مانا نیستانی (زادهٔ ۱۳۵۲ در تهران)
سرچشمه
صفحه فیس
بوک
هواداران
مانا نیستانی
Mana Neyestani Fan Page
حریف هوادار
با جنگ و
کشت و کشتار مردم، دم غنیمت شمارند و زمان کوتاهی تفریح کنند؟!
سروش نیستانی
فکر کنم این
کاریکاتور بازی سیاست رو نشون میده که کشت و کشتار مردم شده مثل یک بازی فوتبال
منفجر
کردن منطقه ای حکم گل زدن رو داره
البته
همیشه یک طرف برنده است و یک طرف بازنده
ولی
جالبه که اصل کاری ها چیزی شون نمیشه و فقط مردمند که میمیرند
محمد نوربخش
حقیقته
هر گوشه
دنیا یه ترنمنته کشتار برپاست و کیفیت پوشش خبری هم به مقتضای اهمیت و شرایط و
منطقه است.
گاهی هم
از لیگ میانمار و برمه و سودان هم میشنویم ولی کم.
دسته
تدارکاتچیا درد نکنه که کم نمیزارن و هر روز خط دفاع و حمله رو تجهیز میکنن .
هرچه
رقابت حساس تر، حالش بیشتر!
1
·
در این اثر مانا، در تلویزیون
ـ به مثابه سمبل رسانه های همگانی تمام ارضی ـ حوادث جنگی نشان داده می شود.
·
مانا در این اثر خویش ـ آگاهانه
و یا ناخودآگاه ـ از کیفیت سرتاپا مدرن «نظرسازی» مد روز در رسانه های همگانی تمام ارضی پرده برمی
دارند.
·
برنامه خبری که قرار است،
بیننده و شنونده را بطور اوبژکتیف و در کمال بیطرفی عینی در جریان حوادث جامعه و
جهان قرار دهد و به سمتگیری فکری و عملی او در جنگل تیره و تار هستی اجتماعی کمک
کند، تنها سودائی که بر سر ندارد، روشنگری است.
·
واقعیت هم از همین قرار است
که مانا تصور و تصویر می کنند:
·
رسانه های همگانی مدرن تمام
ارضی در همه فرم های آن، یا خبرلقمه مک دونالدی سهل الهضمی در دهن گشوده و گشاد
مصرف کننده می نهند تا بی نیاز از زحمت جویدن، قورت دهد و خوش بخوابد و یا حادثه
مهیج و تکاندهنده ای را، مثلا انفجار بمبی در جائی را، زلزله ای در جای دیگر را و
بویژه نجات بچه گربه ای در زیر زمینی مخروبه را نشان می دهند.
·
قحط روشنگری به همین می
گویند.
·
قحط اشاعه آگاهی رهائی بخش به همین می
گویند.
·
قحط مشتری برای کالای منفور
آگاهی و روشنگری نیز به همین می گویند!
·
تا چشم کار می کند،
عوامفریبی حاکم بلامنازع جامعه و جهان است و بس!
·
انفجار مهیبی یکی از دو
تماشاچی اخبار جنگی را به هیجان در می آورد.
·
شخص مزبور دستکش گولر در
دست دارد و انفجار را به مثابه گلی بر دروازه حریف تلقی می کند، از جا می پرد و
هورا می کشد.
·
این واکنش همه گولرها در
فوتبال و بیس بال و امثالهم است.
·
اما چرا و به چه دلیل؟
الف
·
شاید کارگزاران مأمور از
سوی طبقه حاکمه جهانی به همه گولرهای مأمور و معذور توصیه کرده اند که همیشه چنین کنند.
·
درست به همان سان که به
خواننده ها و رقصنده ها نحوه خضوع و خشوع و رکوع و غیره را آموزش می دهند.
·
کالای سخنگو که روزی
روزگاری بنی بشر نامیده می شد و اشرف موجودات قلمداد می گشت، دیری است که به ساز کنسرن
بخر ـ بفروش خود می رقصد تا در درگاه باری تعالی مدرن، اجر و قرب درخور کسب کند.
ب
·
شاید گولر گل بر حریف را
بطور ناخودآگاه به مثابه برداشته شدن باری از دوش خویش احساس می کند و واکنش غریزی
ـ طبیعی از خود نشان می دهد.
ت
·
طنز قضیه در هر صورت همین
جا ست:
·
کسی که کمترین نقشی در ورود
گل به دروازه حریف نداشته، بیشترین هیجان را احساس می کند و به عبارت دیگر،
گوشخراش ترین رجز را سر می دهد.
·
یاد بعضی از شعرای نیچه
ئیست وطنی به خیر که با تیرباران نوجوانی به کشف شهامت های مستور خویش نایل می آمدند
و از همخوانی و همنوائی با «شهید» راه کذائی در «گورستان تاریک» دم می زدند و
حسابی فیگور می گرفتند و به عالم و آدم پوز می دادند.
3
·
تماشاچی دیگر تلویزیون که
چماق بیس بال در دست و سطل پفک نمکی دم دست دارد، بسان بازنده ای مغموم نه به انفجار، نه به
ورود گل بر دروازه، بلکه به خود گولر می نگرد و احتمالا هر چه بد و بیراه بلد است،
در دل اندوهمند خود نثار خودش و اعوان و انصارش می کند.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر