شین میم شین
(گلستان سعدی. دیباچه)
گل خوشبوی، در حمام روزی
رسید از دست مخدومی به دستم
بدو گفتم که مشکی یا عبیری
که از بوی دلاویز تو مستم
بگفتا:
«من گل نا چیز بودم
ولیکن مدتی با گل نشستم
کمال همنشین در من اثر کرد
و گرنه من همان خاکم که هستم.»
• معنی تحت اللفظی :(گلستان سعدی. دیباچه)
گل خوشبوی، در حمام روزی
رسید از دست مخدومی به دستم
بدو گفتم که مشکی یا عبیری
که از بوی دلاویز تو مستم
بگفتا:
«من گل نا چیز بودم
ولیکن مدتی با گل نشستم
کمال همنشین در من اثر کرد
و گرنه من همان خاکم که هستم.»
• روزی در حمام، خدمتکاری گلی (آمیزه خاک و آب)
خوشبوئی به دستم داد.
• از گل پرسیدم:
• «مشکی و یا عبیری؟
• برای اینکه بوی دلاویز تو مستم می سازد.»
• گل در جواب سؤالم گفت:
• «من قبلا گل ناچیزی بودم.
• ولی مدتی همنشین گل شدم.
• کمال همنشین در من اثر کرد.
• وگرنه من همان خاکم که بوده ام.»
• این یکی از معروف ترین اشعار سعدی است که در کتب درسی هم وجود داشته است.
• در این شعر اما هم طرز تفکر سعدی تبلور یافته و هم ایدئولوژی او.
• از این رو تحلیل همه جانبه آن ضرورت مبرم دارد:
1
• سعدی در این شعر، به مقایسه خود با دربار و شخص شخیص سعدبن زنگی می پردازد.
• او برای به اوج رساندن چاپلوسی، دیالک تیک فراز و فرود را، به شکل دیالک تیک عالی و پست به قول فلاسفه فاشیسم و طرفداران تئوری نخبگان، دیالک تیک ابربشر و آشغالبشر و نهایتا به شکل دیالک تیک گل و گل را، دیالک تیک خاک بی ارزش و پست و گل معطر و خوشبو بسط و تعمیم می دهد و ضمنا بطور مسکوت، نقش تعیین کننده را از آن فراز (عالی، ابربشر، گل) می داند.
2
• سعدی و بعدها حافظ، تاریخیت تشکیل و دوام دیالک تیک فراز و فرود را آگاهانه و یا نا خودآگاه انکار می کنند.
• بنظر آنها، میان فراز و فرود، مثلا گل و گل تفاوت ماهوی وجود دارد و دیوار قطور نفوذ ناپذیری آندو را از هم جدا می کند و تبدیل آندو به یکدیگر و تساوی آغازین و ماهوی و نهائی آنهارا انکار می کنند.
• بزعم آنها فراز و فرود، عالی و پست، گل و گل بطور مادر زادی، جبلی، لدنی، فطری و موروثی چنین بوده اند و همیشه همان بوده اند و خواهند بود.
3
بگفتا:
«من گل نا چیز بودم
ولیکن مدتی با گل نشستم
کمال همنشین در من اثر کرد
و گرنه من همان خاکم که هستم.»
• از گل پرسیدم:
• «مشکی و یا عبیری؟
• برای اینکه بوی دلاویز تو مستم می سازد.»
• گل در جواب سؤالم گفت:
• «من قبلا گل ناچیزی بودم.
• ولی مدتی همنشین گل شدم.
• کمال همنشین در من اثر کرد.
• وگرنه من همان خاکم که بوده ام.»
• این یکی از معروف ترین اشعار سعدی است که در کتب درسی هم وجود داشته است.
• در این شعر اما هم طرز تفکر سعدی تبلور یافته و هم ایدئولوژی او.
• از این رو تحلیل همه جانبه آن ضرورت مبرم دارد:
1
• سعدی در این شعر، به مقایسه خود با دربار و شخص شخیص سعدبن زنگی می پردازد.
• او برای به اوج رساندن چاپلوسی، دیالک تیک فراز و فرود را، به شکل دیالک تیک عالی و پست به قول فلاسفه فاشیسم و طرفداران تئوری نخبگان، دیالک تیک ابربشر و آشغالبشر و نهایتا به شکل دیالک تیک گل و گل را، دیالک تیک خاک بی ارزش و پست و گل معطر و خوشبو بسط و تعمیم می دهد و ضمنا بطور مسکوت، نقش تعیین کننده را از آن فراز (عالی، ابربشر، گل) می داند.
2
• سعدی و بعدها حافظ، تاریخیت تشکیل و دوام دیالک تیک فراز و فرود را آگاهانه و یا نا خودآگاه انکار می کنند.
• بنظر آنها، میان فراز و فرود، مثلا گل و گل تفاوت ماهوی وجود دارد و دیوار قطور نفوذ ناپذیری آندو را از هم جدا می کند و تبدیل آندو به یکدیگر و تساوی آغازین و ماهوی و نهائی آنهارا انکار می کنند.
• بزعم آنها فراز و فرود، عالی و پست، گل و گل بطور مادر زادی، جبلی، لدنی، فطری و موروثی چنین بوده اند و همیشه همان بوده اند و خواهند بود.
3
بگفتا:
«من گل نا چیز بودم
ولیکن مدتی با گل نشستم
کمال همنشین در من اثر کرد
و گرنه من همان خاکم که هستم.»
• تنها راهی که برای فرود باقی می ماند، همنشینی با
فراز و تأثیرپذیری از کمال فراز و خوشبو گشتن نمودین و ظاهری است.
• بدین ترتیب، با دور افتادن از فراز و قطع همنشینی، فاتحه ای هم بر خوشبوئی خوانده می شود و گل خوشبو به نمود و ظاهر قبلی برمی گردد و همان خاک بی بو و بی خاصیت و پست می گردد.
4
• سعدی در این شعر، البته در واقع فروتنی کشکی از خود نشان می دهد و خرد و دانش و فضایل بی نظیر خود را نتیجه همنشینی آباء و اجدادی خود با درباریان می داند.
• البته هم خود سعدی و هم درباریان خنگ و خرفت می دانند که قضیه از قراری دیگر است.
5
• سعدی و بعدها حافظ اما ضمنا زهر ایدئولوژیکی خود را در کپسول این فروتنی کشکی فروشی بسته بندی می کنند و به خورد جمعیت زحمتکش کشور می دهند.
• تا آنها به پستی خدا دادی و جبلی خود ایمان بیاورند و گرده خویش داوطلبانه به یوغ سنگین طبقه حاکمه دهند.
6
• بدین طریق است که وقتی فرود ـ در هیئت پرولتاریا ـ فراز ـ در هیئت تزار ـ با به زیر می کشد و حاکمیت توده های کارگر و دهقان را برقرار می سازد، از فاجعه تاریخی و بلای آسمانی سخن می رود.
• طبقه حاکمه اصلا به یاد نمی آورد که جامعه طبقاتی عمری دو هزارساله دارد و دهها هزار سال قبل از آن، بشریت در برابری بسر برده است.
• تاریخیت چیزها در هستی عینی، مطلق است.
• برای اینکه حرکت و تغییر هر چیز از ذره تا کهکشان، مطلق است.
• چیزی همیشه همان و همه جا همان وجود ندارد.
• لایتغیر، قانون تغییر است و لاغیر.
7
• سعدی همیشه برای اثبات تئوری های اجتماعی درست و نادرست خویش، از طبیعت و چیزهای طبیعی سوء استفاده به عمل می آورد.
• گل و گل هر دو از عناصر شیمیائی واحد و یکسانی تشکیل می یابند، فراز و فرود هم فرق ماهوی با هم ندارند.
• فرق گل و گل در ساختار ترکیب عناصر شیمیائی است.
• فرق فراز و فرود، طبقه حاکمه و توده هم در ساختار اجتماعی ـ اقتصادی جامعه بشری است.
• با تغییر ساختار جامعه (مناسبات تولیدی) دیده می شود که از تفاوت ماهوی میان طبقه حاکمه و توده خبری نبوده است.
• این حقیقت امر مارکسیستی ـ لنینیستی هم در طول تاریخ در روند تحولات فرماسیونی جامعه بشری اثبات شده، یعنی در تعویض طبقه حاکمه برده دار با فئودال و هم در تعویض طبقه حاکمه فئودال با بورژوازی و هم در تعویض طبقه حاکمه سرمایه دار با پرولتاریا در انقلاب کمون پاریس و انقلاب اکتبر و غیره.
ادامه دارد
• بدین ترتیب، با دور افتادن از فراز و قطع همنشینی، فاتحه ای هم بر خوشبوئی خوانده می شود و گل خوشبو به نمود و ظاهر قبلی برمی گردد و همان خاک بی بو و بی خاصیت و پست می گردد.
4
• سعدی در این شعر، البته در واقع فروتنی کشکی از خود نشان می دهد و خرد و دانش و فضایل بی نظیر خود را نتیجه همنشینی آباء و اجدادی خود با درباریان می داند.
• البته هم خود سعدی و هم درباریان خنگ و خرفت می دانند که قضیه از قراری دیگر است.
5
• سعدی و بعدها حافظ اما ضمنا زهر ایدئولوژیکی خود را در کپسول این فروتنی کشکی فروشی بسته بندی می کنند و به خورد جمعیت زحمتکش کشور می دهند.
• تا آنها به پستی خدا دادی و جبلی خود ایمان بیاورند و گرده خویش داوطلبانه به یوغ سنگین طبقه حاکمه دهند.
6
• بدین طریق است که وقتی فرود ـ در هیئت پرولتاریا ـ فراز ـ در هیئت تزار ـ با به زیر می کشد و حاکمیت توده های کارگر و دهقان را برقرار می سازد، از فاجعه تاریخی و بلای آسمانی سخن می رود.
• طبقه حاکمه اصلا به یاد نمی آورد که جامعه طبقاتی عمری دو هزارساله دارد و دهها هزار سال قبل از آن، بشریت در برابری بسر برده است.
• تاریخیت چیزها در هستی عینی، مطلق است.
• برای اینکه حرکت و تغییر هر چیز از ذره تا کهکشان، مطلق است.
• چیزی همیشه همان و همه جا همان وجود ندارد.
• لایتغیر، قانون تغییر است و لاغیر.
7
• سعدی همیشه برای اثبات تئوری های اجتماعی درست و نادرست خویش، از طبیعت و چیزهای طبیعی سوء استفاده به عمل می آورد.
• گل و گل هر دو از عناصر شیمیائی واحد و یکسانی تشکیل می یابند، فراز و فرود هم فرق ماهوی با هم ندارند.
• فرق گل و گل در ساختار ترکیب عناصر شیمیائی است.
• فرق فراز و فرود، طبقه حاکمه و توده هم در ساختار اجتماعی ـ اقتصادی جامعه بشری است.
• با تغییر ساختار جامعه (مناسبات تولیدی) دیده می شود که از تفاوت ماهوی میان طبقه حاکمه و توده خبری نبوده است.
• این حقیقت امر مارکسیستی ـ لنینیستی هم در طول تاریخ در روند تحولات فرماسیونی جامعه بشری اثبات شده، یعنی در تعویض طبقه حاکمه برده دار با فئودال و هم در تعویض طبقه حاکمه فئودال با بورژوازی و هم در تعویض طبقه حاکمه سرمایه دار با پرولتاریا در انقلاب کمون پاریس و انقلاب اکتبر و غیره.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر