به کارگیری صحیح
و هدفمند و مشترک واژه ها
سعید آوا
سرچشمه:
مجله هفته
http://www.hafteh.de
·
تازگی ها در پاره ای از نوشته هایی که این جا و
آن جا و خصوصأ در صفحات اینترنتی چاپ می شود شاهد تغییر املای بعضی واژه ها و
کلمات می باشیم.
·
به عنوان مثال، مثلأ و اصلأ و خصوصأ و اصولأ و به طور کلی تمامی واژه های تنوین دار، بدون
توجه به اینکه کدام ها عربی و کدام ها فارسی اند، را با آوردن «ن» به جای
تنوین به کار می برند و حتی گاه شده که همان « مثلن » را هم «مصلن»
می نویسند.
·
یا کُمک را « کومک » و بلکه را «بل که» می نویسند و تو خود حدیث مفصٌل بخوان از این مُجمل!
......
حسن
·
خیلی ممنون از سعید آوای
زحمتکش و مسئول
·
حق با ایشان است.
·
هرج و مرج عجیبی رواج یافته
و بوی نوعی پست مدرنیسم وطنی می دهد.
·
همه قواعد و قوانین بهم
ریخته می شوند و کسی نیست که جلودارش شود.
الف
·
دار و دسته هائی حتی به
تقلید از ترکیه آتاتورک تصمیم گرفته اند که متون فارسی را با الفبای لاتین
بنویسند.
·
بدین طریق تمیز واژه هائی
که مثلا حاوی س و ص و ث اند و یا حاوی ز و
ذ و ض و ظ اند، از همدیگر محال می گردد.
·
بدین طریق تبادل نظر میان
فارسی زبانان بشدت مختل می گردد.
ب
·
عده ای قصد «تازی زدائی» دارند و هرج و مرج عجیبی را رواج می دهند:
·
به عنوان مثال ارسطو به
ارستو، حجری به هجری و غیره تبدیل می شود.
·
مدعیان یاد شده فکر می کنند
که مثلا ح وط تازی اند و ت و ه فارسی.
·
برخی از «احزاب» به اصطلاح
چپ نیز به سبب فقر فکری به نوآوری فرمال و صوری، یعنی واژه بازی روی آورده اند که
بشدت تهوع اور است.
·
به امید اینکه آوای خجسته
سعید آوا رساتر گردد و خفتگان را
بیدارباشی باشد.
پروانه
·
من هم به
نمونه های بسیاری از این «ابداعات» منظور نویسنده و حسن برخورد کرده ام و درعجبم
که این «مخترعین» عجول و «همه فن حریف» دراین وادی زبان هم می خواهند خرابکاری و
دست درازی کنند.
·
عجیب تر
اینکه بعضی ها هم طوطی وار دنباله روی می کنند.
·
دست سعید
آوا به خاطر دقت و مسئولیتش درد نکند!
حمید
·
در مورد
کلمات تنوین دار، احتمالا ابتدا مشکل «کیبورد» بوده که افراد را مجبور کرده که از
حرف ن استفاده کنند و یا حرف تنوین دار را بدون تنوین بنویسند.
·
ولی من
خودم شخصا «مثلن» را به «مثلا» قویا ترجیح می دهم.
·
(ولی
از این کار امتناع می ورزم.
·
چون که
خیلی وقت می گیرد، و دائما باید به حملات فارسی دان ها پاسخ داد.
·
علت این
است که حرف ن کاملا نون تلفظ می شود.
·
درثانی
با کیبورد نمی توانم آن دو تا سرکج را روی الف بگذارم.
·
البته
شما وقتی به شکل صحیح و عقلانی و خردمندانه مثلا را به شکل مثلن بنویسید مدعی
العموم ها به شما حمله خواهند کرد و مفت و مجانی بی اعتبار تلقی خواهید شد..
·
گوئی که
در زبان آزادی بیان وجود ندارد چون که قراردادی است و ارتباطی به رابطۀ خردمندانه
هم ندارد.
حسن
·
در رابطه
با کامنت حمید گرامی باید گفت که مسئله فقط تنوین نبوده و نیست.
·
این جور
اشکالات بلحاظ فنی قابل رفع اند و چاره پذیر.
الف
·
ضمنا
آزادی هرگز به معنی آنارشی نبوده، نیست و نخواهد بود.
·
آزادی
(اختیار) به معنی حرکت در لا به لای دیوارهای ضرورت (جبر) است و لاغیر.
·
آزادی
درک ضرورت است، درک قوانین و قواعد عینی و چه بسا وضع شده و رعایت اکید آنها ست.
ب
·
هر محتوا
و سیستمی فرم و ساختار درخور خود را لازم دارد.
·
فرم
نگارش و هر چیز دیگر اگر استاندارد نباشد، تبادل فکری و غیره میان اعضای جامعه غیر
ممکن می گردد.
·
مشکل ما
ایرانی ها اما همه جانبه تر و عمیقتر و مهیب تر از این چیزها ست.
·
هم در
عرصه فرم چیزها و هم در رابطه با محتوای آنها.
آرام
·
تشکر می کنم
از آقای سعید آوا برای نوشتۀ مفیدشان.
·
اما یک
تذکر کوچک را بد نیست به عرض برسانم.
·
در سایت
دیگری شخصی در یک کامنت شش اشکال در همین نوشتۀ آقای آوا نشان دادند:
·
«جابجائی
درست است، نه، جا به جائی
·
آئیم
درست است، نه، آییم
·
نخبگان
درست است، نه، نخبه گان
·
نظام
رایانه ای درست است، نه، سیستم کامپیوتری
·
فنی کافی
است و نیازی به واژۀ تکنیکی نیست
·
·
شاملو و
گلشیری هم استاد ادبیات نبودند و از قضا درست بهمین دلیل، ضربات سختی به ساختار
درست زبان پارسی زدند! »
·
·
نوشتۀ
آقای آوا در صفحۀ معمولی از سی سطر کمتر است.
·
باید گفت
که با شش اشکال در سی سطر قصد و هدف نوشتۀ به کارگیری صحیح و هدفمند و مشترک واژه
ها پیش از هر کس به خود نویسنده برمی گردد.
·
هم سعید
آوا باید قبل از دیگران از تذکر خود پند گیرد و هم دیگران.
·
خیلی
ممنونم.
حسن
·
حضرت
آرام می خواهیم مسئله را ماستمالی کنیم و یا قصد جستجوی راه حل داریم؟
·
اصطلاح «
سیستم کامپیوتری» حاوی دو مفهوم استاندارد است و فهم قضیه را تسهیل می کند.
·
من هم
ترجیح می دهم از آن استفاده کنم.
·
این
چیزها ربطی به آنارشی در نگارش و غیره ندارد.
·
فرم، متناسب
با محتوای مورد نظر، می تواند تغییر یابد و باید هم تغییر یابد.
·
می توان
به جای سوسیالیسم مثلا جامعه سالاری نوشت و بنظر شما کافی است.
·
بنظر من
هرگز نباید چنین کرد.
·
چون در
این صورت یک مفهوم استاندارد تخریب می شود و با محتوای فلسفی اش بیگانه می گردد.
·
اما این
چیزها نیز می توانند مورد بحث قرار گیرند.
·
شیوه
برخورد شما نه راهگشا و یاریگر به حل معضلات، بلکه تخطئه ایده مثبت و راهجوئی است.
·
هدف سعید
نه پند دادن و پند گرفتن، بلکه بیان یک مشکل است و باید تعمیق یابد و پهناورتر
مطرح شود و نه تخطئه به بهانه ۶ «غلط»
کذائی در مقاله ایشان
.
آرام
·
حضرت حسن
چرا اتهام ماستمالی به من می زنید؟
·
بنده که
خدمتتان عرض کردم مقالۀ آقای آوا مفید است و از ایشان به همین سبب تشکر کردم.
·
به نظر
می رسد شما بنده را با شخص دیگری اشتباه گرفته اید
·
من
هیچوقت به جای سوسیالیسم جامعه سالاری نمی گویم
·
من بهم
ریختن استانداردها را درست نمی دانم و اینکار را انجام نمی دهم
·
صحبت من
اصلا این چیزهائی نبوده که شما به بنده نسبت دادید.
·
سعی
نکنید بحث را سرخود به سمت دیگری بکشانید.
·
این روش
مثبت و سازنده ای برای بحث نیست.
·
بنده
گفتم این مقاله برای آقای آوا و شما هم مفید است چون متخصصان در کامنت ها نظر داده
اند و اشکالات این نوشته را هم یادآوری کرده اند و خوب است که شما هم از آنها
بیاموزید.
·
این که
دیگر بحث تناسب فرم با محتوا نیست.
صداقت
·
موشکل (مشکل)
فقط و اصلا مربوط به تنوین و علامات نیست.
·
مثلا
تغییر بلکه به بل که، کمک به کومک ٬ شیفتگی به شیفته گی٬ پارگی به پاره گی و
هزاران مثال دیگر چه الزام و
ضرورتی دارد؟
ضرورتی دارد؟
·
کلا
مسئله اساسی بسیار فراتر از این چیزها ست و بحث اصلی این است که آیا هرکس مجاز و
مختار است به دلخواه وسلیقه خود تغییراتی در زبان بوجود آورد؟
·
یعنی درست
است که به اندازه تعداد آدم ها زبان وجود داشته باشد و بقول خود نویسنده موجب «افتراق
در یک زبان مشترک و تفرقه بین همزبانان گردد؟»
نوید
·
یک سوال
از دوستان وارد به مسائل فر هنگی:
·
همیشه
برایم سؤال بوده که ” انسان ” از چه زمانی و به چه دلیل “لازم” شد “درست” بنویسد و
یا “درست” صحبت کند؟
·
اگر ”
انسان” از ابتدا درست می نوشت و صحبت می کرد که ما باید اکنون به همان شکل چند
هزار سال قبل می نوشتیم و حرف می زدیم.
·
در مورد
نوشتن اگر همان را که تلفظ می کنیم، بنویسیم بهتر و راحت تر درک نمی شود؟
·
ضمنأ به
راحتی می شود از ساعات املاء نویسی در مدارس کم کرد و به یاد گیری زبان های دیگر
اضافه نمود.
حسن
·
”من دو جمله از جملات نوید گرامی را مورد تأمل
قرار می دهم:
نوید
انسان ” از چه
زمانی و به چه دلیل “لازم” شد “درست” بنویسد و یا “درست” صحبت کند؟
·
حریفی می
گفت:
·
«از سؤال
آدم ها می توان به جهان بینی آنها، به بینش و اسلوب (متد) فکری آنها نیز پی برد.»
·
از سؤال
نوید گرامی نیز به همین سان.
الف
·
ایشان هم
انسان را و هم درست نویسی و درست گوئی را در گیومه می گذارند و ره بر هر داوری
قطعی می بندند.
·
اگر
گیومه نشانه نسبیت باشد، دیگر نمی بایست شامل حال انسان هم باشد.
·
در هر
صورت، شعور در همه فرم های تبیینی اش، مثل
هر پدیده اجتماعی دیگر، سیر تکاملی طی کرده است.
·
زبان
(تفکر و نطق) همراه با کار و ببرکت کار توسعه یافته است.
·
بسان
نوزادی که توسعه می یابد.
·
درست
گوئی و درست نویسی نیز به همین سان.
ب
·
چیز
همیشه همان و مطلقا درست کمتر یافت می شود، تازه اگر یافت شود.
·
جامعه
ساخته می شود، بسته به مصالحی که سوبژکت (فاعل) جامعه ساز از نسل های ماقبل به ارث
می برد و توسعه می دهد و بسته به ثروت مادی و معنوی جامعه.
·
دنبال آغازگاه گشتن برای درستگوئی و درست نویسی
بیهوده است.
ت
·
هنوز هم
در اکثر نقاط ایران چه بسا غلط صحبت می شود و مردم «حرف دهن شان را نمی فهمند.»
·
شاعرواره
ای می گفت:
·
«مردم می
گویند: «دور آمدم»، پس این حکم و فرمولبندی را می توان بکار برد» و در «اشعارش»
بکار می برد.
·
رو داری
گفت:
·
برادر
آنها بی سوادند و به جای «دیر آمدم»، «دور آمدم می گویند» که معنی بکلی دیگر دارد
و یا بی معنی است.
·
همسایه
ما بلشویک را بارشویت تلفظ می کرد.
پ
·
به همین
دلیل جامعه برای همزیستی و همکاری و همآموزی و هماندیشی اعضای خود به وضع موازین،
قوانین، هنجارها و غیره در همه زمینه ها مبادرت می ورزد تا بر آنارشی و نتیجتا بر فروپاشی
غلبه کند و مردم حرف یکدیگر را بفهمند.
·
بنابرین
نباید به توصیه نوید گرامی عمل کرد و همان طور نوشت که گفته می شود.
نوید
« ضمنأ به راحتی
می شود از ساعات املاء نویسی در مدارس کم کرد و به یاد گیری زبان های دیگر اضافه
نمود.»
·
تنها
معضلی که نوید گرامی می شناسند، نه تفکر و تبیین درست منظور خویش، بلکه یادگیری
زبان های دیگر است.
·
شاید
بهتر باشد که اجازه دهند تا ما اول راه
رفتن در جاده صاف و هموار را یاد بگیریم و بعد توصیه کوهنوردی و یا فضانوردی
بدهند.
·
عمرشان
دراز باد
سعید آوا
·
باسلام
مجدد به دوستان عزیزکامنت گذار و تشکرازبحث و اظهارنظرهای صادقانه و تخصٌصی شان.
·
من که
بسیار آموخته ام وممنون از «تذکرکوچک»
آرام گرامی.
آرام گرامی.
·
من از
سهل انگاری ام شرمنده ام و به نوبه خودخالصانه قول می دهم از این «تذکر کوچک» و
بجای شما«پند» بگیرم.
·
با این
حال اما دوست عزیز، مقایسه عمل سهوی و کاملأ غیرارادی من، که ناشی است ازعادتی
جاافتاده والبته نابجا، با عمل عمدی و ارادی و دلبخواهی کسانی که اصرار ویژه ای در
درهم ریختن و اختراع بی دلیل واژه ها دارند قیاسی مع الفارق است.
·
·
نوشتن هر
دو صورت اینجا و آنجا یا این جا و آن جا (این مکان آن مکان)، جابجا یا جابه جا، و
امثال آن ها که سالیان سال است در زبان فارسی معمول و جاافتاده است، بدون آنکه
ضربه چندانی به ترکیب نوشتاری و گفتاری زبان وارد آورد.
·
اما
نوشتن مثلآ (کومک) بجای کمک یا (بل که) بجای بلکه
و هزاران مثال دیگر که به پاره ای از آنها دوستان اشاره کرده اند و سبب به هم ریختگی و شلختگی درساختار زبان (نوشتاری و گفتاری) شده است را با سهویات من مقایسه کنید تا تفاوت ها را در یابید.
و هزاران مثال دیگر که به پاره ای از آنها دوستان اشاره کرده اند و سبب به هم ریختگی و شلختگی درساختار زبان (نوشتاری و گفتاری) شده است را با سهویات من مقایسه کنید تا تفاوت ها را در یابید.
·
به تأکید
تکرار می کنم که نوشته اینجانب به هیچ وجه قصد و هدف غلط گیری و تمرکز بر املاء
نویسی نداشته، بلکه درعین استقبال و دفاع از هرچه بیشتر روان نویسی و روان خوانی،
می خواسته مرز روشنی بین پیروی ازاصول منطقی و پایه ای و تخصصی و اشتراک زبانی (همانگونه
که دوستان هم اشاره کرده اند) و بی بند وباری و دلبخواهی و خرابکاری در زبان و
تولید یک آش شله قلمکار زبانی که نتیجه ای جز سردرگمی و افتراق زبانی و تفرقه
ندارد، بکشد.
·
من کامنت
مورد نظرشما از مزدک عزیز را در سایت روشنگری دیدم وکامنت زیررا برایشان فرستادم
که درهمانجا چاپ شد و اینک در این جا به شما تقدیم می کنم.
·
با امید
و انتظار ادامه بحث همه عزیزان برای اشتراک مساعی بیشتر و یافتن راهی مناسب برای
همبستگی و اشتراک بیشتر ، حداقل در زبان مان:
·
«با
تشکر مجدد از عطفِ توجه و ابراز محبت کامنت گذاران عزیز به نوشتهً اینجانب و سپاس
ویژه از جناب مزدک و یکی دو کامنتِ بی نام، بابتِ ابراز نظر متخصصانه شان و
راهنمایی ها و نیز تذکر بجا و مناسب شان به من مبنی بر سهل انگاری ام در به
کاربردن نادقیق بعضی کلمات.
·
قطعأ سعی
خواهم کرد توصیه این عزیزان را از این پس آویزه گوش سازم.
·
·
همین بحث
کوتاه مابین کامنت گذاران صاحب نظر در همین صفحه بخوبی ثابت می کند و نشانگر آن
است که ساختار و عمارت زبان از چه ظرافت و در عین حال استحکام و پیچیدگی ترکیبی
برخوردار است که نمی شود و نمی توان دلبخواهی و با سلیقه شخصی تغییراتی در آن وارد
کنیم و نظم و نظام آن را برهم زنیم.
·
هر تغییر
و نوآوری در آن، با هر نیتی که باشد، طبعأ باید ملزم به رعایت اصول و منطق این نظم
و نظام و حفظ انسجام و کلیت چارچوب آن باشد.
·
من خود
مدافع سرسختِ نوآوری و پالودگی زبان از اضافات در جهتِ روان و ساده نویسی و ساده
خوانی هستم و آنرا در جهت ارتقاء و غناء زبان می دانم .
·
منتها
تغییرات و دستکاری هایی که اخیرأ اینجا و آنجا بر سر واژه ها و کلمات می آورند به
نظر من نه تنها در راستای روان و ساده نویسی – خوانی نیست بلکه دقیقأ در جهت
مخالفِ آن و در خدمتِ غلط نویسی و ناروان خوانی و ازهم گسیختگی و ناهماهنگی آن می
باشد.
·
با امید
یافتن راه و روش های اصولی و تخصٌصی برای نوآوری در زبان و ارتقاء آن و وحدت و
همبستگی بیشتر زبانی میان میلیون ها همزبان و نهایتأ برداشته شدن همه مرزهای زاید
و تفرقه ساز، از جمله زبان و رسیدن به همگونی و هماهنگی و اشتراکاتِ انسانی جهانی
از جمله در زبان.»
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر