنت که کوئیلو را متهم به یاوه گویی می کند از دایرة المعارف روشنگری است؟
·
آقای
پائولو کوئیلو در این نوشته دارد به یک آسیب دوران کودکی و یک آسیب جدی روانشاسی
اشاره می کند که اتفاقا زیر بنا و رو بنای ایدئولوژیکی جوامع را هم کاملا در بر می
گیرد.
·
من نمی
فهمم چرا قبل از بررسی کامل باید به خودمان اجازه دهیم اندیشمندی را به یاوه گویی
متهم کنیم و همچنین نمی فهمم چرا اینقدر علاقمندیم حتی مسائلی که در درون خود به
سیاست ربط دارند را دوباره دو برابر کرده و باز به سیاست ربط دهیم.
·
بهتر
نیست برای دادن شعارهای سیاسی پر حرف و حدیث، بستر مناسب را انتخاب کرده و با دادن
چند شعار ذهن خواننده را بهم نریزید؟
میم
·
خیلی
ممنون از مطالعه برداشت و نظر ما.
·
آره.
·
این نظر
ما ست.
·
نظرات
دیگر ایشان را هم در چالش های دیگر مورد تأمل قرار داده ایم.
1
·
برداشت
ما از این نقل قول این است که ایشان قید و بندهای اجتماعی را توهم تلقی می کنند.
·
توهمی از
جنس توهم فیل ها.
2
·
ما بر آنیم
که قید و بندهای اجتماعی مناسبات مادی، عینی و واقعی اند.
·
فقط
نامرئی اند و برای دیدن شان باید به چراغ تئوری علمی مجهز بود.
3
·
دوستان
انگشت شمار اگر نظر ما را نقد کنند و رد و یا تصحیح کنند، سپاسگزار خواهیم بود.
·
هدف ما
هماندیشی است و لاغیر.
4
·
ضمنا هر
ایرادی که نسبت به ما دارند، بطور مشخص با ذکر نمونه ی مشخص بیان کنند.
·
با داوری
های انتزاعی و کلی نمی توان حسن و عیب کسی را نشان داد.
·
خیلی
ممنون از همراهی و هماندیشی و جسارت مدنی در ابراز نظر.
5
·
ضمنا با
روانشناسی گرائی و یا پسیکولوژیسم نمی توان مسائل جامعه بشری را بررسی و حل کرد و یا
بدرستی توضیح داد.
·
ولی می
توان ماستمالی کرد و دست به عوامفریبی زد.
·
این بدان
می ماند که کسی بخواهد با چرخ خیاطی، زمین را شخم بزند.
6
·
پسیکولوژیسم
یکی از خدعه های امپریالیسم است برای گمراه کردن توده ها.
·
دهن فراخ
گشودن است، برای همه چیز گفتن و در عین حال، هیچ نگفتن.
7
·
مسائل
جامعه بشری را فقط می توان با توسل به ماتریالیسم تاریخی توضیح داد و نه با علوم
منفرد از قبیل روانشناسی و روانکاوی و فیزیک و شیمی و غیره.
·
این علوم
منفرد، فقط قادر به حل و فصل مسائل مربوط به حوزه کوچکی از واقعیت عینی اند و
لاغیر.
·
با
امتنان مجدد
میترا
·
با سپاس
از توضیح تان
·
در صورت
امکان می خواهم بدانم من با یک فرد دارم حرف می زنم یا با دایره ای از دوستان؟
میم
·
در این
مورد با فردی حرف می زنید که سرتاپایش پشیزی نمی ارزد.
·
ولی هیئت
تحریریه تارنما، جهان بینی واحدی را نمایندگی می کند.
·
البته ما
هم تفکر مفهومی را تمرین می کنیم.
·
حرف آخر
را در هیچ زمینه ای نمی توان بر زبان راند.
·
ولی باید
از حقیقت عینی مورد نظر خود دفاع کرد.
·
در غیر
اینصورت، حقیقت در حاشیه می ماند و شناخت آن دشوار می گردد.
·
در همین
تضارب فکری و هماندیشی ها ست که جامعه و فرد رشد می کند و پیش می رود.
·
اما دلیل
صراحت ما در طبیعت روشنگری است.
·
به عنوان
مثال، یاوه نامیدن یاوه.
·
ولتر ـ روشنگر
معروف فرانسه و جوردانو برونو روشنگر ایتالیائی ـ نیز چنین بوده اند و چنین کرده
اند.
·
البته
بمراتب تندتر و مهاجم تر.
·
با سپاس
و پوزش از پر روئی
میترا
1
·
گفتید، «هدف
ما هماندیشی است و لاغیر»
·
کارخانه
ای به نام هم اندیشی وجود دارد که قرار است آدم ها را در یک شکل اندیشیدن بسته
بندی کند و بیرون بفرستد؟
2
·
فراموش
کردیم دنیا، دنیای تفاوت ها و احترام به تفاوت ها ست؟
3
·
شاید
منظور شما از هم اندیشی همین احترام به تفاوت ها باشد.
·
چون غیر
ممکن است که حتی دوقلوها شبیه هم بیندیشند.
4
·
بعد
اینکه موضوع ماتریالیسم تاریخی و حد و حدود قدرت آن در حل مسائل بشری، الان و در
اینجا نمی گنجد.
·
گفتمان
وسیع و پیچده ای است که در جای خودش می توان به آن هم پرداخت.
5
·
اما
اینکه گفتید با روانشناسی گرائی و یا پسیکولوژیسم نمی توان مسائل جامعه بشری را حل
کرد، به عقیدۀ من درست مثل این می ماند که گفته باشید انسان قبل ار آب و غذا و هوا
و حتی بدون احتیاج به نفس کشیدن، اول باید ماتریالیسم تاریخی را مشق بنویسد، بعد
برود نفس بکشد.
·
موضوع
پیچده است.
·
موضوع
انسان خیلی پیچیده تر از ماتریالیسم تاریخی شما ست، که اگر قادر بود تا بحال
حداقلی از مشکلات جوامع بشری را حل کرده بود.
·
شدیدا
معتقدم هنگامی که انسان بیچاره و درگیر جنگ و فقر و گرسنگی و بی عدالتی است، یک
روز بخود می آید که روانشناسی و خود شناسی اولین دردی بود که باید به آن می
پرداخت.
6
·
دیگه
مطمئن شدم که با کارخانۀ غول پیکری روبرو هستم
·
شما را
به خدا یک کمی نرم تر و ملایم تر.
·
.به
این صورت تند که دارید پیش می روید، می ترسم بجای حقیقت، مردم را در حاشیه ها جا
بگذارید.
·
البته
متوجه حسن نیت شما برای حال مشکلات بشری هستم.
میم
·
خیلی
ممنون.
1
·
هماندیشی
را نباید با همفکری یکی تلقی کرد.
·
هماندیشی
یعنی چالش فکری.
·
ما این
واژه را به تقلید از واژه همکاری می سازیم و بکار می بریم.
·
هماندیشی
یعنی دفاع خوداندیشانه و خودمختارانه از حقیقت عینی مورد نظر خویش.
2
·
احترام
به انسان بطور کلی خدشه ناپذیر است.
·
ولی دفاع
از حقیقت عینی نیز صرفنظرناپذیر است.
·
دیالک
تیک عینی زندگی هم همین است، هم باید انسان را به مثابه انسان مورد احترام قرار
داد و هم باید از حقیقت عینی بدون رو در بایستی و مصلحت طلبی دفاع کرد.
3
·
پسیکولوژیسم
را باید همراه با مکاتب دیگر فلسفه امپریالیسم ترجمه و منتشر کنیم.
·
خواهیم
دید.
4
·
ماتریالیسم
تاریخی که فی نفسه معجزه نمی کند.
·
ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی و تئوری شناخت مارکسیستی
باید بسان هر علم آموخته شود و بسان شناخت افزاری به
خدمت گرفته شود.
·
وسیله
شناخت و تغییر است و نه خود شناخت و تغییر.
5
·
ضمنا در
روند هماندیشی، لطفا به نظر بپردازیم و نه به صاحب نظر.
·
صاحب نظر مردنی است، نظر اما ماندنی است.
·
با
امتنان مجدد
میترا
·
·
لطف
کردید.
·
نوشتۀ خوبی
بود این.
·
آموختم و
آموخته هایی را هم به یاد آوردم.
·
سپاس
·
با این
همه ترجیح می دهم انسان اول نفس بکشد و معجزه ای در درن و خود و خودشناسی داشته
باشد و بعد با خیال راحت و نگاهی آگاه به تماشای ماتریالیسم تاریخی هم بنشیند.
·
یعنی هر
چه دور می زنم باز هم می رسم اول از همه به هوا.
·
شما پوزش از پرویی خواستید که البته چنین نیست
در بارۀ شما .
·
من پوزش
از این شوخ طبعی بی موقع ام می خواهم.
·
آدمی است
دیگر
·
به غیر از چالش های هماندیشی، هزار
تا چاله چوله و چالش درونی دیگر هم دارد:
·
از شوخی
های پر حرف و عمیق گذشته.
·
آموختم
دوست من
·
سپاس..
همراه
·
·
ببخشید
خانم میترا
·
من کامنت
شما را دیر دیدم
·
اما می بینم
که جواب گرفتید.
·
وارد این
گفتگو نمی شوم چون در مورد دیگه ای نظرم را به ایشان گفته ام.
·
بهتره که
دست و پای ذهن همدیگه رو نبندیم.
·
هم اندیشی زیباست و کسی هم انکار نمی کنه
·
ولی اگه
به بهای شکستن سر و پای همه دگراندیشان باشه راه به جای نمی بره.
·
هیچ شکی
هم به آگاهی ایشان ندارم و تحلیل های بسیار خوبی ازشان خونده ام
·
اما
هیچکدام دلیل پذیرش در بست همه آنچه که می نویسند نیست.
·
نه برای
من..
میم
·
·
خیلی
ممنون از هردو دوست عزیز.
·
کسی را
به حقیقت مطلق دسترسی نیست.
·
ولی در
همین چالش های بی رودربایستی و صریح شبکه روابط سطحی و تعارف آمیز رایج در ایران و
به به و یا عه عه گفتن ها دیر یا زود شکاف برمی دارد.
·
هماندیشی
متمدنانه کیمیا ست.
·
برای هر
چرندی چه بسا صدها (و اگر طرف عکس سکسی داشته باشد) هزارها احسنت عرضه می شود.
·
ولی کسی
حاضر به تأمل نیست.
·
در
حالیکه جامعه و جهان به انسان اندیشنده و نه کیفکش و تملقگو و هپیلی هپو نیاز
دارد.
·
خوداندیشی
و روشنگری همان هوائی است که دوست مان در نظر دارند و نه تکرار چرندیات ملی و بین
المللی و کف زدن به آنها.
·
سلامت و
سرافراز باشید.
میترا
·
«خوداندیشی
و روشنگری همان هوائی است که دوست مان در نظر دارند»
·
«هماندیشی
متمدنانه کیمیا ست»
·
.به
امید آن روز که جامعه و جهان به انسان بیاندیشد.
·
سپاس
میم
·
انسان
ولی به عنوان و یا به صورت انسان مشخص وجود دارد با جایگاهش در شبکه مناسبات
اجتماعی، با تعلقات طبقاتی اش، با جهان بینی و جهانتصویر طبقاتی خاص خود.
·
انسان
انتزاعی و کلی وجود ندارد.
·
اختلافات
بینشی، اسلوبی (متدیکی) و نتیجتا نظری به همین دلیل است.
·
به قول
حکیمی به نام فویرباخ، «طرز تفکر در کاخ و کوخ متفاوت است.»
·
دلیلش این است که شیوه تأمین نان سفره کاخ
نشینان و کوخ نشینان متفاوت است.
·
نان سفره
اولی از طریق چپاول نان سفره دومی است.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر