۱۳۹۱ آبان ۲۰, شنبه

تمرین تفکر مفهومی (96)

 
سعدی
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص  15 ـ 22.  )  
تحمل کند، هر که را عقل هست
نه عقلی، که خشمش کند زیر دست. 
شین میم شین

·        همانطور که گفتیم، به نظرسعدی، تنظیم دیالک تیک خشم و تحمل از گردنه دیالک تیک غریزه و عقل می گذرد.
·        در قاموس سعدی، عقل باید در دیالک تیک غریزه و عقل نقش تعیین کننده را ایفا کند، تا غریزه دست بالا نگیرد، عقل را اسیر و مغلوب خود نسازد و افسار انسان را به دست خشم نسپارد.
·        خردگرائی پراگماتیستی و ناپیگیر سعدی در این حکم، خودنمائی می کند.

·        چرا ما از خردگرائی پراگماتیستی و ناپیگیر سعدی سخن می گوییم؟

·        دلیلش این است که سعدی در هر باب بوستان و گلستان، بسته به محتوا و موضوع باب مربوطه، اقامه دلیل و استدلال می کند.
·        در باب «قناعت»  ـ به عنوان مثال ـ راه حل همه معضلات بزرگ و کوچک جامعه را در قناعت پیشگی می داند و در باب «تربیت»، قناعت و عدل و رضا و تواضع و غیره بکلی فراموش می شوند و همه چیز در وابستگی به تربیت تعیین می شود.

·        خردگرائی هرچند پراگماتیستی و ناپیگیر سعدی یکی از تفاوت های اصلی او با حافظ است.
·        حافظ، برعکس سعدی، خردستیزی علنی، عریان و تمام عیار است.
·        خردستیزی (ایراسیونالیسم) دین و آئین حافظ است:

 حافظ
ز باده هیچت اگر نیست، این نه بس، که تو را
دمی ز وسوسه عقل، بی خبر دارد؟

·        معنی تحت اللفظی بیت:
·        باده هیچ سودی هم برای تو نداشته باشد، آیا همین که تو را از وسوسه عقل بی خبر نگه می دارد، کافی نیست؟

·        این تئوری حافظ به چه معنی است؟

·        این بدان معنی است که هر چیز و هر کس که تو را از وسوسه عقل مصون نگه دارد، مثبت و ستایش انگیز است.
·        انتخاب اصطلاح من درآوردی «وسوسه عقل» از سوی حافظ، نه تصادفی و بدون تأمل، بلکه اگاهانه و عمدی است.
·        حافظ با تردستی عوامفریبی خردستیز، عقل را تا درجه ابلیس تنزل می دهد و تحقیر می کند.
·        چون خواننده و شنونده شعر با شنیدن اصطلاح «وسوسه عقل»، بی اختیار به یاد اصطلاح از دیرباز رایج  «وسوسه نفس» (ابلیس درونی) و «وسوسه شیاطین» نامرئی برونی می افتد و عقل را با ابلیس از هر نوع برابر می انگارد.

·        این اگر خردستیزی و تبلیغ و اشاعه خردستیزی نیست، پس چیست؟

·        این اگر تحقیر لومپن مآبانه عقل رهنما و رهائی بخش نیست، پس چیست؟

حافظ
حریم عشق را درگه، بسی بالاتر از عقل است
کسی آن آستان بوسد، که جان در آستین دارد

·        معنی تحت اللفظی بیت:
·        درگاه حریم عشق، بمراتب بالاتر از درگاه عقل است.
·        کسی می تواند بوسه بر آستان عشق زند، که جان در آستین داشته باشد، یعنی از جان خود بگذرد.

·        تنها کاری که حافظ در این بیت در مقایسه با بیت قبلی انجام می دهد، این است که به جای باده، عشق را می گذارد و به تحقیر عقل می پردازد.

·        حافظ برای اثبات برتری عشق بر عقل، حتی دلیل می آورد، آنهم چه دلیل غیرقابل انکاری:
·        دلیل برتری عشق غیرقابل شناخت، یعنی عشقی که بزعم خواجه شیراز، « قلم را آن زبان نبود که سر عشق گوید باز»، بر عقل، دلیلی مطلقا سوبژکتتیف و آخوندواره است:
·        چون برای بوسیدن آستان حریم عشق باید از جان گذشت، پس عشق برتر از عقل است.

·        طنز طرز زیست خردستیزان ندانمگرا همیشه و همه جا همین است:
·        از سوئی اعلام می دارند که عشق غیرقابل توصیف است، چه برسد به توضیح و شناخت.
·        و از سوی دیگر راجع به همان عشق نا شناختنی داد سخن سر می دهند و هزاران صفحه را سیاه می کنند.

·        کسی می تواند بر آستان حریم عشق بوسه زند که جانباز داوطلب باشد.
·        جانبازی داوطلبانه اما فقط در صورت جنون می تواند صورت گیرد.
·        چون تنها جنون است که عقل را به کلی از میدان بدر می کند و خود بر تخت می نشیند و فرمان رژه به پیش می دهد.
·        در فلسفه حافظ فرق چندانی میان عشق و جنون وجود ندارد.

حافظ
ورای طاعت دیوانگان، ز ما مطلب
که شیخ مذهب ما عاقلی گنه دانست

·        معنی تحت اللفظی بیت:
·        غیر از اطاعت دیوانگان کردوکاری از ما مخواه!
·        برای اینکه شیخ مذهب ما، عاقل بودن را گناه محسوب می دارد.

·        حافظ در این بیت به دیوانگی فخر می کند و خردمندی را معصیت می داند.

·        این اگر حمایت از خردستیزی و ستایش از آن نیست، پس چیست؟

·        انتخاب مقوله «می»، به مثابه مرکزی ترین مقوله در فلسفه اجتماعی حافظ ـ به احتمال قوی ـ به خاطر تخریب خانه خرد بوسیله آن است.
·        می هوش و عقل و فهم و فراست را از کار می اندازد و انسان را از خود بی خود و بیهوش می سازد:
  
حافظ
خرقه زهد مرا، آب خرابات ببرد
خانه عقل مرا آتش میخانه بسوخت

·        معنی تحت اللفظی بیت:
·        آب خرابات، یعنی می، خرقه زهد مرا با خود برد و آتش میخانه، یعنی می، خانه عقل مرا خاکستر ساخت.

·        دلیل خیلی خیلی منطقی خواجه شیراز بر ستایش مادام العمر از می و میخانه و میفروش و ساقی و ساغر درست به دلیل نقش خردستیز آنها ست.
·        هر چیز و هر کس خردستیز بزعم خواجه شیراز ستایش انگیز است.

حافظ
ای که از دفتر عقل، آیت عشق آموزی
ترسم، این نکته به تحقیق ندانی دانست

·        معنی تحت اللفظی بیت:
·        ای کسی که با مراجعه بر دفتر عقل، به دنبال ادراک و اثبات عشق می گردی، آب در هاون می کوبی.

·        حافظ در این بیت، توضیح عشق ببرکت عقل و علم و دانش را محال اعلام می کند و به دفاع از ندانمگرائی برمی خیزد.
·        عشق در فلسفه اجتماعی حافظ برای همیشه نا شناختنی و توضیح ناپذیر می ماند.

·        این به معنی خلع سلاح عقلی بنی بشر اگر نیست، پس چیست؟

·        عقل در قاموس خواجه شیراز به هیچ دردی جز دور انداختن نمی خورد.

حافظ
ما را ز منع عقل مترسان و می بیار
کآن شحنه در ولایت ما هیچکاره نیست

·        معنی تحت اللفظی بیت:
·        ما را از نهی از منکر عقل مترسان و می بیار.
·        داروغه و عسس عقل در دیار ما هیچکاره نیست.

·        حافظ در این بیت، عقل را به صفت منفی و نامطلوب «شحنه» می آلاید و آن را به ریاکاری و میخواری مخفیانه متهم می کند.
·        ما مقوله عقل را در آثار سعدی و حافظ مستقلا مورد برسی قرار خواهیم داد.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر