فروغ
فرخزاد
(1313
ـ 1345)
(1934 ـ 1966)
اسیر
1331 (1952)
تحلیلی از شین میم شین
·
واکنش انسان ها در دیالک تیکی
از جبر و اختیار قوام می یابد و در این دیالک تیک نقش تعیین کننده از آن
جبر است.
·
این بدان معنی است که بخش اعظم واکنش انسان ها دست
خودشان نیست.
1
·
مفهوم «پیرایه بستن»
حاکی از تفاوت ژرف معیارها میان فروغ و جامعه
است.
2
·
فروغ ـ بحق ـ به برابری مطلق
زن و مرد باور دارد و حق خود می داند، همانند سعدی و
حافظ و بقیه در نهایت بی پروائی احساس خود را بر زبان راند.
3
·
ولی جامعه عقب مانده فئودالی طور دیگر می اندیشد.
·
جامعه فئودالی زن را اوبژکت
واره تلقی می کند، چیزواره تلقی می کند،
چیزی که می تواند منشاء خیر باشد و یا موجد شر.
·
چیزی که ـ در آن واحد ـ دیالک
تیک خیر و شر است.
4
·
زن وسیله حظ جنسی برای
مرد است و بندی بر پای او (شاملو) است.
·
حرکت متضاد با هنجارهای اخلاقی از سوی زن، همان و کوبیدن
مهر بد نامی بر پیشانی او همان.
·
دشواری زیست در جامعه ای از این گونه از این رو ست.
5
·
دکتر خصوصی شاملو ـ
نورالدین سالمی ـ که خود زن و دختر دارد، معیارهای ارزشی این جامعه را و سطح توسعه فرهنگی آن را در پرسش و پاسخ زیرین با شاملو و آیدا ـ بی که متوجه شود ـ نشان همگان می دهد:
پرسش اول
(بامداد در آینه ص 124ـ125)
پس
از رفتن آیدا دیدم که فرصت مناسبی است تا چند سؤال
خصوصی از آقا (شاملو) بپرسم.
·
دکتر اسیر سؤالات استراتژیک است
که مثل اجنه سمج و سرسخت به جانش افتاده اند، آرام و قرارش را سلب کرده اند و
روانش را به آشوب کشیده اند.
·
سؤالات بسیارمهم و جهان بینانه برای درک ریشه های هستی:
پرسش استراتژیک اول
شما
با فروغ رابطه داشتین؟
·
برای دکتر جامعه ـ حتی
ـ رابطه داشتن مردی با زنی امری غیرعادی است.
·
منظور او از مفهوم «رابطه»،
نه رابطه معمولی، بلکه رابطه جنسی است.
·
حالا زنی به نام فروغ ـ
ده ها سال قبل، در چنین جامعه ای ـ نیازهای احساسی ـ عاطفی ـ غریزی یک زن را با
گستاخی تمام بر زبان می آورد و انتظار دارد که «پیرایه»
به او نبندند.
·
پاسخ شاملو را بشنویم :
پاسخ
نه،
چون من اصلا از او خوشم نمی اومد.
زن
جذابی نبود.
·
این پاسخ شاعرالشعرا هزار معنی دارد:
1
·
این پاسخ ـ قبل از همه ـ بدان معنی است که فروغ زن هرزه ای بوده و از خدا می خواسته با شاملو همخوابه شود و یا با هرکس که گیرش می آمده،
همخوابه می شده.
·
اما شاملو رغبتی به او
نداشته است.
2
·
منظور خاتم الشعرای ایران که گویا به ادعای ابلهی در غرب
«جلوتر از عصرخویش است»، از جذاب بودن فروغ، فقط وفقط جذابیت جنسی
است.
3
·
شاملو غریزه جنسی را به معیارمعیارها مبدل می سازد و براین
مبنا ست که فروغ را نفرت انگیز ترسیم می کند.
4
·
فرمالیسم عنصر اساسی تفکر شاملو و شاملوئیست
ها ست و ظاهر فروغ
برای نفرت از او کافی است، گیرم که غنای معنوی این بزرگوار پهناورتر از دار و ندار
گله عظیم همه شعرای چرند گوی تاریخ ایران باشد.
پرسش استراتژیک دوم
با
توجه به تیپ شما و تند و تیز بودن فروغ،
قاعدتا نباید از شما می گذشت.
·
هوس جنسی برای حضرات فقط یک نیاز غریزی
نیست، بلکه دین و آئین است، ایدئولوژی است.
·
غریزه جنسی با «جاذبه کهربائی»
خویش تمامت وجود اعضای طبقات اجتماعی واپسین را فرا گرفته است، حکمران بیرقیب بی
چون و چرا ست که گریزی از آن برای حیوان دو پا متصور و ممکن نیست و فروغ انگار بیمار جنسی
است و دنبال هر کس از جنس مخالف که دم دستش باشد، له له می زند و «چراغ سبز می زند.»
پاسخ
نه
اون با زنم طوسی دوست بود و مرتب به خانه ما می
اومد.
لابد
اگه نظری داشت، چراغ می زد، بعدش هم چون برای من جاذبه نداشت
و بدنش آنقدر بو می داد که نمی شد از یه متریش رد شد،
لابد
احساس کرده بود که من نظری به او ندارم.
·
بالاخره کدام؟
1
·
این فروغ بوده که به شاملو نظری نداشته و یا شاملو
از او متنفر بوده؟
2
·
چگونه می تواند زن «تند و تیزی»
مثل فروغ به مرد خوش تیپی مثل شاملو نظر نداشته باشد و چراغ نزند؟
·
این نوعی توهین به مقدسات است.
·
شاملو به قول خودش، «شرف کیهان»
است.
·
خود خدا برایش کلاه از سر بر می دارد و جای خود را در
اختیارش می گذارد.
3
·
بنابرین، نظر نداشتن فروغ
و چراغ نزدنش از آن رو بوده که متوجه بی نظری شاملو
نسبت به خود شده است.
·
یعنی در غیر این صورت حاضر بوده با شوهر دوستش همخوابه
شود.
4
·
چنین برخوردی نه فقط تخریب جسمی یک زن، بلکه تخریب شخصیت
او نیز هست.
5
·
ما قصد انتقاد
از کسی را نداریم.
·
ما فقط می خواهیم که در آئینه انسان ها جامعه ی تا مغز
استخوان گندیده ای را نشان دهیم، که فقط به درد تخریب و نوسازی بنیادی می خورد.
6
·
شاملو مثل خیلی های دیگر، فرمالیستی
کور و نابینا ست.
·
او بوی عرق اندام فروغ را
می تواند از یک متری دریابد، ولی رایحه نیرومند شعر و
شعور او را، عطر لایزال روح خردمند او را
نمی تواند، دریابد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر