عمر خیام
(427 ـ
510) (1048 ـ 1131)
تحلیلی
از شین میم شین
تحلیل رباعی چهلم
گر شاخ
بقا ز بیخ بختت رسته است
ور بر تن
تو، عمر لباسی چست است
در خیمه
تن که سایبانی است تو را
هان،
تکیه مکن که چارمیخش سست است
·
معنی تحت
اللفظی بیت:
·
اگر درخت
بقای تو از ریشه سعادت و بخت رسته باشد و اگر عمر تو جامه بی خلل جاودانی بر
اندامت باشد، در خیمه گاه تن که سایه بانی برای تو ست، به جائی تکیه مکن.
·
برای
اینکه چارمیخ این خیمه، سست است.
گر شاخ
بقا ز بیخ بختت رسته است
·
خیام در
این مصراع رباعی بطرز رادیکالی وارد میدان استدلال می شود.
·
او فرض
را بر این می گذارد که درخت بقای مخاطب از ریشه ی بختیاری رسته باشد.
·
این را
می توان حد اعلی بختیاری و سعادت کسی محسوب داشت.
·
این را
می توان بختیاری مطلق فرض کرد.
ور بر تن
تو، عمر لباسی چست است
·
خیام در
مصراع دیگر مطلق دیگری را وارد استدلال خویش می سازد:
·
عمر
مخاطب را جامه پاره ناشدنی و خلل ناپذیر فرض می کند.
·
بدین
طریق در عالم فرض، خصلت دیالک تیکی هستی مخاطب کنار نهاده می شود.
·
یعنی
مخاطب بختیار مطلق و نامیرا فرض می شود.
·
در فرض
مناقشه جایز نیست.
در خیمه
تن که سایبانی است تو را
·
خیام در
این مصراع رباعی فرض دیگری را ـ صوفیانه ـ وارد استدلال خویش می سازد:
·
باور
نکردنی است، ولی واقعیت دارد.
·
عالم بی
چون و چرای علوم طبیعی از خیمه تن سخن می گوید.
·
بسان مولانای
خردستیز هنوز تولد نیافته، که از قفس تن سخن می گوید.
·
خیام
بدین طریق دیالک تیک تن و جان (جسم و روح) را به شکل دیالک تیک فرم و محتوا بسط و
تعمیم می دهد.
·
اندام و
ارگانیسم انسانی را در تضاد مطلق با علوم طبیعی و ماتریالیسم، قالب و فرم و چادری
برای روح تلقی می کند، بی آنکه از آن نام ببرد.
·
خیمه تن در
این مصراع رباعی ضمنا به مثابه سایه بان روح فرض می شود.
·
خیام به
حریف بخت برگشته، آوانس پشت سر آوانس می دهد.
·
انگار از
کیسه باز خلیفه می بخشد.
·
ولی عملا
همه راه های فرار را به روی او می بندد.
·
چون همه
این فرضیات، جزو اعتقادات حریف ایدئالیست و دگراندیش خیام اند.
·
کردوکار
خیام در مباحثه به کردوکار سلاطین بی رحم در بذل و بخشش می ماند که برای قدردانی
از کسی، دستور پر کردن کام او از طلا و جواهرات را صادر می کنند تا ضمنا وسایل کفن
و دفنش را هم فراهم آورند.
هان،
تکیه مکن که چارمیخش سست است
·
این ضربه
استدلالی نهائی و مرگبار خیام است.
·
او همه
اعتقادات حریف را در عالم فرض می پذیرد تا به ضربه ای او را زمین زند و «ناک اوت» کند:
·
علیرغم
بختیاری ریشه ای و رادیکال، علیرغم نامیرائی به جائی تکیه مزن که چارمیخ چادر
زندگی سست است و به تکیه مختصری فرو می پاشد.
1
·
در این رباعی
خیام، تئوری اجتماعی او تبیین می یابد، تئوری اجتماعی ئی که بر تحقیر روند زندگی،
یعنی بر تحقیر عمر مبتنی است.
·
تحقیر روند
زندگی به ازای تجلیل از لحظه ای از آن.
·
تحقیر
عمر به ازای تجلیل از دم.
2
·
خیام از
سوئی کمترین اعتنائی به دیالک تیک ناگسستنی جزء و کل، لحظه و روند، دم و عمر نمی
کند و از سوی دیگر به جای نجات راسیونالیستی و معقول کل (روند و عمر) مخاطب خود را
به چاهی هول رهنمون می شود.
·
یعنی او
را به دنبال نخود سیاه نجات جزء (لحظه، دم) می فرستد، جزئی (لحظه ای، دمی) که در خارج
از داربست دیالک تیک جزء و کل، لحظه و روند، دم و عمر نمی تواند وجود داشته باشد.
3
·
این
کردوکار ایدئولوژیکی خیام به همان میزان ایراسیونالیستی (خردستیزانه) است که
کردوکار اهل تصوف و عرفان.
·
دیری است
که همه فلاسفه بورژوازی واپسین و معاصر در بربریت مدرن، همین تئوری اجتماعی مطلقا
باطل و پا در هوای خیام را هم نمایندگی می کنند و هم به هزار و یک ترفند تبلیغ و ترویج
و حتی تدریس می کنند و نان شان حسابی در روغن است.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر