سیاوش کسرائی
(1305 ـ 1374)
(اصفهان ـ وین)
(از تراشه های تبر )
ره آورد
·
مسافر ز گرد ره رسیده ام
·
تمام راه رفته را به پا و سر دویده ام
·
صلابت و
شکوه کوه های دور
·
نگاه دشت
های سبز
·
تلاش بال
ها
·
شکاف و
رویش زمین پرورنده با من است
·
گل هزار
باغ خنده با من است
·
طلوع
آفتاب بر ستیغ
·
برای
دیدن گوزن های تیزتک
·
ز صخره
ها به سنگ ها پریده ام
·
فراز آبرفت
ها
·
که آبی
بنفشه ها، ستاره ای است
·
چکیده بر
گلیم وحشی علف
·
نفس زنان
و خسته چتر بید واژگونه را
·
به روی
سر کشیده ام
·
تولد
بهار را
·
به روی
دست های جنگل بزرگ دیده ام
·
ز سینه
ریز رنگ رنگ تپه ها
·
شکوفه
های نوبرانه چیده ام
·
کنون
برابر تو ایستاده ام
·
یگانه
بانوی من، ای سیاهپوش، ای غمین
·
که مژده آرمت
·
بهار زیر
و رو کننده می رسد
·
نگاه کن،
ببین
·
غمت مباد
و داغ دوری ات مباد
·
که لاله
ها به کوه، روشن اند و رنگ بسته اند
·
که خارهای سبز سرکش اند
·
دمی کنار
این دریچه، بال های باز را در آسمان نظاره کن
·
ببین که
لانه ها دوباره از پرندگان تهی است
·
ببین کسی
به جای خویش نیست
·
اگر به
صبر خو کنی
·
اگر که
روزهای وصل را
·
به پرده
همین شبان نارسیده سر کنی
·
بیارمت
نویدهای سرخ گونه ای
·
که من ز
چرخریسک نهفته در پناه شاخه ها و مه
·
به قعر
دره ها شنیده ام.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر