مقوله «دعا» در جهان بینی خواجه شیراز
(2)
شین میم شین
حافظ
منم
که گوشه میخانه خانقاه من است
دعای پیر مغان ورد صبحگاه من است
·
معنی تحت اللفظی بیت:
·
من کسی ام که گوشه میخانه خانقاهم و دعای پیر مغان ورد
صبحگاهم است.
·
حافظ در این بیت خود را با دو خودویژگی اصلی، از اهل طریقت
و عرفان متمایز می سازد:
الف
·
میخواری در گوشه میخانه به جای عبادت در خانقاه
ب
·
دعای پیر مغان (پیشوای زرتشتیسم، پیر می فروش) به جای دعای
صبحگاهی اهل طریقت و عرفان
·
آنچه در نگاه سرسری، خیلی خیلی انقلابی و سنت شکن و دین
ستیز می نماید، با تعمق بیشتر به مثابه کردوکاری ضد انقلابی، سنت گرا و دینگرا ست.
·
عرفان در قرون وسطی در همه جای جهان، ایدئولوژی جنبش انقلابی
ضد فئودالی بوده و در تحلیل نهائی منادی منافع طبقه متوسط در حال نشو و نما در بطن
فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی فئودالی.
·
خصومت زهرآگین سعدی و حافظ بر ضد اهل طریقت و عرفان معنائی
جز طرفداری ارتجاعی از وضع موجود نداشته است.
حافظ
در صومعه زاهد و در خلوت صوفی
جز گوشه ابروی تو محراب دعا
نیست
·
معنی تحت اللفظی بیت:
·
در عبادتگاه زاهد و در گوشه گیری صوفی، محرابی جز گوشه
ابروی تو وجود ندارد.
·
حافظ در این بیت، درست بر عکس بیت پیشین، همه دیوارها و
مرزبندی های ایدئولوژیکی موجود میان خود و اهل طریقت و عرفان را از میان برمی دارد
و به وحدت ایدئولوژیکی مطلق با آنها می رسد:
·
همه از دم ـ چه زاهد و چه صوفی ـ بسان حافظ سودائی جز پرستش
یار واحد ندارند، همه از دم خدا پرستند.
·
اکنون حتما حریفی که قادر به دیدن نوک بینی دراز خویش است، خواهد
گفت:
·
«فلسفه اجتماعی حافظ تناقض مند است.
·
حافظ ایدئولوژی معینی را نمایندگی نمی کند.
·
برای اینکه رند است و قاعده و قانون و هنجار نمی شناسد.»
·
و خیلی چیزهای دیگر خواهد
گفت.
·
واقعیت اما از قراری بکلی دیگر است:
·
سعدی و حافظ برخوردی دوگانه با عرفان دارند:
·
جنبه های ضد فئودالی و انقلابی و بورژوائی ـ آغازین عرفان
را بی رحمانه و پیگیرانه به تیغ تیز انتقاد می بندند و جنبه های ایراسیونالیستی (خردستیز)
آن را برای دفاع از فقه (تئولوژی) اسلامی ـ به مثابه ایدئولوژی رسمی فئودالیسم ـ به
خدمت می گیرند.
مارتین لوتر (1483
ـ 1883)
فقیه و آموزگار
رفرماسیون
·
حضرت مارتین لوتر در مسیحیت اروپا نیز خردستیزی عرفان را به
خدمت می گیرد و در مبارزه بر ضد خرد مورد بهره برداری قرار می دهد:
·
و ادعا می کند که «خرد قحبه شیطان است.»
·
مراجعه کنید به عرفان ـ فرمی از خردستیزی در تارنمای دایرة
المعارف روشنگری
·
موضع حافظ در این بیت نیز ضمن تحریف پانته ئیسم (همه خدائی)
عرفان، شباهت ماهوی غریبی بدان دارد:
·
پانته ئیسم و عرفان همه چیز را از دم خدا می دانند.
·
حافظ همه را از دم خداپرست می داند، چه زاهد در صومعه و چه
صوفی در گوشه خلوت و چه شخص شخیص خواجه در گوشه میخانه.
·
حافظ این تاکتیک ایدئولوژیکی را از سعدی به ارث برده است:
·
سعدی حتی جیک جیک گنجشک ها را، عوعوی سگ ها را و عرعر خرها
را به مثابه تسبیح و دعا و نیایش الهی قلمداد می کند.
حافظ
دل گفت وصالش به دعا
باز توان یافت
عمریست که عمرم همه در کار دعا
رفت
·
معنی تحت اللفظی بیت:
·
دل گفت که اگر دعا کنی، وصل یار امکان پذیر می گردد.
·
من هم تمام عمرم به دعا گذشت.
·
حافظ در این بیت نیز از دعا به عنوان کیمیای مشکل گشا
استفاده می کند:
·
راه حل وصل یار را در دعا می داند.
·
طنز هستی اما تلخ تر از زهرترین زهرها ست:
·
عمر طرف با دعا تلف می شود، ولی وصل یار میسر نمی شود.
·
خوب حالا چه باید کرد؟
·
مگر بزعم خود خواجه، معیار و ملاک صحت باورها نباید محک تجربه
باشد؟
·
مگر نباید اکنون هرمشکل گشائی دعای کذائی زیر علامت سؤال
بزرگی قرار گیرد؟
·
هرکس دیگر می تواند در باورهای خود تجدید نظر کند.
·
باور حافظ اما بیدی نیست که به باد تجربه بلرزد.
·
حافظ حتی به بهای مرگ خویش دست از ایدئولوژی طبقاتی خود
برنمی دارد.
·
هرکس دیگر هم به همین سان است.
·
دست برداشتن از ایدئولوژی طبقاتی کار بسیار شاق و دشواری
است.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر