پاییز
(کابل، 1362)
سیاوش کسرائی
·
در
بادروبه ها خاکستر بهار
·
سل در سرای سینه و
در استخوان باغ
·
بر
شاخه های پرت تک افتاده استوار
·
رنگ سیاه، زنده ترین
رنگ ها کلاغ
·
باران نمی توانی
·
نه،
نه، نمی توانی باران
·
کز جای برکنی
·
یا
بر تن زمین
·
با
تار و پود سست
·
پیراهنی ز پوشش
رویینه برتنی
·
با دانه دانه های
پراکنده
·
با
ریزشی سبک
·
با
خاکه بارشی که نه پی گیر
·
نه، نه، نمی توانی
باران
·
هرگز
نمی توانی
·
باران، تو را سزد
·
کاندر گذار عشق دو
عاشق
·
در
راه برگ پوش
·
حرف
نگفته باشی و نجوای همدلی
·
باران،
تو را سزد
·
کز
من ملال دوری یک دوست کم کنی
·
می آیدت همین که
بشویی
·
گرمای خون
·
از
تیغ چاقویی که بریده است
·
نای نحیف مرغک
خوشخوان، کنار سنگ
·
یا
برکنی به بام
·
آشفته کاکلی ز علف
های هرزه روی
·
اما نمی توانی زیر و
زبر کنی
نه، نه، نمی توانی ز این بیشتر کنی
نه، نه، نمی توانی ز این بیشتر کنی
·
این سنگ و صخره های
سقط را
·
سیلی
درشت باید و انبوه
·
سیلی
مهیب خاسته از کوه
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر