اثری از مجید ارجمند
بعد از طبقاتی شدن جامعه تولید
ثروت و ذخیره نیازهای جامعه ، حاکمیت مسلط تعین کننده بوده و است.
همانطوریکه در
کشورهای پیشزفته نطام سرمایه داری، اکنون سرمایه تعین کننده تولید ثروت است.
تحلیلی از گاف سنگزاد
·
با پوزش پیشاپیش.
·
این نظر اگرچه بظاهر درست می
نماید، ولی درست نیست.
1
·
سرمایه چیست؟
·
سرمایه در همه فرم های آن، چیزی جز
کار مرده نیست.
·
کار مرده غصب شده و انباشت شده در
طول قرون.
2
·
تعیین کننده در تولید ثروت مادی و
حتی ثروت معنوی مثلا علم و فکر و هنر و غیره کار مادی است:
·
تعیین کننده کرد و کار عرقریز توده
های مولد و زحمتکش یدی و فکری است.
3
برج کار
در شهر زالتس گیتر
·
بی دلیل نیست که واژه فرهنگ در ادبیات
خلق های جهان به معنی قابل کشت و زرع کردن زمین آمده است.
·
مراجعه کنید به فرهنگ در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
·
بدون کار توده های مولد و زحمتکش فرهنگی
نمی توانست، نمی تواند و نخواهد توانست
تشکیل شود.
4
·
توده های مولد و زحمتکش عنصر اصلی
و تعیین کننده نیروهای مولده مادی هر جامعه در هر فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی بوده،
است و خواهد بود.
5
·
کار بلحاظ فلسفی چیست؟
6
اثری از مجید ارجمند
·
کار بلحاظ فلسفی مادیت یابی روح
است، به قول هگل.
·
اندیشه توده های مولد و زحمتکش همراه
با عاطفه و عشق و احساس و ابتکار و استعداد آنها در طبیعت مرده و بی جان نفوذ می
کند و طبیعت دومی پدید می آورد که مهر سوبژکتی به نام انسان بر پیشاینی اش دارد.
·
گاوآهن تجسم دیالک تیک طبیعت و انسان
است.
7
·
کار از گردنه دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت
می گذرد و وسیله کار، پل پیوند میان سوبژکت و اوبژکت کار است.
·
در همین روند دیالک تیکی شگفت
انگیز است که تفکر و تکلم و هنر (موسیقی، شعر، آواز، تخیل، تصور، تصویر و غیره)
تشکیل می شوند.
8
·
به همین دلیل بوده که رسول
زحمتکشان ـ فریدریش انگلس ـ کار را خالق انسان می دانست:
·
بدون کار، انسان نمی توانست خطه
جبر را (عالم حیوانی را) پشت سر گذارد و مختار
(آدم) شود و جامعه بسازد.
9
·
در روند کار، دیالک تیک ماده و روح
بکار می افتد:
·
دیالک تیک طبیعت اول و طبیعت دوم (انسان
اندیشنده و کار ورزنده.)
·
کار روند برون آئی روح نامرئی و
مادی و مرئی گشتن آن است!
10
·
بدون کار ثروتی تشکیل نمی شود:
·
ثروت عبارت است از طبیعت مرده و
روح و شعور انسانی نفوذ کرده در آن.
11
·
دلیل اینکه با حذف ولایت فقیه جامعه
دستخوش تحول ماهوی نمی شود، این است که زیربنای جامعه را مناسبات تولیدی تشکیل می
دهد و عنصر تعیین کننده در مناسبات تولیدی فرم مالکیت بر وسایل تولید است.
·
تا زمانی که فرم مالکیت بر وسایل تولید
عوض نشود، جامعه دچار تحول کیفی نمی شود.
12
·
ترفند دیرین طبقه حاکمه هم همینجا
ست:
·
طبقه حاکمه آلترناتیوها در آستین
دارد:
·
مهره های هیئت حاکمه را با جار و
جنجال تعویض می کند و به عنوان شاهکلید نجات به خورد خلایق خرفت و خر می دهد.
·
هیئت حاکمه اما فقط در دیالک تیک
هیئت حاکمه و طبقه حاکمه معنی دارد که بسط و تعمیم دیالک تیک روبنا و زیربنا ست.
·
بدون تغییر زیربنا، بدون تغییر مناسبات
تولیدی و بویژه فرم مالکیت بر وسایل تولید، جامعه ماهیتا همان می ماند که بوده
است.
·
حرف همین است.
مراجعه کنید به دیالک تیک نیروهای مولده و مناسبات تولیدی، دیالک
تیک زیربنا و روبنا
در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر