۱۳۹۱ آبان ۱۷, چهارشنبه

کار (2)

پروفسور دکتر گونتر هیدن
برگردان شین میم شین


4
مفهوم کار در قاموس مارکس و انگلس

·        مارکس و انگلس بر اساس ماتریالیسم تاریخی، تعریف جدیدی از کار ارائه می دهند:

الف


طرحی از مجله ارجمند هفته

·        مارکس و انگلس کار را به مثابه کرد و کار خاص انسانی تلقی می کنند.

ب
·        مارکس و انگلس کار را به مثابه شرط تعیین کننده برای جدا شدن انسان از عالم حیوانات محسوب می دارند.

ت
·        مارکس و انگلس کار را به مثابه شرط تعیین کننده برای تعیین چند و چون پدیده ها و مناسبات اجتماعی می دانند.
·         
·        (بدون کار روی چیزها، پدیده ها و سیستم ها هرگز نمی توان به شناخت ماهوی انها نایل آمد.
·        طبیعت «اسرار» درونی خود را برایگان ارزانی بنی بشر نمی کند.
·        فقط در روند کردوکاری عرقریز و عصب سوز است که می توان در ذات چیزها، پدیده ها و سیستم ها نفوذ کرد و حقیقت پنهان در ظلمات را کشف کرد و بیرون آورد.
·        مترجم)

1
·        به قول مارکس و انگلس، «انسان در روند کار به عنوان قدرتی طبیعی در مقابل مواد طبیعی قرار می گیرد تا آنها را برطبق نیازهای خود تغییر دهد.

2
·        انسان با تأثیر گذاشتن برطبیعت برونی و با تغییر آن، همزمان طبیعت خود را تغییر می دهد.

·        (یعنی انسان در روند کلنجار با طبیعت اول، خود را به مثابه طبیعت دوم تغییر می دهد. مترجم)

3
·        انسان در روند کار و ببرکت کار، توان های نهفته در طبیعت را کشف می کند و قوای طبیعی را به خدمت می گیرد.

4
·        روند کار عبارت است از کرد و کار هدفمند، برای تولید ارزش های مصرفی و استفاده از مواد طبیعی در راستای  نیازهای انسانی.

·        مراجعه کنید به روند کار در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

5
·        روند کار شرط عام جذب و دفع میان انسان و طبیعت است.

·        (انسان در روند کار و ببرکت کار به  جذب و دفع با طبیعت اول نایل می آید:
·        مواد خام را از طبیعت برمی دارد (جذب) و پس از تحول بخشیدن بدان، تفاله حاصله را به طبیعت برمی گرداند (دفع):
·        سنگ آهن را برمی دارد (جذب) و پس از استخراج آهن از آن، مابقی را به طبیعت برمی گرداند. (دفع)
·        این روند جذب و دفع بطرق مختلف صورت می گیرد:
·        انسان سیب و سیب زمینی و گوشت حیوانات و آب و هوا را جذب می کند و پس از استفاده لازم از آنها در کارخانه اندام خویش، مابقی را بصورت گاز کربنیک، مدفوع و ادرار و عرق و غیره به طبیعت پس می دهد:
·        دیالک تیک جذب و دفع.
·        بدون این دیالک تیک، هیچ موجود زنده ای نمی تواند حتی لحظه ای زنده بماند. مترجم)

6
·        روند کار شرط طبیعی ابدی حیات انسانی است.

7
·        روند کار از این رو، مستقل از هر فرم این زندگی است.

·        (روند کار در همه فرماسیون های اجتماعی صرفنظر ناپذیر خواهد بود. مترجم)

8
·        روند کار وجه مشترک کلیه فرم های زندگی اجتماعی انسانی است.»
·        (کلیات مارکس و انگلس، جلد 23، ص 192)

9
·        به قول کلاسیک های مارکسیسم، «کار اولین شرط اصلی حیات بشری بطور کلی است و لذا می توان گفت که کار، خود موجد انسان بوده است.»
·        (کلیات مارکس و انگلس، جلد 20، ص 444)

10
·        به قول مارکس و انگلس، «کار به مثابه موجد ارزش های مصرفی، بمثابه کار مفید، شرط حیاتی مستقل از کلیه فرم های جامعه انسانی است.

11
·        کار ضرورت طبیعی ابدی است، تا جذب و دفع میان طبیعت و انسان، یعنی حیات انسانی امکان پذیر گردد.»
·        (کلیات مارکس و انگلس، جلد 23، ص 57)

12
·        از این رو، کار به ماهیت انسانی تعلق دارد و از زمانی که انسان عالم حیوانی را ترک گفته، کار همدم همیشگی و ناگسستنی او بوده است.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر