۱۳۹۲ اردیبهشت ۸, یکشنبه

سیری در تراژدی مهره سرخ (20)

شین میم شین

قامت کشیده ـ سرکش و سوزان ـ
چون آخرین برآمد کاهیده، شمع شب
سهراب ـ پر توان ـ
دارد سخن به لب:

·        معنی تحت اللفظی:
·        شمع شب آخرین شعله بلندش را ـ سرکش و سوزان ـ بر افراخته و سهراب توانمندانه به سخن ادامه می دهد.

·        واژه «کاهیده»، احتمالا به معنی کاهش یافته است و از واژه های خود سیاوش باید باشد.

·        او در این بند شعر از پایان شب گزارش می دهد:
·        شب به شمعی تشبیه می شود که قبل از خاموشی نهائی و قطعی،  شعله بلند واپسینش را بسان پرچمی بر می افرازد.

·        تشبیه شب به شمع شاید برای اولین بار صورت می گیرد و از تخیل غنی سیاوش حکایت دارد، ولی نه فقط از تخیل ناب او، بلکه علاوه بر آن و قبل از آن، از شناخت استه تیکی ـ تئوریکی (زیبائی شناسی ـ نظری) او نیز.

·        چرا و به چه دلیل ما به این نتیجه می رسیم؟

1
قامت کشیده ـ سرکش و سوزان ـ
چون آخرین برآمد کاهیده، شمع شب

·        بنظر ما سیاوش در این بند شعر تریاد (تثلیث) تز ـ آنتی تز ـ سنتز هگلی را به شکل تریاد شب ـ شمع ـ روز بسط و تعمیم می دهد.


·        اگر اشتباه نکنیم، ژرژ پولیتسر ـ فیلسوف شهید پرولتاریا ـ تریاد هگلی را به شکل تریاد تخم مرغ ـ نطفه در درون آن ـ جوجه بسط و تعمیم می دهد.

·        نطفه آنتی تز تخم مرغ به مثابه تز است.
·        میان نطفه و تخم مرغ رابطه دیالک تیکی تز و آنتی تز برقرار است.
·        آندو در وحدت و «مبارزه» با هم اند.

·        نتیجه این «مبارزه»، نفی دیالک تیکی نطفه و تخم مرغ و تشکیل جوجه است که سنتز نامیده می شود.
·        در پرتو این تریاد می توان به درک منظور سیاوش نایل آمد:

2
قامت کشیده ـ سرکش و سوزان ـ
چون آخرین برآمد کاهیده، شمع شب

·        در قاموس سیاوش، روز بسان نطفه در بطن شب در کار و  پیکار است.
·        ستیز بی امان شمع بر ضد شب در طول شب، همان مبارزه آنتی تز هگلی با تز است.
·        تز ـ بظاهر ـ قوی تر از آنتی تز است، بسان ظلمت قیرگون شب که قوی تر از شعله شمع است.
·        اما علیرغم این قدر قدرتی نمودین شب و هیچ واره نمائی شمع، غلبه نهائی با آنتی تز (شمع) است.
·        شمع با شعله بظاهر بی رمقش، دامن شب را وجب به وجب به آتش می کشد و در این روند ستیز با شب و نفی نهائی شب، خود را نیز نفی می کند.
·        به زبان شعرای کلاسیک، خود را فدا می کند.

3
قامت کشیده ـ سرکش و سوزان ـ
چون آخرین برآمد کاهیده، شمع شب

·        به همین دلیل است که واپسین شعله شمع، تیر خلاص بر شقیه شب آتشگرفته است و در عین حال مرگ خود شمع شب ستیز نیز است.
·        آنتی تز در ستیز با تز، نه تنها تز را نفی دیالک تیکی می کند، بلکه خود را نیز به مثابه آنتی تز (به مثابه نطفه در درون تخم مرغ و به مثابه شمع در بطن شب) نفی می کند.
·        در اثر این نفی تز و آنتی تز، جوجه تولد می یابد که نه نطفه است و نه تخم مرغ، که هم نطفه است و هم تخم مرغ.
·        در اثر نفی شب و شمع، روز تولد می یابد.
·        روز به مثابه سنتز ستیز آنتی تز با تز!
·        روز به مثابه نتیجه ستیز شمع با شب.

·        وقتی ما از تفکر دیالک تیکی ستایش انگیز سیاوش سخن می رانیم، به همین دلیل است.
·        سیاوش با همه فرق دارد.

4
«انگار تا که من برسیدم
وارونه شد جهان
ناراستی پدید
پیوندها نهان
·        معنی تحت اللفظی:
·        انگار با رسیدن من، جهان وارونه شد و نتیجتا پیوندها محو شدند و ناراستی آشکار گشت.

·        این تصور سهراب مجروح است:
·        سهراب فاجعه را ایراسیونالیزه می کند، یعنی با توسل به پندار باطل توضیح می دهد:
·        او بر آن است که با رسیدنش جهان وارونه گشته و همین وارونگی جهان سبب شده که عدم صداقت بر تخت نشیند و پیوندها کشف نگردد.

·        منظور سهراب از این گفتار چیست؟

·        سهراب منظور خود را در ادامه این بند شعر، بیشتر توضیح می دهد:

5
پور و پدر برابر هم تیغ می کشند
اما
پائی نه در میان
دستی نه پیشگیر

·        معنی تحت اللفظی:
·        پدر و پسر بر ضد هم می جنگند و همه می بینند و ضمنا از همه چیز خبر دارند.
·        اما نه کسی پائی جلو می گذارد که مانع این جنگ پدر با پسر شود و نه کسی دستی به قصد پیشگیری از این فاجعه دراز می کند.

·        سهراب با این شیوه استدلال، دیالک تیک داخلی ـ خارجی را به شکل دیالک تیک واره هیچ و همه چیز بسط و تعمیم می دهد:
·        یعنی خود و پدر خود را به آب زمزم می شوید و تبرئه می کند و همه تقصیرات را به گردن غیر می اندازد.
·        انگار خود و پدرش نه انسان های اندیشنده، بلکه اشیاء بی شعورند، نه سوبژکت عمل، بلکه اوبژکت عمل اند، نه فاعل، بلکه مفعول اند.

6

·        ما این شیوه استدلال متافیزیکی را خارجی سازی می نامیم.

·        این شیوه استدلال سهراب ـ در بهترین حالت ـ به معنی وارونه سازی دیالک تیک داخلی و خارجی است.
·        چون در دیالک تیک داخلی و خارجی همیشه نقش تعیین کننده از آن داخلی است.

7

·        امروزه و چه بسا از دیرباز همین شیوه استدلال را هم  سلطنت طلب ها با سرسختی و سماجت تمام بکار می برند و هم سر تنت طلب ها.
·        بدین طریق سرنگونی سلطنت در ایران و روی کار آمدن عجوزه های عهد عتیق، به گردن امریکا ـ یعنی نزدیک ترین تکیه گاه دربار ـ انداخته می شود، یعنی به گردن قطب خارجی دیالک تیک داخلی ـ خارجی انداخته می شود و خود و طبقات ارتجاعی و ضد انقلابی درونی، یعنی عامل داخلی به آب زمزم شسته می شود.
·        تراژدی سلطنت طلبیسم اما این است که کعبه ای جز کاخ سفید نمی شناسد.

8

·        سرتنت طلب ها هم شکست سوسیالیسم واقعا موجود را به گردن امپریالیسم می اندازند و گوربه چف و لاشخورهای همدست او را خائنین مزدور در آب نمک خفته آن می دانند.
·        بدین طریق نقش مخرب قطب داخلی در دیالک تیک داخلی ـ خارجی به باد فراموشی مطلق سپرده می شود.
·        و درست به دلیل همین وارونه سازی دیالک تیک داخلی ـ  خارجی، چند و چون رهایش اجتماعی به معمائی لاینحل بدل می شود و برای حضرات همان نقشی باقی می ماند که برای سگ های علاف کنار جاده ها باقی مانده است:
·        ول گشتن و بر هر رهگذر سواره و پیاده پارس کردن.

9
یک لب به مهربانی و پیوند باز، نه
از پشت سال ها
دوری و انتظار
آن دم که پا گرفته یکی شعله تا بدان
از ره رسیده را
با چشم دل ببینی و بشناسی
در پرده های مه نفسی کارساز، نه

·        معنی تحت اللفظی:
·        حتی لبی به مهربانی باز نشد تا به پیوند فی مابین اشاره کند.
·        پس از سال ها دوری و انتظار ـ در لحظه ای که باید از راه رسیده را در پرتو شعله ای به چشم دل ببینی و بشناسی ـ نفسی کارساز در پرده های مه یافت نمی شود.

·        سهراب اکنون به جای انتقاد از خود و پدر خود، به جای انتقاد از قطب داخلی، قطب خارجی را ناتورالیزه و ایراسیونالیزه می کند:
·        دست قوای موهومی توان بینش و شناخت را از پور و پدر سلب می کند.

·        بدین طریق در قاموس سهراب، قطب خارجی در دیالک تیک داخلی ـ خارجی به دو بخش تقسیم می شود:

الف
·        بخش اجتماعی و بشری در هیئت دشمنان  

ب

·        بخش ماورای اجتماعی و طبیعی در هیئت قوای موهوم و ایراسیونال.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر