چون بطی
می کند آرام شنا
سیاوش کسرائی
(1305 ـ 1374)
(اصفهان ـ وین)
تاریخی
·
روی
میدان بزرگ
·
تلی از
چشم فراهم گشته است:
·
چشم
لغزان در اشک
·
چشم
غلتان در خون
·
چشم بی
ریشه و بند و پیوند
·
چشم بی
پلک و پناه،
·
تا فرو
بنشیند
·
خشم
فرمانده فاتح از خلق،
·
که
نکردند سری خم پی تسلیم بدو
·
تلی از
چشم کسان ساخته اند
·
عبرت
کوردلان
·
دیده
بانی نگران در ظلمت
·
لاغر و
تب زده و ترس آلود
·
کوچه ها
در دل شب
·
متواری
شده اند
·
و نفس در
سینه
·
شهر آهنگ
شمار قدم سربی شبگردان است
·
راه هر
بانگ به دستی بسته است
·
راه هر
دید به دیواری کور
·
باز و
بگشوده همان چشمانی است
·
که فراهم
شده بر میدانگاه
·
و به
مرداب سیه پوشی، ماه
·
چون بطی
می کند آرام شنا
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر