۱۳۹۱ آبان ۲۹, دوشنبه

سیری در کاریکاتوری از مانا نیستانی (8)

سرچشمه
:صفحه فیس بوک
هواداران مانا نیستانی
Mana Neyestani Fan Page

·         ما توضیح تئوری انعکاس را ناتمام می گذاریم و به بررسی تحلیل حریف از این اثر مانا می پردازیم:

 حریف
تحلیل مانای تو را دارم می خوانم .
 اولش که من کاملا جور دیگری فکر کرده ام .
آن کله مربعی دارد فکر می کند  و آن بالا تراوشات مغز او ست .
اما تو آن را به سرمی تشبیه کرده ای که مایعی از آن،  قطره قطره درذهن او می ریزد:
« در سه تصویر اول، از سرمی، مایعی قطره قطره به کله انسان واره کله مربعی جاری می شود.
  این سه مرحله را می توان مرحله تشکیل، تربیت و یا مسخ انسان واره کله مربعی تلقی کرد.»
بنظر من او رفته رفته دراندیشه ثابت خود، اندیشه ای دیگر یافته و از آن به نفع خود استفاده کرده است.
 و دست به کار شده  و برای پیشبرد اندیشه مربعی خود از اندیشه دیگری استفاده کرده است.
درواقع اندیشه دایره ای جلوتر است.
اما از اندیشه برتر و جلوتر کله مربعی برای پیشبرد همان اندیشه قدیمی با قدرتی بیشتر استفاده می کند، مثل اصلاح طلبان.
به جز موارد تئوری که بحث کرده ای و من نمی فهمم.
در درک محتوای این کاریکاتور کاملا با هم اختلاف نظر داریم

حریف
آن کله مربعی دارد فکر می کند  و آن بالا تراوشات مغز او ست.  

·        مجید هم تقریبا همین نظر را نمایندگی کرده اند و با دقت بیشتر در اثر مانا می توان به هر دو حق داد.
·        چون انسان واره در تصویر اول و دوم واقعا دارد می اندیشد و وقتی روند تفکر به پایان می رسد، سر خود را بلند می کند.
·        انسان واره در تصویر سوم واقعا هم سرش را بلند کرده و دیگر نمی اندیشد.
·        این به معنی پایان روند تفکر است.
·        اگر تراوشات فکری انسان واره در تصاویر اول و دوم مربع و مخلوطی از مربع و دایره بود، تراوشات فکری انسان واره در تصویر سوم، فقط از دایره محض تشکیل یافته است.

·        از این رو حق با حریف و مجید است.

حریف
بنظر من او رفته رفته دراندیشه ثابت خود، اندیشه ای دیگر یافته  است.

·        نظر حریف درست است و با روح اثر مانا همخوانی دارد.

·        مجید هم همین نظر را داشته اند:

مجید
در ابتدا مردی را می بینیم با کله مربع شکل که افکارش مملو از مربع است
(مثال: مذهبی‌ ئی که با جهان بینی‌ ایدئالیستی، قضا و قدری فکر می‌ کند)

·        اما منظور حریف از مفهوم «اندیشه ثابت» چیست؟

·        حریف ـ به احتمال قوی ـ  افکار بشری را به دو دسته طبقه بندی می کند:

1
افکار ایستا (استاتیکی)

·        هوشمندی مانا و حریف و مجید در همین طبقه بندی را نمی توان ستایش نکرد:
·        مربع فی نفسه از تحرک کمتری برخوردار است.
·        از این رو می توان مربع را سمبل جزم (دگم) محسوب داشت.
·        و طرز «تفکر» انسان واره اول را تفکر دگماتیکی (نشخوار مکرر جزم ها)   نامید.

2
افکار پویا (دینامیکی)

·        بنظر حریف و بدرستی، دایره سمبل افکار پویا ست.
·        انسان واره در تصویر اول از مرحله «تفکر» دگماتیک (ایستا) به مرحله تفکر دینامیک (پویا) عبور کرده است.
·        یعنی خود را بلحاظ فکری توسعه داده است.
·        مجید هم همین نظر را نه تنها نمایندگی کرده اند، بلکه در صدد توضیح تئوریک آن نیز برآمده اند:

مجید
  با بیشتر فکر کردن دایره ای در حال پدید آمدن است و با تفکر بیشتر دایره کامل تشکیل می شود.

حریف
بنظر من او رفته رفته دراندیشه ثابت خود، اندیشه ای دیگر یافته و از آن به نفع خود استفاده کرده است.

·        این توضیح حریف حاکی از آن است که گذار از افکار ایستا به افکار پویا اولا به دلیل وجود افکار پویا در افکار ایستا بوده، ثانیا به دلیل اگوئیسم (خودپرستی) انسان واره بوده است:
·        «از آن به نفع خود استفاده کرده است. »  

·        ایراد استدلال حریف توضیح سوبژکتیویستی توسعه فرد است:
·        بزعم حریف، انسان واره می نشیند و می اندیشد و به تکامل فکری نایل می آید.
·        کاش چنین بود.
·        آنگاه هر کس و ناکس می توانست بنشیند و بیاندیشد و  به ایده های خارق العاده دست یابد.

·        مجید این مسئله را طور دیگری توضیح می دهند:

مجید
رابطهٔ دیالکتیکی تئوری و عمل

·        همین درست است:
·        اندیشه در عمل پدید می آید و ببرکت عمل و در روند عمل توسعه و تکامل می یابد.
·        انسان تبر بر تنه درخت فرود می آورد و ببرکت همین عمل و در روند همین عمل به شناخت تنه و تبر و لیاقت فکری و عملی خود نایل می آید و در حین کار مرتب اندیشه هایش را و طرز کارش را و حتی طول دسته تبر را و تیزی و کندی تیغه تبر را و نحوه کار با تبر را تغییر می دهد:
·        توسعه فکری و عملی در دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت  تحقق می یابد.
·        فقط بشرطی می توان با نشستن صرف و اندیشیدن به رشد فکری نایل آمد که سرمایه تجربی کافی و لیاقت معرفتی کافی از قبل وجود داشته باشد.
·        منظور مجید از دیالک تیک تئوری و پراتیک (اندیشه و عمل) هم همین است.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر