
درنگی
در
از
شین میم شین
هنر از دیدگاه مارکسیستی
مهرداد پرولتاریا
نقد هنر بورژوایی و مدرن
مارکسیستها
به هنر مدرن (مانند دادائیسم، سوررئالیسم، و هنر انتزاعی)
نگاه انتقادی
دارند.
به این دلیل
که این آثار غالباً غیرسیاسی، ذهنی و فردگرایانهاند و
از مشکلات واقعی جامعه فاصله میگیرند.
دلیل انتقاد مارکسیست های کذایی از هنر مدرن کذایی،
محتوای نامطلوب آن به زعم مارکسیست های بی خبر از مارکسیسم (استالینیست ها و اعجوبه های دیگر) است:
۱
غیر سیاسی بودن آثار هنری مدرن
۲
ذهنی بودن آثار هنری مدرن
۳
ایندیویدوئالیستی بودن آثار هنری مدرن
۴
از مشکلات واقعی جامعه فاصله گرفتن آثار هنری مدرن
به دعوی مربوط به غیرسیاسی و ذهنی بودن آثار هنری هنر مدرن
اشاره شد.
۳
ایندیویدوئالیستی بودن آثار هنری مدرن
ما باید معیاری عینی و علمی برای هنری بودن اثری تعیین کنیم
و گرنه هر زباله ای به عنوان زر عرضه خواهد شد.
هر لاطائلاتی به عنوان اثری علمی و فلسفی و هنری و استه تیکی و اروتیکی عرضه و محسوب خواهد شد.
محتوای ۹۹ درصد فیلم های امپریالیستی فرقی با محتوای آگهی های تبلیغتی ـ تجاری ندارد.
آیا می توان این زباله ها را آثار هنری محسوب داشت؟
۹۹ در صد لاطائلاتی که در جن ـ قوری اسلامی به عنوان شعر سروده و سر هم بندی و منتشر می شوند، اصلا شعر نیستند.
خیلی از خلایق «تعریف» مضحک مزخرفی از شعر نو دارند:
هر پرت و پلایی را شعر نو می پندارند و هر پرت و پلاسرایی را شاعر.
همین مهرداد پرولتاریا
زباله هایی از این و آن چپنما منتشر می کند و احتمالا خیال می کند که به انتشار اشعار سوسیالیستی می پردازد.
مشخصه عینی و علمی اثر هنری
خودپویی آن است.
خودپویی ضد دیالک تیکی آگاهی است.
دیالک تیک آگاهی و خودپویی.
اثر هنری ئی که آگاهانه و حساب شده و دلبخواهی و فرمایشی پدید آمده باشد،
مثلا به نیت تبلیغ ایندیویدوئآلیسم (فردگرایی) و یا کلکتیویسم و امپریالیسم و
یا سوسیالیسم و غیره باشد،
زباله ای تبلیغاتی است و نه اثری هنری.
شعری که پیش اندیشیده و حساب شده و سنجیده سر هم بندی شده باشد،
نه اثری هنری، بلکه زباله ای سوداگرانه و سودجویانه است.
برای اینکه نه چیزی خودپو، بلکه آگاهانه است.
محمد زهری
حق دارد، وقتی می گوید:
می جوشد از نهادم، آتشفشان آواز.
این بدان معنی است
که شعر باید از نهاد شاعر به صورت خودپو و غیر ارادی و اجباری بجوشد تا شعر باشد و نه شعار و نه شر و ور.
شعر
باید به شاعر تحمیل شود.
آنسان که اگر سروده نشود، شاعر سکته کند.
مثال:
حیدر بابایه سلام
شعر است و به شهریار تحمیل شده است.
شهریار
اگر این شعر را نمی سرود، جنون می گرفت.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر