سعدی
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 15 ـ 22 )
چو لشکر برون
تاخت، خشم از کمین
نه انصاف ماند،
نه تقوی، نه دین
ندیدم چنین دیو،
زیر فلک
که از وی گزینند
چندین ملک
شین میم شین
·
معنی تحت
اللفظی ابیات:
·
به محض
اینکه خشم بسان لشکری از کمینگاه، برون می تازد، نه از انصاف نشانی می ماند، نه از
تقوی و نه از دین.
·
در زیر
آسمان دیوی بسان خشم ندیده ام که منتخب فرشتگانی چند باشد.
·
سعدی در
این دو بیت، چه برای ابلاغ دارد؟
1
چو لشکر
برون تاخت، خشم از کمین
نه انصاف ماند،
نه تقوی، نه دین
·
بنظر
سعدی، خشم نافی انصاف و تقوی و دین است.
·
آیا حق
با سعدی است؟
·
برای
پاسخ به این پرسش بهتر است دیالک تیکی را پیدا کنیم که سعدی بسط و تعمیم می دهد:
الف
·
سعدی
ظاهرا دیالک تیک غریزه و عقل را به شکل دیالک تیک خشم و انصاف و تقوی و دین بسط و
تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده منفی را از آن غریزه (خشم) می داند.
·
حق با
سعدی است.
·
در دیالک
تیک غریزه و عقل واقعا هم نقش تعیین کننده از آن غریزه است.
·
غریزه
نیروی قدر قدرت مهیبی است که وقتی از کمین برون تازد، عقل ـ درجا ـ جا خالی می کند
و عقب می نشیند.
·
اکنون
این سؤال پیش می آید که عقل چه ربطی به انصاف و تقوی و دین دارد؟
ب
·
حالا می
توان به منظور مارکس پی برد، وقتی که می گوید:
·
«عقل
همیشه وجود داشته، ولی نه در فرم درستش!»
·
سعدی هم
خردگرا ست.
·
سعدی
خردگرای ناپیگیر و نیم بند و مصلحتی است.
·
عقل مورد
نظر سعدی را فقهای دیگر نیز نمایندگی و ادعا کرده اند.
·
نمی توان
به سعدی در چارچوب دیالک تیک غریزه و عقل حق نداد:
·
چون
گرایش به انصاف و تقوی و دین نه کردوکار روشن و اصلی غریزه، بلکه عقل علیل و ذلیل
است.
ت
·
حق با سعدی
است:
· اگر
غریزه (خشم) یکه تاز بلامنازع میدان شود و عقل خانه نشین گردد، دیگر کسی به یاد
انصاف و تقوا و دین نمی افتد.
2
ندیدم چنین دیو،
زیر فلک
که از وی گزینند
چندین ملک
·
سعدی در
این بیت بسط و تعمیم دیالک تیک غریزه و عقل به شکل دیالک تیک خشم و انصاف و تقوا و
دین را فرم دیگری می بخشد و آن را به شکل دیالک تیک دیو و ملک در می آورد تا برای
خواننده و شنونده اندرز ایدئولوژیکی اش تجسم تصویرمند بخشد و قابل تصور و درک و فهم
سازد.
·
هنر معرفتی،
تصوری، تصویری، توضیحی و تبیینی شیخ شیراز واقعا ستایش انگیز است.
·
خواننده
و شنونده شعر، بدون کمترین دردسری در می یابد که عقل (انصاف و تقوا و دین) فرشته ای
است و غریزه (خشم) دیو مهیب مخربی است.
·
واقعا هم
چنین است.
·
غریزه هیولا
و غول آسا ست.
3
چو لشکر
برون تاخت، خشم از کمین
نه انصاف ماند،
نه تقوی، نه دین
ندیدم چنین دیو،
زیر فلک
که از وی گزینند
چندین ملک
·
اما چرا
باید شیخ شیراز برای اثبات دیو وارگی طبیعی ترین واکنش غریزی حیوانی و انسانی اینهمه
سرمایه گذاری کند؟
الف
·
این دو
بیت را سعدی در باب اول بوستان، یعنی در «در عدل و تدبیر و رأی» خطاب به هیئت و طبقه حاکمه می سراید.
·
سعدی به
خریت و خرابکاری شاهان و درباریان وقوف تجربی ژرفی دارد.
·
از این
رو برای حفظ و تحکیم مناسبات تولیدی فئودالی آنها را به انصاف و تقوا و دین فرامی
خواند تا در برخورد با توده های مولد و زحمتکش، حد اعتدال نگه دارند و تیشه بر
ریشه فئودالیسم نزنند.
ب
·
این شعر
سعدی اما مخاطبان دیگری هم دارد.
·
چون ایدئولوژی
طبقه حاکمه در کسوت شعر، وسیعا اشاعه می یابد و به گوش روشنفکران ارگانیک طبقه
متوسط و توده های مولد و زحمتکش نیز می رسد.
·
سعدی
بدین طریق، دشمنان طبقاتی خود را نیز تحت تأثیر ایدئولوژیکی قرار می دهد، تا فوران
خودپو و ناگهانی خشم و طغیان توده ی را تعدیل کند.
ت
·
سعدی در
این دو بیت، در هر صورت، غریزه خشم را دیو می نامد.
·
نظر
همیشگی سعدی همین است:
·
در فلسفه
اجتماعی سعدی، نفس (غرایز طبیعی) انسانی دشمن بشر تلقی می شود.
·
سعدی عقل
را پیش شرط انصاف و تقوی و دین قرار می دهد و بمثابه صفتی فرشته ای می ستاید.
·
گزینش خردستیزی لگام گسیخته، حدود 70 سال بعد، از سوی حافظ باید
دلایل ایدئولوژیکی ـ طبقاتی ـ معرفتی ـ نظری داشته باشد:
·
با خردگرائی نمی توان از مواضع سست و لرزان فئودالیسم واپسین دفاع کرد.
·
برای
دفاع از نظام نامعقول، باید نخست خنجر بر گلوی خرد نهاده شود.
·
حافظ برای توضیح پدیده های طبیعی و اجتماعی، همه مفاهیم ایراسیونالیستی از قبیل «چرخ فلک»، «چرخ
گردون»، «دور سپهر»، «دور زمانه»، «کلک قضا»، «تقدیر»، «طالع»، «بخت»، «اقبال»،
«عهد ازل»، «الست»، «سحر»، «جادو» و غیره
را به خدمت می گیرد.
·
مفاهیم خردگرا در فلسفه اجتماعی حافظ به ندرت یافت می شوند.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر