شهناز حبیبی
اردیبهشت
1391
سرچشمه:
صفحه فیس بوک
شهنار حبیبی
·
در سال های نحس
·
هیچ سخن نگفتم.
·
زیرا که تبعیدی آنگونه مرا نه سزا می بود
.
·
·
در چهار دیواری حسرتی خموش
·
سال ها
·
ـ خود خواسته ـ
·
تبعید شدم!
·
تا روز مقرر
·
هیچ سخن نگفتم !
·
زیرا که حسرتی اینگونه مرا نه سزا می بود .
·
از رنج پنهانم،
·
کاکتوسی در دلم به رشد نشسته بود،
·
هم نفس با صبر من.
·
·
آرام، آرام
·
گوشه قلبم و در جای جای روح زخمی ام
·
بزرگ و بزرگتر می شد.
·
شاید می دانست در بهاری که تو بیایی، گل خواهد داد
!
·
·
«تو» بی هیچ سخنی، با حجمی
بی نهایت از عشق،
·
از راه رسیدی
·
و من به سخن در آمدم!
·
·
با هجوم مهربانی ات و گلعطر کاکتوس های حسرتم
·
دیوار تبعید گاهم از شرم
·
فرو ریخت!
·
·
اینک سخن می گویم !
·
بی هیچ تردیدی
·
و به هر زبانی که بغض مرا تعبیر کند
!
·
·
پس آنگاه با هزاران فریاد
·
در کوچه پس کوچه های حسرت همه زنان تبعیدی،
·
عشقم را به تو
·
آوازی کهن سر می دهم.
·
از دورهای دور عاشقی!
·
·
من اینک به هزار زبان سخن می گویم
!
·
چرا که مرا اینگونه بوده سزای زنده بودنم
!
پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر