۱۳۹۲ فروردین ۲۷, سه‌شنبه

سیری در جهان بینی خواجه شیراز (14)

تحلیلی از شین میم شین

·        دوش با من گفت ـ پنهان ـ کاردانی تیز هوش
·        و از شما پنهان نشاید داشت راز می فروش

·        گفت:
·        «آسان گیر بر خود کارها، کز روی طبع
·        سخت می‌گیرد جهان بر مردمان سختکوش!»

·        و آنگهم در داد جامی، کز فروغش بر فلک
زهره در رقص آمد و بربط زنان می‌ گفت:
·        « نوش!»

·        «با دل خونین لب خندان بیاور همچو جام
·        نی گرت زخمی رسد، آیی چو چنگ اندر خروش

·        تا نگردی آشنا ز این پرده رمزی نشنوی
·        گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش

·        گوش کن پند ای پسر و از بهر دنیا غم مخور
·        گفتمت چون در حدیثی، گر توانی داشت هوش

·        در حریم عشق نتوان زد دم از گفت و شنید
·        ز آنکه آن جا جمله اعضاء چشم باید بود و گوش

·        بر بساط نکته دانان خودفروشی شرط نیست
·        یا سخن دانسته گو، ای مرد عاقل، یا خموش»

·        ساقیا می ده که رندی‌ های حافظ فهم کرد
·        آصف صاحب قران جرم بخش عیب پوش

پایان

تلاشی در جهت تحلیل غزل خواجه شیراز

دوش با من گفت ـ پنهان ـ کاردانی تیز هوش
و از شما پنهان نشاید داشت راز می فروش

·        معنی تحت اللفظی بیت:
·        کاردان هوشمندی دیشب رازی را محرمانه با من در میان نهاد.
·        و من بهتر است که راز می فروش را از شما پنهان نکنم.

·        راز و یا سر یکی از مقولات بسیار مهم و اساسی در جهان و جهان بینی فئودالی در سراسر جهان بوده است.
·        ما در تحلیل های دیگر از اشعار سعدی و حافظ تأملات خود را در این زمینه بیان داشته ایم.
·        در جامعه فئودالی کسب و کار اصلی مردم از خرد تا کلان دستیابی به رازی و خرید و فروش رازی است
·        بورژوازی نیز همین مقوله را بسان دیگر ترهات از فئودالیسم به عاریه گرفته است.
·        یکی از دلایل سوبژکتیف شکنجه بربرمنشانه ی مظنونین نیز  دستیابی به رازی از رازها ست.

1
دوش با من گفت ـ پنهان ـ کاردانی تیز هوش
و از شما پنهان نشاید داشت راز می فروش

·        کاردان تیزهوش رازدار حافظ، کمافی السابق، می فروشی است که راز مگوی خود را محرمانه و در گوشی به اطلاع خواجه شیراز می رساند.
·        حافظ اما فاتحه بلندی بر سریت راز می خواند و آن را با همه از خرد و کلان در میان می گذارد.
·        چون از سریت راز کذائی چه باقی می ماند، اگر به قول خود خواجه از آن «محفل ها بسازند؟»

2
·        حافظ به این حقیقت امر وقوف دارد.
·        دم زدن او از سریت رهنمود می فروش، بیشتر برای گرم کردن بازار اشاعه ایدئولوژی خویش است.


گفت:
«آسان گیر بر خود کارها، کز روی طبع
سخت می‌ گیرد جهان بر مردمان سختکوش!»

·        معنی تحت اللفظی بیت:
·        گفت:
·        «سخت نگیر.
·        اگر سخت بگیری جهان هم طبیعتا بر تو سخت خواهد گرفت.»

1

·        رهنمود اول می فروش کاردان و رازدان و تیزهوش سخت نگرفتن کارها ست.

·        اما منظور از این مفهوم چیست؟

·        شاید منظور خواجه بی خیالی و بی اعتنائی به رخدادها باشد.
·        شاید منظور خواجه «هر چه پیش آید، خوش آید!» باشد.

2
«آسان گیر بر خود کارها، کز روی طبع
سخت می‌ گیرد جهان بر مردمان سختکوش!»

·        استدلال خواجه اما قابل تأمل است:
·        بزعم خواجه، جهان طبیعتا بر کسانی که بی خیال نیستند، سخت می گیرد.

·        این دلیل خواجه اما به چه معنی است؟
3

·        برای درک دلیل خواجه بهتر است، دیالک تیک هائی را کشف کنیم که خواجه در این بیت توسعه داده است:
·        جهان بر مردمان سختکوش سخت می گیرد.

·        خواجه در این بیت، از سوئی دیالک تیک سوبژکت (فاعل) ـ اوبژکت (مفعول) را به شکل دیالک تیک انسان و کارها بسط و تعمیم می دهد.
·        ضمنا به انسان فاعل (سوبژکت، کوشا) رهنمود بی خیالی و سهل انگاری می دهد.

4

·        خواجه بدین طریق مخالفت خود را با سختکوشی، پیگیری و جدیت اعلام می دارد.
·        این بدان معنی است که خواجه با رادیکالیته (دست بردن به ریشه) میانه خوبی ندارد.

5

·        خواجه از سوی دیگر، همان دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت را به شکل دیالک تیک جهان و انسان بسط و تعمیم می دهد:
·        جهان ـ به مثابه سوبژکت ـ بر مردمان سختکوش ـ به مثابه اوبژکت ـ سخت می گیرد.

·        این اما به چه معنی است؟

6

·        این بدان معنی است که خواجه منکر فاعلیت (سوبژکتیویته) انسانی است.
·        این بدان معنی است که خواجه دیالک تیک انسان و جهان را وارونه می کند.

·        واقعیت این است که سازنده جامعه و جهان (تاریخ) انسان است.
·        سوبژکت تاریخ (جامعه و جهان) انسان است.
·        در قاموس خواجه  اما انسان به درجه اوبژکت (مفعول، اشیاء) تنزل می یابد.
·        آن سان که جهان به مثابه سوبژکت به انسان سختکوش سخت می گیرد و به ساز بی خیالان سهل انگار می رقصد.

·        وقتی از خردستیزی (ایراسیونالیسم) خواجه سخن می رود، منظور همین وارونه سازی ها، وارونه اندیشی ها و وارونه نمائی ها ست.

7

·        اتفاقا طبیعت فقط و فقط در مقابل انسان های سختکوش قاطع و پیگیر عقب می نشیند و نه در مقابل بی خیالان سهل انگار.
·        از این رو ست که می توان از دیالک تیک انسان و طبیعت، انسان و جامعه و جهان سخن گفت.
·        اختیار و آزادی انسان ها ـ بر خلاف تصور خواجه ـ به میزان شناخت انسان از طبیعت است.
·        این انسان است که به مثابه سوبژکت (فاعل) طبیعت را به مثابه اوبژکت (مفعول، شیئی، موضوع کار) وجب به وجب تسخیر می کند، دگرگون می سازد و تحت فرمان خویش در می آورد.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر