۱۳۹۲ فروردین ۲۸, چهارشنبه

استه تیک (زیبائی شناسی) (16) (بخش آخر)

اثری از محمود ستم اوف
مجسمه ساز جوان جمهوری آذربایجان
  
پروفسور دکتر ویلهلم گیروس
برگردان شین میم شین

استه تیک مارکسیستی ـ لنینیستی
فریدریش انگلس (1820 ـ 1894)
کارل مارکس (1818 ـ 1883)

استه تیک مارکسیستی ـ لنینیستی
ادامه

1

·        مارکسیسم ـ لنینیسم بر آن است که اولا معیار ارزشی استه تیکی بنا بر فونکسیون آن در روند زندگی اجتماعی تعیین و تعریف می شود و نسبت به حوزه های دیگر مثلا اتیک (اخلاق)، مفیدیت، حقیقت و غیره مرزبندی می شود و یا به آنها پیوند می خورد.

·        مراجعه کنید به اتیک (اخلاق، حقیقت) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری.

2

·        مارکسیسم ـ لنینیسم ضمنا بر آن است که معیار ارزشی استه تیکی فاقد خصلت مطلق است.

3

·        مارکسیسم ـ لنینیسم بر آن است که معیار ارزشی استه تیکی عرضه کننده ی معیارهای مطلق نیست، بلکه در رابطه است با درجه توسعه تاریخی ی دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت.

·        مراجعه کنید به دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت در مجله هفته، تارنمای دایرة المعارف روشنگری

4

·        آن سان که مفهوم «زیبائی عینی»  برای هر دوران توسعه تاریخی، حاوی معیارهای خاص خویش است.

·        مراجعه کنید به دوران (عصر) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری.

مهمترین «موضوع» فعالیت استه تیکی انسان

1

·        مهمترین «موضوع» فعالیت استه تیکی انسان، اولا خود انسان است.

2
·        ثانیا روان انسان است.
3
·        ثالثا ذکاوت و هوش انسان است.  

4
·        رابعا اخلاقمندی انسان است.
5

·        خامسا مجموعه مظاهر زندگی انسان و روابط زندگی انسان است.  

·        قانون مارکسیستی «اعمال معیار ذاتی خویش به اشیاء»، بویژه در این مورد، یعنی در مورد خود انسان، مصداق پیدا می کند.

·        این بدان معنی است که انسان، خود را بنا بر قوانین زیبائی فرم می دهد.

1

·        معیار ذاتی انسان، ماهیت نوعی او را تشکیل می دهد.

2

·        بر پایه همین معیار است که انسان میان خود و دیگر موجودات زنده مرزبندی می کند.


·        توسعه و تکامل ماهیت نوعی انسان، یعنی شکوفاسازی آزادانه کلیه ظرفیت های فرد و جامعه.

4

·        توسعه و تکامل ماهیت نوعی انسان، یعنی سوبژکت گشتن انسان.

5
·        معیار «زیبائی» انسان همین است.

6

·        این درک، در جامعه سوسیالیستی به عالی ترین اصل عمل بدل می گردد.

7

·        برای اینکه طبقه کارگر ـ به مثابه قدرت حاکمه و تعیین کننده ـ خود طبقه ای مولد است و شکوفاسازی آزادانه کلیه ظرفیت های تولیدی با منافع عینی آن (طبقه کارگر) انطباق دارد.

8

·        انسان اجتماعی در هنرهای تجسمی، زندگی نوعی خویش را به موضوع (اوبژکت) تصورات خود بدل می سازد تا در تلاش (بازی) آزادانه ی قوه آزادسازی، اولا امکان واقعیت بخشیدن به خویشتن خویش ـ به مثابه موجود نوعی ـ را فرم دهدف ثانیا امکان واقعیت بخشیدن به خویشتن خویش ـ به مثابه موجود نوعی ـ را بلحاظ نظری و تجسمی مورد تأمل قرار دهد.

·        البته در فرمی که واقعیت احساس (حسیت) عملی سوبژکتیف انسانی عرضه می کند.

9

·        ارزیابی دورنمای توسعه  و پایگاه جهان بینانه، پایگاهی که از آن، مجموعه حوادث و مواضع سوبژکت انسانی به دیده می گذرد، هم در فرمدهی استه تیکی به خود جهان و هم در تصور و تصویر تجسمی روابط انسانی با جهان، نقش تعیین کننده بازی می کنند.

·        (اهمیت تعیین کننده پایگاه طبقاتی و جهان بینی هنرمندان همین جا ست. مترجم)

10

·        رابطه استه تیکی با جهان، به همین دلیل، همیشه بطور تاریخی تعیین می شود و بوسیله منافع گروه ها و طبقات اجتماعی مربوطه مشروط می گردد.

11

·        ارزیابی ارزشی استه تیکی چیزها، پدیده ها و سیستم ها، یعنی تعیین اینکه چه چیزی «زشت» و یا «زیبا» ست، فرمی از جانبداری را نمودار می سازد، فرمی که در آن افراد و طبقات اجتماعی، موضع تأییدی و یا تکذیبی (موضع موافق و یا مخالف) خود را نسبت به چیزها، پدیده ها و سیستم های معین بر زبان می رانند.
12

·        هنرهای تجسمی (رقص و شعر و موسیقی و نقاشی و غیره)  ـ به مثابه فرم های مختلف فعالیت استه تیکی  ـ نمی توانند در هیچکدام از نکات بلحاظ عینی، قانونمند فوق الذکر استثناء باشند.
·        فرق هم نمی کند که موضوع آنها طبیعت باشد و یا جامعه و سیاست و عشق و غیره باشد.

·        مراجعه کنید به تئوری هنر در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر