سعدی
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 15 ـ 22. )
تحمل کند، هر که
را عقل هست
نه عقلی، که
خشمش کند زیر دست.
شین میم شین
·
همانطور
که گفتیم، به نظرسعدی، تنظیم دیالک تیک خشم و تحمل از گردنه دیالک تیک غریزه و عقل می گذرد.
·
در قاموس سعدی، عقل باید در دیالک تیک غریزه و عقل نقش
تعیین کننده را ایفا کند، تا غریزه دست بالا نگیرد، عقل را اسیر و مغلوب خود نسازد
و افسار انسان را به دست خشم نسپارد.
·
خردگرائی پراگماتیستی و ناپیگیر سعدی در این حکم، خودنمائی می کند.
·
چرا ما از خردگرائی پراگماتیستی و ناپیگیر سعدی سخن می
گوییم؟
·
دلیلش
این است که سعدی در هر باب بوستان و گلستان، بسته به محتوا و موضوع باب مربوطه،
اقامه دلیل و استدلال می کند.
·
در باب «قناعت»
ـ به عنوان مثال ـ راه حل همه معضلات بزرگ
و کوچک جامعه را در قناعت پیشگی می داند و در باب «تربیت»، قناعت و عدل و رضا و
تواضع و غیره بکلی فراموش می شوند و همه چیز در وابستگی به تربیت تعیین می شود.
·
خردگرائی هرچند پراگماتیستی و ناپیگیر سعدی یکی از تفاوت
های اصلی او با حافظ است.
·
حافظ، برعکس
سعدی، خردستیزی علنی، عریان و تمام عیار است.
·
خردستیزی (ایراسیونالیسم) دین و
آئین حافظ است:
حافظ
ز باده هیچت اگر
نیست، این نه بس، که تو را
دمی ز وسوسه عقل،
بی خبر دارد؟
·
معنی تحت
اللفظی بیت:
·
باده هیچ
سودی هم برای تو نداشته باشد، آیا همین که تو را از وسوسه عقل بی خبر نگه می دارد،
کافی نیست؟
·
این
تئوری حافظ به چه معنی است؟
·
این بدان
معنی است که هر چیز و هر کس که تو را از وسوسه عقل مصون نگه دارد، مثبت و ستایش
انگیز است.
·
انتخاب اصطلاح
من درآوردی «وسوسه عقل» از سوی حافظ، نه تصادفی و بدون تأمل، بلکه اگاهانه و عمدی
است.
·
حافظ با
تردستی عوامفریبی خردستیز، عقل را تا درجه ابلیس تنزل می دهد و تحقیر می کند.
·
چون خواننده
و شنونده شعر با شنیدن اصطلاح «وسوسه عقل»، بی اختیار به یاد اصطلاح از دیرباز
رایج «وسوسه نفس» (ابلیس درونی) و «وسوسه
شیاطین» نامرئی برونی می افتد و عقل را با ابلیس از هر نوع برابر می انگارد.
·
این اگر
خردستیزی و تبلیغ و اشاعه خردستیزی نیست، پس چیست؟
·
این اگر تحقیر
لومپن مآبانه عقل رهنما و رهائی بخش نیست، پس چیست؟
حافظ
حریم عشق را
درگه، بسی بالاتر از عقل است
کسی آن آستان
بوسد، که جان در آستین دارد
·
معنی تحت
اللفظی بیت:
·
درگاه حریم
عشق، بمراتب بالاتر از درگاه عقل است.
·
کسی می
تواند بوسه بر آستان عشق زند، که جان در آستین داشته باشد، یعنی از جان خود بگذرد.
·
تنها
کاری که حافظ در این بیت در مقایسه با بیت قبلی انجام می دهد، این است که به جای
باده، عشق را می گذارد و به تحقیر عقل می پردازد.
·
حافظ
برای اثبات برتری عشق بر عقل، حتی دلیل می آورد، آنهم چه دلیل غیرقابل انکاری:
·
دلیل
برتری عشق غیرقابل شناخت، یعنی عشقی که بزعم خواجه شیراز، « قلم را آن زبان
نبود که سر عشق گوید باز»، بر عقل، دلیلی مطلقا سوبژکتتیف و آخوندواره است:
·
چون برای
بوسیدن آستان حریم عشق باید از جان گذشت، پس عشق برتر از عقل است.
·
طنز طرز
زیست خردستیزان ندانمگرا همیشه و همه جا همین است:
·
از سوئی
اعلام می دارند که عشق غیرقابل توصیف است، چه برسد به توضیح و شناخت.
·
و از سوی
دیگر راجع به همان عشق نا شناختنی داد سخن سر می دهند و هزاران صفحه را سیاه می
کنند.
·
کسی می
تواند بر آستان حریم عشق بوسه زند که جانباز داوطلب باشد.
·
جانبازی
داوطلبانه اما فقط در صورت جنون می تواند صورت گیرد.
·
چون تنها
جنون است که عقل را به کلی از میدان بدر می کند و خود بر تخت می نشیند و فرمان رژه
به پیش می دهد.
·
در فلسفه
حافظ فرق چندانی میان عشق و جنون وجود ندارد.
حافظ
ورای طاعت
دیوانگان، ز ما مطلب
که شیخ مذهب ما
عاقلی گنه دانست
·
معنی تحت
اللفظی بیت:
·
غیر از اطاعت
دیوانگان کردوکاری از ما مخواه!
·
برای
اینکه شیخ مذهب ما، عاقل بودن را گناه محسوب می دارد.
·
حافظ در
این بیت به دیوانگی فخر می کند و خردمندی را معصیت می داند.
·
این اگر
حمایت از خردستیزی و ستایش از آن نیست، پس چیست؟
·
انتخاب
مقوله «می»، به مثابه مرکزی ترین مقوله در فلسفه اجتماعی حافظ ـ به احتمال قوی ـ به
خاطر تخریب خانه خرد بوسیله آن است.
·
می هوش و
عقل و فهم و فراست را از کار می اندازد و انسان را از خود بی خود و بیهوش می سازد:
حافظ
خرقه زهد مرا،
آب خرابات ببرد
خانه عقل مرا آتش میخانه بسوخت
·
معنی تحت
اللفظی بیت:
·
آب
خرابات، یعنی می، خرقه زهد مرا با خود برد و آتش میخانه، یعنی می، خانه عقل مرا
خاکستر ساخت.
·
دلیل
خیلی خیلی منطقی خواجه شیراز بر ستایش مادام العمر از می و میخانه و میفروش و ساقی
و ساغر درست به دلیل نقش خردستیز آنها ست.
·
هر چیز و
هر کس خردستیز بزعم خواجه شیراز ستایش انگیز است.
حافظ
ای که از دفتر
عقل، آیت عشق آموزی
ترسم، این نکته به تحقیق ندانی دانست
·
معنی تحت
اللفظی بیت:
·
ای کسی
که با مراجعه بر دفتر عقل، به دنبال ادراک و اثبات عشق می گردی، آب در هاون می
کوبی.
·
حافظ در
این بیت، توضیح عشق ببرکت عقل و علم و دانش را محال اعلام می کند و به دفاع از ندانمگرائی برمی خیزد.
·
عشق در فلسفه
اجتماعی حافظ برای همیشه نا شناختنی و توضیح ناپذیر می ماند.
·
این به
معنی خلع سلاح عقلی بنی بشر اگر نیست، پس چیست؟
·
عقل در
قاموس خواجه شیراز به هیچ دردی جز دور انداختن نمی خورد.
حافظ
ما را ز منع عقل
مترسان و می بیار
کآن شحنه در
ولایت ما هیچکاره نیست
·
معنی تحت
اللفظی بیت:
·
ما را از
نهی از منکر عقل مترسان و می بیار.
·
داروغه و
عسس عقل در دیار ما هیچکاره نیست.
·
حافظ در
این بیت، عقل را به صفت منفی و نامطلوب «شحنه» می آلاید و آن را به ریاکاری و میخواری
مخفیانه متهم می کند.
·
ما مقوله عقل را در آثار سعدی و حافظ مستقلا مورد برسی
قرار خواهیم داد.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر