۱۳۹۱ آذر ۶, دوشنبه

چاله ها و چالش ها (237)

 به کارگیری صحیح و هدفمند و مشترک واژه ها
سعید آوا
سرچشمه:
مجله هفته
http://www.hafteh.de

·        تازگی ها در پاره ای از نوشته هایی که این جا و آن جا و خصوصأ در صفحات اینترنتی چاپ می شود شاهد تغییر املای بعضی واژه ها و کلمات می باشیم.
·        به عنوان مثال، مثلأ و اصلأ و خصوصأ و اصولأ  و به طور کلی تمامی واژه های تنوین دار، بدون توجه به اینکه کدام ها عربی و کدام ها فارسی اند، را با آوردن «ن» به جای تنوین به کار می برند و حتی گاه شده که همان « مثلن » را هم «مصلن»  می نویسند.
·        یا کُمک را « کومک »  و بلکه را  «بل که»  می نویسند و  تو خود حدیث مفصٌل بخوان از این مُجمل!
 ......

حسن

·        خیلی ممنون از سعید آوای زحمتکش و مسئول
·        حق با ایشان است.
·        هرج و مرج عجیبی رواج یافته و بوی نوعی پست مدرنیسم وطنی می دهد.
·        همه قواعد و قوانین بهم ریخته می شوند و کسی نیست که جلودارش شود.

الف

·        دار و دسته هائی حتی به تقلید از ترکیه آتاتورک تصمیم گرفته اند که متون فارسی را با الفبای لاتین بنویسند.
·        بدین طریق تمیز واژه هائی که مثلا حاوی س و ص و ث اند  و یا حاوی ز و ذ و ض و ظ اند، از همدیگر محال می گردد.
·        بدین طریق تبادل نظر میان فارسی زبانان بشدت مختل می گردد.

ب

·        عده ای قصد «تازی زدائی»  دارند و هرج و مرج عجیبی را رواج می دهند: 
·        به عنوان مثال ارسطو به ارستو، حجری به هجری و غیره تبدیل می شود.
·        مدعیان یاد شده فکر می کنند که مثلا ح وط تازی اند و ت و ه فارسی.
·        برخی از «احزاب» به اصطلاح چپ نیز به سبب فقر فکری به نوآوری فرمال و صوری، یعنی واژه بازی روی آورده اند که بشدت تهوع اور است.
·        به امید اینکه آوای خجسته سعید آوا رساتر گردد و خفتگان را  بیدارباشی باشد.

پروانه

·        من هم به نمونه های بسیاری از این «ابداعات» منظور نویسنده و حسن برخورد کرده ام و درعجبم که این «مخترعین» عجول و «همه فن حریف» دراین وادی زبان هم می خواهند خرابکاری و دست درازی کنند.
·        عجیب تر اینکه بعضی ها هم طوطی وار دنباله روی می کنند.
·        دست سعید آوا به خاطر دقت و مسئولیتش درد نکند!

حمید

·        در مورد کلمات تنوین دار، احتمالا ابتدا مشکل «کیبورد» بوده که افراد را مجبور کرده که از حرف ن استفاده کنند و یا حرف تنوین دار را بدون تنوین بنویسند.
·        ولی من خودم شخصا «مثلن» را به «مثلا» قویا ترجیح می دهم.
·        (ولی از این کار امتناع می ورزم.
·        چون که خیلی وقت می گیرد، و دائما باید به حملات فارسی دان ها پاسخ داد.
·        علت این است که حرف ن کاملا نون تلفظ می شود.
·        درثانی با کیبورد نمی توانم آن دو تا سرکج را روی الف بگذارم.
·        البته شما وقتی به شکل صحیح و عقلانی و خردمندانه مثلا را به شکل مثلن بنویسید مدعی العموم ها به شما حمله خواهند کرد و مفت و مجانی بی اعتبار تلقی خواهید شد..
·        گوئی که در زبان آزادی بیان وجود ندارد چون که قراردادی است و ارتباطی به رابطۀ خردمندانه هم ندارد.
حسن

·        در رابطه با کامنت حمید گرامی باید گفت که مسئله فقط تنوین نبوده و نیست.
·        این جور اشکالات بلحاظ فنی قابل رفع اند و چاره پذیر.

الف

·        ضمنا آزادی هرگز به معنی آنارشی نبوده، نیست و نخواهد بود.
·        آزادی (اختیار) به معنی حرکت در لا به لای دیوارهای ضرورت (جبر) است و لاغیر.
·        آزادی درک ضرورت است، درک قوانین و قواعد عینی و چه بسا وضع شده و رعایت اکید آنها ست.

ب

·        هر محتوا و سیستمی فرم و ساختار درخور خود را لازم دارد.
·        فرم نگارش و هر چیز دیگر اگر استاندارد نباشد، تبادل فکری و غیره میان اعضای جامعه غیر ممکن می گردد.
·        مشکل ما ایرانی ها اما همه جانبه تر و عمیقتر و مهیب تر از این چیزها ست.
·        هم در عرصه فرم چیزها و هم در رابطه با محتوای آنها.

 آرام

·        تشکر می کنم از آقای سعید آوا برای نوشتۀ مفیدشان.
·        اما یک تذکر کوچک را بد نیست به عرض برسانم.
·        در سایت دیگری شخصی در یک کامنت شش اشکال در همین نوشتۀ آقای آوا نشان دادند:
·        «جابجائی درست است، نه، جا به جائی
·        آئیم درست است، نه، آییم
·        نخبگان درست است، نه، نخبه گان
·        نظام رایانه ای درست است، نه، سیستم کامپیوتری
·        فنی کافی است و نیازی به واژۀ تکنیکی نیست
·         
·        شاملو و گلشیری هم استاد ادبیات نبودند و از قضا درست بهمین دلیل، ضربات سختی به ساختار درست زبان پارسی زدند! »  
·         
·        نوشتۀ آقای آوا در صفحۀ معمولی از سی سطر کمتر است.
·        باید گفت که با شش اشکال در سی سطر قصد و هدف نوشتۀ به کارگیری صحیح و هدفمند و مشترک واژه ها پیش از هر کس به خود نویسنده برمی گردد.
·        هم سعید آوا باید قبل از دیگران از تذکر خود پند گیرد و هم دیگران.
·        خیلی ممنونم.
حسن

·        حضرت آرام می خواهیم مسئله را ماستمالی کنیم و یا قصد جستجوی راه حل داریم؟ 

·        اصطلاح « سیستم کامپیوتری» حاوی دو مفهوم استاندارد است و فهم قضیه را تسهیل می کند.
·        من هم ترجیح می دهم از آن استفاده کنم.
·        این چیزها ربطی به آنارشی در نگارش و غیره ندارد.
·        فرم، متناسب با محتوای مورد نظر، می تواند تغییر یابد و باید هم تغییر یابد.
·        می توان به جای سوسیالیسم مثلا جامعه سالاری نوشت و بنظر شما کافی است.
·        بنظر من هرگز نباید چنین کرد.
·        چون در این صورت یک مفهوم استاندارد تخریب می شود و با محتوای فلسفی اش بیگانه می گردد.
·        اما این چیزها نیز می توانند مورد بحث قرار گیرند.
·        شیوه برخورد شما نه راهگشا و یاریگر به حل معضلات، بلکه تخطئه ایده مثبت و راهجوئی است.
·        هدف سعید نه پند دادن و پند گرفتن، بلکه بیان یک مشکل است و باید تعمیق یابد و پهناورتر مطرح شود و نه تخطئه به بهانه ۶ «غلط» کذائی در مقاله ایشان 
.
آرام

·        حضرت حسن چرا اتهام ماستمالی به من می زنید؟
·        بنده که خدمتتان عرض کردم مقالۀ آقای آوا مفید است و از ایشان به همین سبب تشکر کردم.
·        به نظر می رسد شما بنده را با شخص دیگری اشتباه گرفته اید
·        من هیچوقت به جای سوسیالیسم جامعه سالاری نمی گویم
·        من بهم ریختن استانداردها را درست نمی دانم و اینکار را انجام نمی دهم
·        صحبت من اصلا این چیزهائی نبوده که شما به بنده نسبت دادید.
·        سعی نکنید بحث را سرخود به سمت دیگری بکشانید.
·        این روش مثبت و سازنده ای برای بحث نیست.
·        بنده گفتم این مقاله برای آقای آوا و شما هم مفید است چون متخصصان در کامنت ها نظر داده اند و اشکالات این نوشته را هم یادآوری کرده اند و خوب است که شما هم از آنها بیاموزید.
·        این که دیگر بحث تناسب فرم با محتوا نیست.
صداقت

·        موشکل (مشکل) فقط و اصلا مربوط به تنوین و علامات نیست.
·        مثلا تغییر بلکه به بل که، کمک به کومک ٬ شیفتگی به شیفته گی٬ پارگی به پاره گی و هزاران مثال دیگر چه الزام و
ضرورتی دارد؟
·        کلا مسئله اساسی بسیار فراتر از این چیزها ست و بحث اصلی این است که آیا هرکس مجاز و مختار است به دلخواه وسلیقه خود تغییراتی در زبان بوجود آورد؟
·        یعنی درست است که به اندازه تعداد آدم ها زبان وجود داشته باشد و بقول خود نویسنده موجب «افتراق در یک زبان مشترک و تفرقه بین همزبانان گردد؟»

نوید

·        یک سوال از دوستان وارد به مسائل فر هنگی:
·        همیشه برایم سؤال بوده که ” انسان ” از چه زمانی و به چه دلیل “لازم” شد “درستبنویسد و یا “درست” صحبت کند؟
·        اگر ” انسان” از ابتدا درست می نوشت و صحبت می کرد که ما باید اکنون به همان شکل چند هزار سال قبل می نوشتیم و حرف می زدیم.
·        در مورد نوشتن اگر همان را که تلفظ می کنیم، بنویسیم بهتر و راحت تر درک نمی شود؟
·        ضمنأ به راحتی می شود از ساعات املاء نویسی در مدارس کم کرد و به یاد گیری زبان های دیگر اضافه نمود.
حسن

·        من دو جمله از جملات نوید گرامی را مورد تأمل قرار می دهم:

نوید
انسان ” از چه زمانی و به چه دلیل “لازم” شد “درست” بنویسد و یا “درست” صحبت کند؟

·        حریفی می گفت:
·        «از سؤال آدم ها می توان به جهان بینی آنها، به بینش و اسلوب (متد) فکری آنها نیز پی برد.»
·        از سؤال نوید گرامی نیز به همین سان.

الف

·        ایشان هم انسان را و هم درست نویسی و درست گوئی را در گیومه می گذارند و ره بر هر داوری قطعی می بندند.
·        اگر گیومه نشانه نسبیت باشد، دیگر نمی بایست شامل حال انسان هم باشد.
·        در هر صورت، شعور در همه فرم های  تبیینی اش، مثل هر پدیده اجتماعی دیگر، سیر تکاملی طی کرده است.
·        زبان (تفکر و نطق) همراه با کار و ببرکت کار توسعه یافته است.
·        بسان نوزادی که توسعه می یابد.
·        درست گوئی و درست نویسی نیز به همین سان.

ب

·        چیز همیشه همان و مطلقا درست کمتر یافت می شود، تازه اگر یافت شود.
·        جامعه ساخته می شود، بسته به مصالحی که سوبژکت (فاعل) جامعه ساز از نسل های ماقبل به ارث می برد و توسعه می دهد و بسته به ثروت مادی و معنوی جامعه.
·         دنبال آغازگاه گشتن برای درستگوئی و درست نویسی بیهوده است.

ت

·        هنوز هم در اکثر نقاط ایران چه بسا غلط صحبت می شود و مردم «حرف دهن شان را نمی فهمند.»
·        شاعرواره ای می گفت:
·        «مردم می گویند: «دور آمدم»، پس این حکم و فرمولبندی را می توان بکار برد» و در «اشعارش» بکار می برد.
·        رو داری گفت:
·        برادر آنها بی سوادند و به جای «دیر آمدم»، «دور آمدم می گویند» که معنی بکلی دیگر دارد و یا بی معنی است.
·        همسایه ما بلشویک را بارشویت تلفظ می کرد.

پ

·        به همین دلیل جامعه برای همزیستی و همکاری و همآموزی و هماندیشی اعضای خود به وضع موازین، قوانین، هنجارها و غیره در همه زمینه ها مبادرت می ورزد تا بر آنارشی و نتیجتا بر فروپاشی غلبه کند و مردم حرف یکدیگر را بفهمند.  
·        بنابرین نباید به توصیه نوید گرامی عمل کرد و همان طور نوشت که گفته می شود.

نوید
« ضمنأ به راحتی می شود از ساعات املاء نویسی در مدارس کم کرد و به یاد گیری زبان های دیگر اضافه نمود.» 

·        تنها معضلی که نوید گرامی می شناسند، نه تفکر و تبیین درست منظور خویش، بلکه یادگیری زبان های دیگر است.
·        شاید بهتر باشد که  اجازه دهند تا ما اول راه رفتن در جاده صاف و هموار را یاد بگیریم و بعد توصیه کوهنوردی و یا فضانوردی بدهند.
·        عمرشان دراز باد

سعید آوا

·        باسلام مجدد به دوستان عزیزکامنت گذار و تشکرازبحث و اظهارنظرهای صادقانه و تخصٌصی شان.
·        من که بسیار آموخته ام وممنون از «تذکرکوچک»
آرام گرامی.
·        من از سهل انگاری ام شرمنده ام و به نوبه خودخالصانه قول می دهم از این «تذکر کوچک» و بجای شما«پند» بگیرم.
·        با این حال اما دوست عزیز، مقایسه عمل سهوی و کاملأ غیرارادی من، که ناشی است ازعادتی جاافتاده والبته نابجا، با عمل عمدی و ارادی و دلبخواهی کسانی که اصرار ویژه ای در درهم ریختن و اختراع بی دلیل واژه ها دارند قیاسی مع الفارق است.
·         
·        نوشتن هر دو صورت اینجا و آنجا یا این جا و آن جا (این مکان آن مکان)، جابجا یا جابه جا، و امثال آن ها که سالیان سال است در زبان فارسی معمول و جاافتاده است، بدون آنکه ضربه چندانی به ترکیب نوشتاری و گفتاری زبان وارد آورد.
·        اما نوشتن مثلآ (کومک) بجای کمک یا (بل که) بجای بلکه
و هزاران مثال دیگر که به پاره ای از آنها دوستان اشاره کرده اند و سبب به هم ریختگی و شلختگی درساختار زبان (نوشتاری و گفتاری) شده است را با سهویات من  مقایسه کنید تا تفاوت ها را در یابید.
·        به تأکید تکرار می کنم که نوشته اینجانب به هیچ وجه قصد و هدف غلط گیری و تمرکز بر املاء نویسی نداشته، بلکه درعین استقبال و دفاع از هرچه بیشتر روان نویسی و روان خوانی، می خواسته مرز روشنی بین پیروی ازاصول منطقی و پایه ای و تخصصی و اشتراک زبانی (همانگونه که دوستان هم اشاره کرده اند) و بی بند وباری و دلبخواهی و خرابکاری در زبان و تولید یک آش شله قلمکار زبانی که نتیجه ای جز سردرگمی و افتراق زبانی و تفرقه ندارد، بکشد.
·        من کامنت مورد نظرشما از مزدک عزیز را در سایت روشنگری دیدم وکامنت زیررا برایشان فرستادم که درهمانجا چاپ شد و اینک در این جا به شما تقدیم می کنم.
·        با امید و انتظار ادامه بحث همه عزیزان برای اشتراک مساعی بیشتر و یافتن راهی مناسب برای همبستگی و اشتراک بیشتر ، حداقل در زبان مان:
·        «با تشکر مجدد از عطفِ توجه و ابراز محبت کامنت گذاران عزیز به نوشتهً اینجانب و سپاس ویژه از جناب مزدک و یکی دو کامنتِ بی نام، بابتِ ابراز نظر متخصصانه شان و راهنمایی ها و نیز تذکر بجا و مناسب شان به من مبنی بر سهل انگاری ام در به کاربردن نادقیق بعضی کلمات.
·        قطعأ سعی خواهم کرد توصیه این عزیزان را از این پس آویزه گوش سازم.
·         
·        همین بحث کوتاه مابین کامنت گذاران صاحب نظر در همین صفحه بخوبی ثابت می کند و نشانگر آن است که ساختار و عمارت زبان از چه ظرافت و در عین حال استحکام و پیچیدگی ترکیبی برخوردار است که نمی شود و نمی توان دلبخواهی و با سلیقه شخصی تغییراتی در آن وارد کنیم و نظم و نظام آن را برهم زنیم.
·        هر تغییر و نوآوری در آن، با هر نیتی که باشد، طبعأ باید ملزم به رعایت اصول و منطق این نظم و نظام و حفظ انسجام و کلیت چارچوب آن باشد.
·        من خود مدافع سرسختِ نوآوری و پالودگی زبان از اضافات در جهتِ روان و ساده نویسی و ساده خوانی هستم و آنرا در جهت ارتقاء و غناء زبان می دانم .
·        منتها تغییرات و دستکاری هایی که اخیرأ اینجا و آنجا بر سر واژه ها و کلمات می آورند به نظر من نه تنها در راستای روان و ساده نویسی – خوانی نیست بلکه دقیقأ در جهت مخالفِ آن و در خدمتِ غلط نویسی و ناروان خوانی و ازهم گسیختگی و ناهماهنگی آن می باشد.
·        با امید یافتن راه و روش های اصولی و تخصٌصی برای نوآوری در زبان و ارتقاء آن و وحدت و همبستگی بیشتر زبانی میان میلیون ها همزبان و نهایتأ برداشته شدن همه مرزهای زاید و تفرقه ساز، از جمله زبان و رسیدن به همگونی و هماهنگی و اشتراکاتِ انسانی جهانی از جمله در زبان.»

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر