پروفسور دکتر مانفرد بور
پروفسور دکتر ماتهویس کلاین
برگردان شین میم شین
·
در فلسفه
از همان آغاز توسعه اش، دو سمتگیری اصلی تشکیل شده اند:
الف
·
فلسفه
ماتریالیستی
·
مراجعه
کنید به ماتریالیسم در تارنمای دایرة المعارف
روشنگری
ب
·
فلسفه
ایدئالیستی
·
·
مراجعه
کنید به ایدئالیسم، مذهب در تارنمای دایرة
المعارف روشنگری
1
·
مبارزه
میان این دو سمتگیری اصلی، تعیین کننده عمده جریان تاریخ
فلسفه بوده است.
2
·
تعیین
تعلق سمتگیری ها، سیستم ها و نظریات فلسفی به یکی از ایندو سمتگیری اصلی فلسفه،
امکان تقسیم بندی انبوهی از فرم های متنوع و نا مشخص فلسفی را در رابطه با مسئله اساسی فلسفه فراهم می آورد و ضمنا تنظیم تیپولوژیکی آنها را امکان پذیر می سازد.
·
(تیپولوژی به مجموعه خواص تیپیک و نمونه وار اطلاق می شود. مترجم)
3
·
بدین
طریق، انبوهه ای از سمتگیری ها، سیستم ها و نظریات فلسفی بظاهر تصادفی موجود در
گذشته، حاکی از یک روند بالنده دیالک تیکی تفکر فلسفی
در راستای ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی اند،
روندی که در حال توسعه مدام است.
4
·
این روند
ـ بر خلاف تصور روشنگری و هگل ـ یک جریان خطی مستقیم نیست، بلکه بمثابه یک روند
دیالک تیکی دارای پیشرفت و پسرفت، پیوست و گسست (تداوم
و شکست)، تمایز و جمع بندی، پیدایش
ترقی طلبانه ایده های نوین و چسبیدن به نظریات کهنه و یا احیای مجدد آنها است.
5
·
در این
روند دیالک تیکی در دوره های کلاسیک، فلسفه ماتریالیستی عنصر بالنده و راهگشا بوده
است.
6
·
با تعیین
تعلق سمتگیری ها، سیستم ها و نظریات فلسفی متنوع به یکی از ایندو سمتگیری اصلی،
این نظر رایج در فلسفه بورژوائی معاصر که «بدترین دشمن همه فلسفه ها، تاریخ خود
آنها ست» به ضد خود بدل می شود.
7
·
تاریخ فلسفه
حاصلخیزترین زمینه برای تشکیل عالی ترین فرم توسعه فلسفه، یعنی ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی است.
8
·
محتوای
فلسفه را «نظرات درسی بیشمار، مبارزات جهان بینانه بیهوده و بی ثمر که شگفتا سراسر
تاریخ جهان را به حرکت وا می دارند و قربانیان همواره جدیدی طلب می کنند»، تشکیل
نمی دهد، که بهانه رلاتیویسم تاریخی ـ فلسفی
باشد.
·
(لایزگانگ،
فرم های فکری)
9
·
محتوای
فلسفه را تشکیل، توسعه و مبارزه سمتگیری های اصلی فلسفی بر بنیان توسعه اجتماعی تشکیل می دهند.
10
·
ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی از این
رو، عالی ترین فرم توسعه فلسفی است، که بیانگر
منافع پیشروترین طبقه تاریخ، یعنی طبقه کارگر است.
11
·
ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی حاوی آن
چنان شاخص هائی است که آن را بمثابه اولین علم فلسفی
از کلیه فلسفه های پیشین ممتاز می سازند.
12
·
مارکسیسم ـ لنینیسم فلسفه را
بمثابه فرمی از شعور اجتماعی در نظر می گیرد.
13
·
این بدان
معنی است که هر فلسفه (جهان بینی) ـ در آخرین تحلیل ـ بوسیله مناسبات
اجتماعی ـ اقتصادی فرماسیون های اجتماعی مختلف که انسان ها تحت سلطه شان کار و
زندگی می کنند، تعیین می شود.
·
·
مراجعه
کنید به فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
14
·
هر فلسفه
ای با منافع و حوایج طبقات و اقشار اجتماعی معینی پیوند نا گسستنی دارد، یعنی حاوی
خصلت طبقاتی است و آگاهانه و یا نا آگاهانه جانبدار است.
15
·
ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی ـ به
این معنا ـ خود را آگاهانه بمثابه فلسفه طبقه کارگر می داند و این طبقه را به
منافع و رسالت تاریخی اش آگاه می سازد و به طبقه کارگر راه رهائی همزمان خود و
بشریت را نشان می دهد.
16
·
دلیل ماهیت اوپتیمیستی (مبتنی بر خوش بینی تاریخی) و عمیقا
هومانیستی ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی از این رو ست.
17
·
و لذا می
توان گفت که در کانون فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی، انسان
قرار دارد، البته نه بمعنای فلسفه انسان، بلکه
بمعنای فلسفه ای برای انسان.
18
·
مشخصه
دیگر ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی عبارت است از تعلق آن به پراتیک.
·
·
مراجعه
کنید به دیالک تیک پراتیک و تئوری در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
19
·
تئوری و پراتیک در این
فلسفه، وحدتی نا گسستنی با هم تشکیل می دهند.
20
·
تعلق
ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی به پراتیک، آن
را به وسیله تغییر جهان و راهنمای عمل مبدل می
سازد.
21
·
و لذا می
توان گفت که فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی عمیقا فلسفه
انقلاب است، فلسفه ای است که هدفش تغییر مناسبات اجتماعی موجود و برقراری
مناسبات اجتماعی نوین و شایسته انسانی، یعنی مناسبات سوسیالیستی است.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر