پر می
کشد ز سینه، دل دیرگیر ما
سیاوش کسرائی
(1305 ـ 1374)
(اصفهان ـ وین)
یاد دوست
·
یادش به
خیر، دلبر روشن ضمیر ما
·
دلدار ما،
دلاور ما، دلپذیر ما
·
·
یاری که
در کشاکش گرداب های غم
·
او بود و
دست بسته او دستگیر ما
·
یادش
دوید در دلم و چون نسیم خیس
·
بگذشت و
تازه کرد، سراسر کویر ما
·
ما را
هوای او ست در این برگ ریز مهر
·
پر می
کشد ز سینه، دل دیرگیر ما
·
صیاد ما
که بخت و کمندش بلند باد
·
پرسیده
هیچگاه که کو آن اسیر ما؟
·
صبح است
و روی دوست، چراغی از آفتاب
·
او را چه
غم ز شمع دل پیشمیر ما
·
بس نقش
ها زدند، ولی روز آزمون
·
یک از
هزارشان نشد، آن بی نظیر ما
·
·
تیر دعا
رها ست، در این آسمان کجا ست
·
مرغ دلی
که سینه سپارد به تیر ما؟
·
روزی به
سر نیامده، شامی به پای خا ست
·
بنگر که
تا چه زود رسیده است، دیر ما
·
فریاد ما
ز دشنه دشمن نبود، دوست
·
خنجر
برون کشید و بر آمد نفیر ما
·
آنان که
لاف دایگی و مادری زدند
·
خوردند
خون ما و بریدند شیر ما
·
آن جا که
باغبان کمر سرو می زند
·
و ز باغ
می برد همه عطر و عبیر ما،
·
·
ای شط رهرونده،
تو آیینه ای بگیر
·
بر روی و
موی بید بن سر به زیر ما
·
·
می گفت
پیر ما که صبوری به روز سخت
·
حالی
بیاورید صبوری به پیر ما
·
·
چون عقل
را به گوشه میخانه باختیم
·
عشق تو
ماند ـ در همه حالی ـ دبیر ما
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر